طنز/ دو تلخند مدیریتی توپ +درس عبرت

پنجشنبه ، 10 اسفند 1391 ، 07:47

 

یارو نشسته بوده پشت بنز آخرین سیستم، داشته صد و هشتاد تا تو اتوبان میرفته، یهو میبینه یک موتور گازی ازش جلو زد! خیلی شاکی میشه، پا رو میگذاره رو گاز، با سرعت دویست از بغل موتوره رد میشه. یک مدت واسه خودش خوش و خرم میره، یهو میبینه متور گازیه غیییییژ ازش جلو زد! دیگه پاک قاطی می کنه  با دویست و چهل تا از موتوره جلو میزنه. همینجور داشته با آخرین سرعت میرفته، یهو میبینه، موتور گازیه مثل تیر از بغلش رد شد!! طرف کم میاره، میزنه کنار به موتوریه هم علامت میده . خلاصه دوتایی وامیستن کنار اتوبان، یارو پیاده میشه، میره جلو موتوریه، میگه: آقا !  من مخلصتم، فقط بگو چطور با این موتور گازی روی ما رو کم کردی؟!موتوریه با رنگ پریده، نفس زنان میگه :
والله ... داداش... خدا پدرت رو بیامرزه وایستادی!...کش شلوارم گیر کرده به آیینه بغلت!

 


نتیجه اخلاقی

اگه می بینید بعضی ها در کمال بی استعدادی پیشرفت های قابل ملاحظه ای دارندببینید کش شلوارشان! به آینه بغل بنز کدام مدیر گیر کرده...!

 


شعری از رهی معیری نازنین(مناظره نابینا و ستمگر)

كه تا جواب نگويي ، ز پاي ننشينم


من ار سپاس جهان آفرين كنم ، نه شگفت

كه تيزبين و قوي پنجه تر ز شاهينم


ولي تو كوري و ناتندرست و حاجتمند

نه چون مني كه خداوند جاه و تمكينم


چه نعمتي است تو را تا به شكر آن كوشي؟

به حيرت اندر ، از كار چون تو مسكينم


بگفت كور : كزين به چه نعمتي خواهي

كه روي چون تو فرومايه اي نمي بينم؟



رهي معيري . مهرماه 1328

► فن آوری/آخرین وضعیت راه اندازی "الکسای" ایرانی
داستانک/ راز پروانگی ◄

مطالب مرتبط
بنر