خبرنگاری که رستوران های پدر خوب را راه انداخت!

چهارشنبه ، 19 مهر 1391 ، 16:00

 

پدر با وجدان وخوبم!
شهرام افخار فقط 34 سال داردومدت زیادی نیست که رستوران های زنجیره ای اش را افتتاح کرده است؛ اما رستوران های او در همین مدت کم به خوبی جایش را باز کرده است. شهرام فخار با ابتکارش فست فودهای مضر را به غذایی کم ضرر تبدیل کرده است.شاید اگر پدر شهرام فخار با مشکل قلبی مواجه نمی شد، شاید اگر او حاضر نمی شد به دخترش همان غذایی را ندهد که به مشتری هایش می‌دهد، امروز ایده فست فود بدون روغن این قدر گل نمی‌کرد. به هر حال باید خوشحال بود که چنین اتفاقی در زندگی شهرام فخار افتاد تا رستوران های پدر خوب افتتاح شوند. بااین کار آفرین جوان که به گفته خودش یک پروژه ملی رااداره می کند درباره رازهای موفقیت وانگیزه های کاری که شروع کرده گفت وگو کردیم.

 

 

عاشق کار بودم
در یک خانواده متوسط بزرگ شدم، از همان بچگی دوست داشتم دستم توی جیب خودم باشد وهمیشه می خواستم کار کنم.اولین درآمدم از فروش کتانی کهنه ام بود توانستم به دوستم بفرشم وبا همان پول یک کتانی نو بخرم ومقداری هم پول پس انداز کنم.از همان بچگی سعی می کردم هر چه می خواهم را با پول خودم بخرم.در 16 سالگی بدون اطلاع پدرومادرم در تیم پرسپولیس بازی می کردم. یک روز که مسابقه مهمی داشتیم چون پول نداشتم دستکش دروازه بانی بخرم با دوستانم به پارک نیاوران رفتیم وبلال فروختیم.هر چند نتوانستم با پولی که آن روز درآوردم دستکش بخرم ولی یک تجربه بزرگ برایم بود.

خوب تربیت شدم

همیشه مدیون کمک های پدر ومادرم هستم حتی آموزش های که ناخودآگاه به من می دادند،بعدها در زندگی کمکم کرد،حدوداً 10 سالم بود که در شرق تهران زندگی می کردیم وخانه مان در جایی بود که دوروبرمان خالی بود و همیشه کلی سگ ولگرد آنجا بود و هر روز صبح پدرم ساعت7-6 بیدارم می کرد که نان بخرم و من یک ترس دائمی داشتم که این سگ ها به من حمله نکنند و این ترس،باعث شد که امروز از چیزی نترسم.

در تجارت هم از چیزی نمی ترسم وهر چیزی اراده کنم با توکل به خدا به آن می‌رسم.مادرم وقتی بچه بودم من را به خرید می فرستاد ومثلاً می گفت برو پرتقال بخر.او می گفت یک پرتقال خوب این جوری باید باشد ومن با اعتماد به نفس می‌رفتم خرید می کردم ودقیقاً مثل یک معلم خوب به من آموزش می‌داد واین تربیت ها به نظرم من را آدم مسئولیت پذیری کرده است.

ورزشکار حرفه ای بودم

یك سال در پرسپولیس بودم، 4سال در تیم شاهین ودوره ای به تیم ملی جوانان دعوت شدم وبعد با مشكل بدنی مواجه شدم وفوتبال را كنار گذاشتم وبه سربازی رفتم.

دوره سربازی خیلی سخت بود كه بعدها ثمرات این سختی را در زندگی وكارم به وضوح دیدم.
اگر به سربازی نمی‌رفتم شاید الان موفق نبودم.من در اوج بودم،همه دوستانم فوتبالیست بودند وبعد همه چیز را ول كردم وبه سربازی رفتم جایی كه با افراد دیگر وشرایط متفاوت برخورد كردم.

دنبال گسترش نیستیم
من مجموعه رستوران‌های پدر خوب را با6-5 میلیون تومان سرمایه پایه گذاری كردم.این سرمایه كم حتی نقد هم نبود.

یكی از دلایلی كه فكر می‌كنم توانستم به این موفقیت برسم فن بیان وهنر جذب كردنم بود،هر چند الان به جایی رسیده ام كه آدم‌ها را دفع می‌كنم.

اگر می خواستم كار رستوران‌هایم را گسترش دهم تا قبل از عید امسال140 شعبه در سراسر كشور داشتم حتی چند وقت پیش یك خانم دكتر از كشور بلاروس سراغ من آمد تا یك نمایندگی از ما در این كشور بگیرد. اما من فعلا در پی گسترش بیشتر كار نیستم، چون در پی محكم كردن زیر ساخت ها هستم.
الان جزو 2 رستوران برتر كشور هستیم و طی برنامه‌های 5ساله‌ای كه در نظر داریم به تعدادی كه می‌خواهیم می رسیم.الان ما برندهایی می‌بینیم كه ظرف 2سال، 100 شعبه افتتاح كرده اند كه من به شما قول می‌دهم این ها تا چند سال دیگر از بین می روند چون هیچ فكری در آنها نبوده وزیر ساخت هایشان را محكم نكرده اند.

عشق به مواد غذایی

از بچگی عاشق كار موادغذایی بودم واز همان 16 سالگی وقتی پول خیلی كمی از فوتبال گرفتم با چند نفر از دوستانم یك مغازه ساندویچی باز كردیم، ولی پس از چند ماه آن مغازه را جمع كردیم.
درتجارت از چیزی نمی ترسم وهر چیزی اراده كنم با توكل به خدا به آن می‌رسم
باكسی تعارف ندارم
هر كس بخواهد اعتبار برند من را زیر سوال ببرد، نمایندگی‌ام را از او می‌گیرم.ما می‌خواهیم كاری كنیم كه هر كس در تهران، كیش، تبریز، سمنان غذایی را خورد یك طعم را تجربه كند. برای اولین بار در ایران سیستم بدون روغن را جا انداخته‌ایم كه استقبال فوق العاده ای از آن شده است.

ایده بدون روغن

هنرما این است كه غذای بدون روغن خوشمزه تولید كنیم. من واقعا به خوشمزه بودن غذایمان اعتقاد دارم. پدرم چند وقت پیش عمل قلب باز انجام داد.دكتر ایشان به من گفت این روغنی كه ما در غذاهایمان استفاده می كنیم باعث بسته شدن عروق مان می شود واكثر ما به خاطر این طرز استفاده از روغن دیر یا زود مثل پدر من تنها راه چاره‌شان عمل قلب است. می توانم به جرات بگویم كه 80 درصد رستوران‌های ما روغنی را كه با آن غذاها را سرخ می كنند هر 10 روز یكبار عوض می كنند.


این روغن است یا سم؟
هر مخزنی كه در آن مرغ كنتاكی، سیب زمینی سرخ كرده، هات داگ و... سرخ می شود حدود‌‌5/2 لیتر روغن می خواهد و رستوران های ما به خاطر نداشتن صرفه اقتصادی بارها وبارها از آن استفاده می كنند كه برخی تا 100 بار طول روز این كار را انجام می دهند. حالا شما ببینید چه اتفاقی برای آن بچه می‌افتد كه از آن غذا استفاده می‌كند. همه انسان ها عقل دارند.خودتان ببینید وقتی در خانه یك سیب زمینی را سرخ می كنید در ظرفش كه احتمالا مقدار زیادی روغن مانده اگر بخواهید دوباره غذا درست كنید آن غذا بدمزه وتلخ می شود وحالا قضاوت كنید كه اگر 100 بار در یك روز و10 روز مداوم این روغن داغ شده باشد چه اتفاقی برایش می‌افتد؟
از خبر نگاری تا رستوران داری
بعد از آمدن از سربازی چند سالی به كارهای مختلفی از جمله كار تلوزیونی، خبر نگاری و... مشغول شدم. اما چون خودم را درآن فضا غریبه می دیدم منصرف شدم ودنبال یك فضای دیگر بودم تا این كه با آقای زارع آشنا شدم كه یك ششم مرغ وجوجه ایران را تامین می كرد.او نقش مهمی در زندگی وپیشرفت من داشت. در سیستم آنها مشغول به كار شدم. كارم آمارگیری بود. پس از مدتی مدیر فروش شدم.این شركت حدوداً هفته ای یك میلیون جوجه یك روزه می فروخت. در سال 79 من ابتدا با 75 هزار تومان مشغول به كار شدم در سال 82 با 2میلیون و500 هزار تومان سرمایه وزمانی كه شركت به كلی منحل شد از كار بیرون آمدم. دركل زندگی‌ام، فقط یكبار برای كسی كار كردم وچه قبل وچه بعد از آن همیشه كارهای خودم را داشتم وبرای كسی كار نكردم.


مرغدار شدم
چند وقت پس از انحلال شركت در كار مرغ وجوجه ماندم حتی مرغداری زدم كه در آن كار، یكسری مشكلاتی برایم پیش آمد كه شاید هر كس در آن موقعیت بود سكته می كرد.یك شب حدودا در عرض یك ساعت 27 هزار تا مرغ 2كیلویی‌ام مردند. یعنی كل مرغ ها افتادند ومردند.آن روز من ورشكست نشدم چون مدیریت بحران كردم. می توانستم ملك هایم را به طلب كارها بدهم امااین كار را نكردم. اجازه ندادم طلب كارها دوره‌ام كنند واعتبارم زیر سوال برود.ملك‌هایم را با قیمت كمتر فروختم .چك‌هایم راپاس كردم و6ماه هم كار را ادامه دادم واتفاقا پول خوبی در آوردم.


افتتاح اولین رستوران
سال 83 همراه با مادر وخواهرم به مركز خرید تیراژه رفته بودم كه موقع برگشت دریك لحظه تصمیم خودم را گرفتم كه می خواهم چه كار كنم و اوایل 84 با یك مغازه 24 متری رستورانم را با نام God father  یا همان پدر خوانده افتتاح كردم ودوباره به صنعت غذا برگشتم.

اسمی كه زنده‌اش كردم

من در ثبت شركت‌ها اسم پدر خوانده یا همانGod father را ثبت كرده بودم اما وزارت ارشاد به من اجازه زدن تابلو نمی داد. یك سال درگیر كارها بودم؛ ولی موفق نمی شدم این قدر خسته بودم كه حتی به فكرم رسید سیستم را جمع كنم. مغازه‌هایم را اجازه بدهم وتبدیل به یك آدم بی مصرف بشوم اما یك لحظه تصمیم گرفتم اسم را بهGod father یا همان پدر خوب تغییر بدهم.در حقیقت یك چیز مرده را دوباره زنده كردم. شاید اگر الان چند سال قبل بود، اسم پدر خوب را انتخاب نمی كردم ولی فكر می كنم این اسم به خوبی جا افتاده وتوانسته خودش رادردل ها جا كند، طوری كه 114 نفر در ایران وخارج از ایران می خواهند از ما شعبه بگیرند.

من شهرام فخار هستم واز نوجوانی روی پای خودم ایستاد‌ه‌ام.
حالا مجموعه رستوران‌های زنجیره‌ای«پدر خوب» را دارم.

مشاوره از همه
من ازیك بچه 5ساله هم مشاوره می گیرم.هیچ وقت ادعا نمی كنم كاملم وهمه چیز را می‌دانم. این همه پیشرفت تازه 30 درصد از آن چیزی است كه می‌خواهم. یك روز ادعا كردم كه مك دونالد ایران می‌شوم(كه تازه غذای ما خیلی بهتر وسالم تر از مك دونالد است.) والان از آن هم گذشته‌ام وقول می‌دهم پدر خوب بتواند در دنیا حرفی برای گفتن داشته باشد.
اگر راضی نیستم دخترم از غذای رستورانم بخورد نباید راضی باشم كه بچه‌های مردم هم از این غذا بخورند

لذت كار آفرینی
این كار آفرینی كه ایجاد كردم مرا ارضا می كند. الان 493 نفر در سیستم من مشغول به كار هستند.هر كدام ازاین افراد 3تا4 نفر را تحت پوشش خودشان دارند.4753 نفر غیر مستقیم در سیستم من كار می‌كنند.چند وقت پیش دولت كارخانه هرمزال را افتتاح كرد كه 700 نفر مستقیم و7 هزار نفر غیر مستقیم پرسنل دارند كه این پروژه را ملی اعلام كردند ما به این عدد خیلی نزدیك هستیم وهمین باعث خوشحالی‌ام است.
برای پول زندگی نمی كنم.


2موضوع باعث شد مبتكر غذای بدون روغن باشم، اولی مریضی پدرم ودوم سلامت غذایی كه به مردم می دهم.روزی با یكی از دوستانم به رستورانش رفته‌بودیم ودیدم به دخترش اجازه نمی دهد در آنجا غذا بخورد.وقتی این صحنه رادیدم واقعا تاسف خوردم. به خودم گفتم باید غذایی تحویل مردم بدهم كه به دختر خودم هم بدون نگرانی آن را بدهم.اگر راضی نیستم دخترم از غذای رستوران بخورد نباید راضی باشم كه بچه های مردم هم از این غذا بخورند.
مجله ایده آل

پربازدید ترین های بانکی:

*****************

► 50 نکته خواندنی از زبان مدیران مطرح جهان
ماجرای شی نورانی که کنجکاوی را به دردسر انداخت ◄

مطالب مرتبط
بنر