راز موفقيت و ماندگاري شرکت ها و موسسات اقتصادی

چهارشنبه ، 28 اسفند 1387 ، 13:02

جان ديويس از دانشکده مديريت بازرگاني دانشگاه هاروارد، در کتابي که درباره شرکت هاي خانوادگي موفق جهان نوشته، سه عامل کليدي را موجب موفقيت و ماندگاري آنها مي داند؛ گذشته افتخارآميز تا پايان هر نسل، پول سازي و قابليت اعتماد. براي نمونه يک هتل ژاپني را مي توان مثال زد که در سال 718 ميلادي يعني 1290 سال پيش تاسيس شد و اکنون به دست چهل و ششمين نسل از خانواده مديريت مي شود. اما بسياري از شرکت هاي جديد و نسل امروزي همچون «مايکروسافت» حتي تا سال 1975 وجود خارجي هم نداشته اند. پس به راستي علل حيات موفق شرکت هاي بزرگ و کوچک و تراز جهاني چيست؟

نگارنده اين مطلب تحقيق بسيار کرد تا بتواند به راز و رمز موفقيت اين شرکت ها پي ببرد. آنچه در پي آمده چکيده اين يافته هاست که اميدوارم مفيد باشد.

1- از مديري دورانديش و داراي چشم انداز رفيع برخوردار هستند؛ بدون داشتن چشم انداز رفيع و گسترده نمي توان به قله هاي موفقيت دست يافت. آنجا مکان عقاب هايي است که با بال هاي قدرتمند و چشمان تيزبين خود در ارتفاعات بلند پرواز مي کنند. بدون داشتن چشم انداز خيلي که زرنگ باشيد همچون اردک در آب به دور خود مي گرديد. براي تدوين چشم انداز از افراد خبره بهره بگيريد و آن را سرلوحه کار خود قرار دهيد.

2- کالا يا خدماتي ارائه مي دهند که مورد نياز مردم است؛ ژاپني ها به کالاها و خدمات غيرضروري و بي مصرف «مودا» مي گويند، يعني فقط مشترياني بسيار خاص با عادات و علايق عجيب و غريب سراغ آنها مي روند. براي نمونه يک شرکت امريکايي يک نوع عينک توليد مي کرد که داراي برف پاکن بود. ببينيد چند درصد مردم مايل به خريد عينکي با دوبرابر قيمت واقعي هستند که داراي برف پاکن باشد تا در برف و باران شيشه عينک آنان را تميز کند. البته مفهوم عکس آن بدين معني نيست که اگر شما کالاي مورد نياز مردم را توليد کرديد حتماً موفق مي شويد. بايد عوامل ديگر موفقيت را هم فراهم کرد.

3- کالا يا خدماتي را ارائه مي دهند که نيازهاي جامعه فردا را برطرف مي کند؛ براي نمونه شرکت مايکروسافت تا سال 1975 اصلاً وجود خارجي نداشت اما با ابداع نرم افزارهاي جديد و تسهيل کننده رايانه يي، خيلي زود به يک شرکت تراز جهاني تبديل شد و آقاي بيل گيتس بنيانگذار آن دست کم به مدت 10 سال ثروتمندترين مرد جهان بود. در واقع آنچه باعث توليد اين همه ثروت شد، «ارزش مغز» بود. به ديگر سخن اينان حتي يک سنجاق قفلي توليد نکردند، هرچه بود از نوع خدمات بود. کندوکاو در جامعه و يافتن نيازها، يکي از راه هاي حرکت به سوي کارهاي بديع و نوآورانه است.

4- آدم مناسب در جاي مناسب؛ چارلز کخ صاحب صنايع نفتي کخ در کتاب «علم موفقيت» مي گويد؛ يکي از عوامل کليدي موفقيت، قرار دادن فرد مناسب در شغل مناسب و مرتبط با اوست. هيچ شرکتي در هيچ کجاي اين کره خاکي بدون رعايت اين بند، هرگز موفق نبوده است، مگر به ثروتي وصل باشد که هيچ ارتباطي به موفقيت شرکت نداشته باشد و همواره از آن ارتزاق کند. فقط با وجود افراد شايسته و باتجربه و آن هم با رشد پلکاني مي توان موفق شد. گماردن افراد بي ربط بر مسند امور، نابودکننده اميال همه اعضاي يک شرکت است. بايد نورچشمي ها را با حقوق کلان در خانه نشاند تا مزاحم کار ديگران نشوند که البته اين هم، افراد زحمتکش جامعه را عقده يي مي کند. پس راه بهتر همان است که مديرعامل شرکت ژاپني «سوني» پيمود؛ وقتي پسرش مهندس شد او را در کنار مهندسان تازه استخدام شده ديگر قرار داد تا کار را از پايه شروع و پلکاني و براساس شايستگي پيشرفت کند.

5- به اصول کار تيمي معتقد هستند و محيط مطلوب کاري ايجاد مي کنند؛ وقتي گروهي از افراد مسووليت مشترکي براي تصميم هايي دارند که بر همه آنان اثر مي گذارد، آنان «تيم» هستند. ارائه توضيحات جامع در خصوص «اصول کار تيمي» از حوصله و منظور اصلي اين نوشتار خارج است و مقاله يي مستقل را مي طلبد. اما مي توان به سرفصل هاي آن اشاره يي گذرا کرد. علاقه مندان مي توانند براي آگاهي از جزئيات کار تيمي با اينجانب تماس حاصل کنند. مورچگان سرآمد اصول کار تيمي هستند. هر مورچه به اندازه توان خود کار مي کند و قوي ترها به ضعيف ترها کمک مي کنند.

رئوس اصول کار تيمي؛ داشتن هدف مشترک، لياقت و تعهد، تمرکز و انضباط، ارتباط موثر بين فردي و گروهي، شور و شوق، فرهنگ تصميم گيري، دريافت بازخورد، وجود توفان فکري و...

6- به کارهاي درست پاداش مي دهند؛ به هر چيز پاداش دهيد تکرار مي شود؛ اين جمله مهم از «مايکل لوبوف» نويسنده کتاب «مهم ترين اصل مديريت» است. وي در ابتداي کتاب خود داستان پسربچه يي را نقل مي کند که براي دستيابي به پاداش معلم، پاسخي را که مطلوب نظر او بود مي دهد و جايزه را مي برد. بنابراين براي موفقيت شرکت ها ضروري است از قانون پاداش به موقع براي انجام امور درست پيروي کنيد و هرگز کارهاي صحيح کارکنان را بي پاسخ نگذاريد. البته شرکت هاي بزرگ بايد از قوانين و اصول مربوط پيروي کنند که خود پاداش به ضدارزش تبديل نشود.

7- به دنبال نوآوري هستند و به گذشته نمي چسبند؛ فناوري و سلايق در حال تغيير است. آنچه امروز مطلوب نظر مردم است فردا جايگاه خود را از دست مي دهد، آنچه امروز سليقه مردم است فردا از مد مي افتد. کمي به اطراف خود نگاه کنيد تقريباً هيچ کالا يا خدماتي را نمي بينيد که به سرعت از رده خارج نشود. هر روز هواپيماهاي جديد، خودروهاي جديد، تلفن هاي جديد و کامپيوتر هاي جديد بازارهاي جهان را اشغال مي کنند. پس راه چاره براي بقا در بازار کنوني

به روز نگه داشتن توليدات و خدمات خود است، آن گونه که مشتري را به سوي خود جلب کند.

8- از قوانين و استانداردهاي محلي و بين المللي پيروي مي کنند؛ شرکت هاي موفق در چارچوب قوانين محلي و بين المللي کار مي کنند. براي نمونه اگر هواپيمايي بسازند که منطبق با قوانين محيط زيست نباشد و موتور آن سر و صدا و آلودگي زياد توليد کند، نمي توانند در بسياري از فرودگاه هاي جهان فرود آيند يا اگر پساب هاي صنعتي کارخانه آنها تصفيه نشود و محيط زيست را آلوده کند، با خطر تعطيلي مواجه مي شوند. اگر از قوانين کار بي اطلاع باشند يا خودشان را به نا آگاهي بزنند چندان دوام نمي آورند. در جهان فعلي اغلب يا بهتر بگوييم تمام محصولات معتبر دنيا، با پيروي از استانداردهاي بين المللي توليد و عرضه مي شوند و جدي تر آنکه تعدادي از کشورهاي اجازه ورود کالاهاي زير استاندارد را به قلمروشان نمي دهند.

9- از اصول مالي و اقتصادي سر درمي آورند و شاخص هاي مورد نظر را دنبال و پول سازي مي کنند؛ کسب درآمد و سود، انگيزه اصلي اغلب شرکت هاست. تقريباً شرکتي وجود ندارد که به دنبال سود نباشد و منظورش از کسب و کار وقت تلف کردن باشد. اما پول درآوردن هم راه و رسم خود را دارد و از قانون خود پيروي مي کند. شرکت هاي زيادي را سراغ داريم که در ابتدا حسابي پول به جيب زده اند ولي خيلي زود ورشکسته شده و از صحنه بازار خارج شده اند. اغلب علت اين وضعيت جدي نگرفتن محيط کسب و کار است، پس بهترين پيشنهاد اين است که با استخدام افراد برجسته در امور مالي، درک شفافي از فضاي کسب و کار پيدا کنند و اجازه دهند مسوولان مالي تحليل هاي واقعي را خدمت شان عرضه کنند.

10- از نقاط قوت و ضعف خود آگاه هستند و تهديدات و فرصت هاي موجود در جامعه را مي شناسند؛ امروز شرکت هاي تراز جهاني با بررسي جميع جهات از جمله موارد چهارگانه فوق يعني شناخت نقاط قوت و ضعف خود و تهديدات و فرصت هاي موجود در جامعه، چشم انداز خود را تدوين مي کنند و بدون در نظر گرفتن اين موارد و در تاريکي گام در راه پرپيچ و خم و شتابان کسب و کار امروزي نمي گذارند، به ديگر سخن زمان ورود سنتي به بازار سپري شده است. بايد با همه مسائل يک شرکت با ديد علمي برخورد کرد و خوشبختانه براي همه اين امور هم متخصصان کاردان بسيار است. کافي است بخشي از وقت و پول شرکت صرف طراحي و بتن ريزي زيرساختي قوي شود تا با يک تندباد همچون خانه چوبي فرو نريزد.

منبع: روزنامه اعتماد

► اين نفت ما را كشت
نگاهی به اقتصاد ایران در سال87 ◄

مطالب مرتبط
بنر