بانکی دات آی آر: خلاقیت یکی از موارد بسیار مهم در زمینه تجارت است و برای همین رهبران سازمانها باید از میان افراد خلاق انتخاب شوند. اما اینکه چرا خلاقیت و نوآوری در بسیاری از شرکتها به صورت مستمر جریان ندارد؟ موضوعی است که مورد توجه بسیاری از اساتید مدیریت دانشگاهها قرار گرفته است.یکی از کسانی که در مورد این موضوع تحقیقاتی انجام داده جنیفر مولر، استاد دانشگاه وارتون است که در یکی از تحقیقات خود در دانشگاهی در شمال شرقی امریکا بر روی تعداد 194 دانشجو، نتایج حاصله را که نیمی نظرات خلاقانه و نیمی دیگر نظرات ساده ولی مفید بوده، مورد تحلیل و بررسی قرار داده است. نتایج این بررسی نشان میدهد که افرادی که ایدههای نو مطرح میکنند در مقایسه با گروهی که فقط راهحلهای مفید پیشنهاد میدهند، قدرت رهبری کمتری دارند.
مطمئنا این فقط یک مساله شخصیتی نیست و افراد خلاق از محبوبیت کمتری برخوردارند،حتی زمانی که هر دو گروهِ این افراد از صلاحیت یکسانی برخوردار باشند. پس مشکل، حقیقتاً ارائه نظر هوشمندانه است نه فقط یک ایراد مهم شخصیتی. این دقیقاً با تعاریفی که مردم در گذشته به طور سنتی از رهبری تجارت در ذهن خود داشتند، یکسان است. رهبران در راس هرمِ قدرت، خوب میدانند که چه کنند و با دادن انگیزه به تیمهایشان، عملکرد بهتری را در رسیدن به اهداف کلی شرکت بدست میآورند.
آنها به منظور ایجاد اهداف مشترک، برای گروه کاری خود ارزش قائل میشوند تا افراد گروه به اهداف خود برسند. اهداف مشخص است و هیچ ابهامي وجود ندارد. بنابراین این وظیفه رهبران است که اگر ابهامی هم وجود دارد از میزان آن ابهام بکاهند و سعی کنند آن دسته از معیارهای رفتاری را برای تکتک افراد گروه به وجود بیاورند که مطابق با شخصیت افراد گروه باشند.
مولر، همچنین به مقایسه این موضوع با آنچه مردم درباره فرد خلاق توصیف میکنند پرداخته است. زمانی که نظر افراد در مورد شخص خلاق پرسیده میشود، آنها علاوه بر عنوان کردن خصوصیاتی مانند رویایی و مقتدر، از صفاتی همچون دمدمي و خودرای نیز استفاده میکنند. حقیقت این است مردم با اینکه نظر مثبتی درباره فرد خلاق دارند، احساس دو پهلویی نیز نسبت به آنها دارند.
برای همه افراد، خلاقیت از نظر معنایی، مفهوم مثبتی دارد و تقریبا هیچکس منکر خلاقیت نیست، اما معمولا هنگامي که شخصی ایده جدیدی مطرح میکند، با واکنشهای منفی روبهرو میشود که "این دیگر چه نظری است؟" این واکنشها زمانی پیش ميآید که نظری ابراز میشود و اغلب مطرح کردن ایدههای خلاق باعث ناراحتی و آزردگی برخی از افراد میگردد. خلاقیت و هر نظر خلاقی که ارائه میشود، تغییر را به دنبال دارد و اصولاً سازمانها در نگاه اول با هر نوع تغییری در نوع حرکت و یا فرهنگ سازمان مخالفت میکنند.
افرادی که بیشتر نظرات خلاقانه ابراز میکنند از قدرت رهبری کمتری برخوردار هستند. البته موارد استثنایی هم وجود دارد و آن زمانی است که باید برروی جذابیت رهبران تمرکز کرد. در این صورت نظر همکارانِ افراد خلاق این است كه افراد خلاق به نحو احسن مدیریت میکنند، اما نتیجه این است که در اکثر موارد به نظر میرسد خلاقیت به زیان پیشرفت افراد است. در واقع انتخاب رهبران خلاق ساده نیست. در حال حاضر و برخلاف تفکرات گذشته، باید جهت شناخت چنین رهبری زمان زیادی صرف کرد و تلاش مضاعفی انجام داد.
این واقعیت موجب نگرانی اعضای هیات مدیره شرکتها در سراسر جهان شده است. خلاقیت تنها عامل مهم موفقیت رهبریِ یک شرکت بزرگ در آینده به شمار میرود. همچنین رهبری به عنوان بهترین عامل پیشبینی عملکرد نوآوری مطرح میگردد و در واقع سازمانهایی که قابلیت رهبری قوی دارند خلاقانهتر و نوآورانهتر از سایر سازمانها هستند، چرا که رهبران برای حل مشکلاتی که همیشه وجود داشته و دارند، به دنبال ایجاد رویکردهای جدید هستند. طبق تحقیقات، افرادی که نظرات خلاقانهتری دارند میتوانند رهبران بهتری نیز باشندو نظرات خوب را تشخیص دهند. این دسته افراد میدانند چگونه از ایدههای نو در سازمان خود استفاده کنند. اما انتخاب رهبران خلاق کار سادهای نیست و همواره از چالشهای عمدهای به شمار میرود که سازمانها با آن روبهرو بوده و هستند چرا که در اکثر موارد افراد خلاق به پیشرفت در زمینه مدیریت و مسائل مدیریتی علاقهای نشان نمیدهند. در واقع میتوان گفت که بین خلاقیت و شیوه مدیریت، رابطهای معکوس وجود دارد.
رهبران خلاق ممکن است به این دلیل که مدیران ترجیح میدهند افرادی را استخدام کنند که با حفظ شرایط موجود، وضعیت را بهبود بخشند، نادیده گرفته شوند، هر چند که راهحلهای مبتکرانهای ارائه دهند. ظاهراً، این دسته از رهبران بر اساس درک اولیه رهبری ترفیع داده ميشوند و اکنون خودشان را در دنیایی ميیابند که تا حد زیادی تغییر کرده است و به خلاقیت و تفکر بیشتری نیاز دارند.
البته هر سازمانی در ترفیع افراد خلاق دچار شکست نمیشود. برخی از شرکتها مانند اپل* به طور خاص به پرورش خلاقیت و ارج نهادن به نوآوری روی آوردهاند. زمانی که لغت جذاب در ذهن ما فعال میشود، ممکن است بیشتر در مورد خلاقیت فکر کنیم اما واقعیت این است که رهبری بالقوه فردی که نظرات خلاق ندارد و تنها عقاید مفیدی را مطرح میکند، بیشتر و کارسازتر از رهبری بالقوه افرادی است که نظرات خلاق دارند.
شرکتها باید کلیشهها را در مقابل افراد خلاق کنار بگذارند. شرکتها، همچنین باید برای انتخاب افراد برای رهبری چارهای اندیشیده و عملکرد سیستمهای ارزیابی را تغییر دهند. رهبران برای درک کلیشهها و نحوه غلبه بر آنها احتیاج به کمک دارند. سازمانها باید تعصب موجود در فرهنگ خود را مورد مطالعه قرار دهند، زیرا بسیاری از شرکتها تمایل به خلاقیت دارند، اما دلیل اشتباهات خود را نمیدانند. اولین قدم برای حل مشکل، تشخیص و قبول این نکته است که خود شما نیز یکی از آن شرکتها هستید. باید در نظر داشت که رهبران به تواناییهای متعددی نیاز دارند که خلاقیت هم یکی از آنها است. لذا باید بتوان با دید غیرتعصبی و کاملاً وسیع در حوزه تجارت شرکت، فرهنگ سنتی مدیریتی شرکت را مورد بازبینی قرار داده و فرهنگ نوآوری را جایگزین آن کرد. بسیاری از افراد خلاق تماميمهارتهای مدیریتی لازم را ندارند، اما باید افرادی که چنین خصوصیاتی دارند را شناسایی کرد
برگرفته از مقالهwhy creativ people is not always successful leaders
منبع: linkedin
پژمان فخاریان
► جلسه تعیین مزد ۹۴ نهایی می شود؟
تعیین تکلیف 14 موسسه به کجا رسید؟ ◄