اهمیت ایجاد استراتژی برای شرکت‌ها

پنجشنبه ، 14 اسفند 1393 ، 10:57

بانکی دات آی آر: وقتی من از بعضی مدیران کسب و کارها درباره استراتژی شرکتشان می‌پرسم-یا از آنها سوال می‌کنم که چرا سازمان آنها فاقد آن است- آنها اغلب پاسخ می‌دهند که نمی‌توانند یا نمی‌خواهند استراتژی داشته باشند چون محیطی که در آن کار می‌کنند دستخوش تغییرات بسیار زیادی است. آنها می‌گویند ثبات کافی وجود ندارد تا آنها بتوانند استراتژی را به طور موثر پیاده کنند.

این بحثی است که حتی در بخش‌هایی که دارای تکنولوژی‌های سطح بالایی هستند نیز بسیار شنیده می‌شود. حتی برخی فکر می‌کنند این نشانه افتخار و برتری است و می‌گویند: «ما در دنیای تکنولوژی پیشرفته با سرعت چشمگیری در حال پیشروی هستیم به همین خاطر، وقت نداریم کار خود را متوقف کنیم و به استراتژی بپردازیم». به نظر می‌رسد این شرکت‌ها کارهای بسیار فوری تری برای انجام دارند. به نظر من این منطق جای بحث دارد، بخصوص این رویکرد که بیان می‌کند، در حال حاضر اوضاع بی ثبات‌تر از آن است که بتوان برای آینده تصمیمات استراتژیک گرفت.
من واقعا نمی‌دانم چه چیزی باعث می‌شود گروهی از مدیران این گونه فکر کنند. زندگی همیشه بی ثبات است و هیچوقت غیر از این نبوده است. اگر ما اکنون در یک جهان بی ثبات، به سرعت در حال تغییر و متلاطم زندگی می‌کنیم، پس چرا باید یک هفته بعد، یک ماه بعد یا یک سال بعد از حالا تفاوتی با زمان حال ما داشته باشد؟ اگر دنیا آنقدر بی ثبات است که امروز حق انتخابی برای ما نباشد، آینده چه چیزی می‌تواند با خود به همراه آورد که جهان را باثبات‌تر کند؟ یعنی به طور مشخص آیا ما می‌گوییم جهان باید آنقدر ثبات داشته باشد تا ما بتوانیم تصمیمات استراتژیک بگیریم؟ چگونه بفهمیم که چنین روزی فرا رسیده است؟ معیار ما برای آنکه بفهمیم سطح لازم برای ثبات به دست آمده است، چیست؟ یا اینکه به سادگی انتخاب کردن یک استراتژی را برای همیشه کنار می‌گذاریم چون رسیدن به ثبات، موضوعی کاملا دست نیافتنی است؟ البته خطر در اینجا است که در حالی که از موضوع عدم ثبات به عنوان بهانه‌ای برای عدم تصمیم گیری استراتژیک استفاده می‌کنیم، رقبا ممکن است سیاست‌های کاملا متفاوتی را در پیش گیرند. آنها ممکن است استراتژی خود را در جهت رهبری بازار پیش ببرند و فضای مانور کمی در بازار برای شما به جای گذارند.

آنچه من معمولا در شرکت‌هایی که می‌گویند اوضاع بی‌ثبات‌تر از آن است که بتوان با استراتژی پیش رفت، مشاهده می‌کنم، این است که بعد از مدتی از این واقعیت شکایت دارند که مساله غیرمنتظره‌ای آنها را غافلگیر کرده است. وقتی چنین اتفاقی رخ داد، توجیه آنها این است که اکنون برای هر اقدامی برای بهبود این وضعیت دیر شده است. این شکست، تقصیر آنها نبوده است، چرا که صنعت بی‌ثبات است و چنین مواردی به طور طبیعی اتفاق می‌افتد.
این رویکردی است که برخی از مدیران سازمان‌ها خودشان ایجاد کرده‌اند تا بار مسوولیت را از دوش خود بردارند. مدیرانی که این منطق را به کار می‌برند، یقینا از تجربه خود هیچ درسی نگرفته اند و این داستان را بیان می‌کنند که تقصیر آنها نبوده و آنها مسوول نتایج بدست آمده نیستند. اما زمانی که شرکت آنها دچار مشکل شد و از شرکت‌های دیگر که دارای استراتژی واقعی بودند عقب ماند، آن وقت است که همین مدیران به سازمان دیگری می‌روند و همین روش خود را دوباره تکرار می‌کنند. امروز اغلب شرکت‌ها استراتژی دارند، اما اینکه به استراتژی عمل می‌شود یا نه مهم است. تصمیمات روزانه سازمان بستگی به انتخاب‌های آن دارد؛ اینکه چه انتخابی را چه زمانی انجام دهد و چه انتخابی داشته باشد که به برد سازمان منتهی شود. بدون تلاش برای «پیاده‌سازی استراتژی» ممکن است سازمان در خطر قرار گیرد؛ از این جهت که شاید تصمیماتی اتخاذ شود که در راستای عمل به استراتژی نباشد، ممکن است بین واحدهای سازمان وسطوح مختلف تناقض ایجاد شود و شاید استراتژی معنای خود را از دست بدهد. نباید اینگونه باشد. اما متاسفانه این حقیقت وجود دارد و باقی خواهد ماند، چرا که این مدیران اعتقاد ندارند که روش بهتری نیز وجود دارد.

منبع: linkedin
بهرام سعدیان

► بانکی: پیشخوان روزنامه های اقتصادی امروز، ۱۶اسفند
آسیب شناسی حل مسائل ورفع مشکلات سازمان ◄

مطالب مرتبط
بنر