بانکی دات آی آر: محمدعلی اینانلو مجری، فیلمساز طبیعت، روزنامهنگار و یکی از شناختهشدهترین مردان طبیعت ایران زمین صبح ۱۲ دیماه در حالی چشم از جهان فروبست که آغوش ابر و باد و مه و خورشید و فلک بار دیگر بر تهران آزرده از آلودگی هوا گشوده شد تا استاد آشنا به عطر ناب کوهها، دشتها و وادیها منزلگاه آخر را بییاد یار ترک نکند.
قضاوت یکجانبه دردی بر دردهای محیطزیست
امروز جامعهی محیطزیست ایران در حالی با خبر مرگ استاد محمدعلی اینانلو مواجه میشود که جای زخم شمشیر برندهی انتقادهای اکثراً ناروای برخی از فعالان فضای مجازی همچنان تازه است. انتقاد به شکارچی بودن محمدعلی اینانلو که البته مربوط به سالها پیش است، در اکثر گپ و گفتهای ساده با برخی از حامیان حقوق حیوانات رنگ و بوی دیگری به خود میگیرد که به واقع جای تعمق دارد. همین چند ماه پیش که خبر کسالت آقای اینانلو بازتاب گستردهی رسانهای پیدا کرد، عدهای از حامیان حقوق حیوانات به سادگی این مساله را تبدیل به یک جناحبندی خاص کردند. طعنهها و صحبتهایی هم که در خلال این انتقادها از جانب عدهای وارد شد، را میتوان یکی از تاسفبارترین واکنشها از این دست عنوان کرد. نکتهی قابل بحث ماجرا دقیقاً در این عبارت نهفته است: قضاوت فاقد پشتوانهی علمی.
در بحث حفاظت از حیاتوحش شکار و مدیریت شکار را میتوان یکی از مناقشهبرانگیزترین موارد در نوع خود عنوان کرد که اغلب هم به پایانی جنجالی ختم میشود. این یک واقعیت است که یک محیطزیستی واقعی نمیتواند مسالهی شکار را به راحتی هضم کند یا با آن کنار بیاید اما این هم یک واقعیت است که یک شکارچی میتواند روزی تغییر کند و حتی گامهای اساسی برای حفاظت از حیاتوحش بردارد.
دکتر درک اسکات پرندهشناس بریتانیایی و فارغالتحصیل رشتهی پرندهشناسی دانشگاه آکسفورد یکی از کارشناسان برجستهای است که در دهه ۷۰ میلادی یعنی سالهای اوان شکلگیری سازمان حفاظت محیطزیست در ایران پژوهش و تحقیقات گستردهای انجام داد. یکی از دستاوردهای این محقق برجسته کتاب ارزشمند پرندگان ایران است که حتی در حال حاضر نیز مورد استناد قرار میگیرد. پروفسور اسکات در مصاحبهی چندی پیش خود با خبرنگار دیجیکالا مگ به سوالی با این عنوان که چرا در آن زمان (سالهای ۱۳۴۹ الی ۱۳۵۳هجری شمسی) اولویت سازمان محیطزیست بیشتر بر گونههای قابل شکار متمرکز بود و اصلاً چرا شکار، مگر شکار مورد تایید هم هست؟ چنین پاسخ داد: «وقتی به دههی ۵۰ و ۶۰ میلادی برگردیم، متوجه میشویم که حتی در اروپای غربی و شمال آمریکا هم طبیعتشناسان معدودی حیاتوحش را صرفاً به خاطر علاقه یا ارزشهای خود آن دوست داشتند. در آن زمان تعداد شکارچیان زیاد بود. اما بیشتر همین شکارچیان بودند که در آن برههی زمانی متوجه کاهش قابل ملاحظهی جمعیت حیوانات قابل شکار و خصوصاً پرندگان آبزی شدند. درست است که بخشی از این مساله به خاطر شکار کنترل نشده بود اما دلیل عمدهی آن را باید تخریب و نابودی سریع و گستردهی زیستگاههای طبیعی بواسطهی فعالیتهای انسانی عنوان کرد. توجه و نگرانی شکارچیان سالهای دور نهتنها در اروپا و آمریکا بلکه حتی در ایران بود که باعث شد تا گامهای ابتدایی برای حفاظت از جمعیتهای گوناگون حیاتوحش و زیستگاههای آنها برداشته شود.»
لازم به ذکر است که این نوشتار به هیچوجه در توجیه شکار آن هم در برههی کنونی نیست اما مساله اینجاست که شکار در هر برههی تاریخی چندین و چند بعد دارد و کارشناسان صاحب تخصص در این عرصه به هیچوجه تک بعد نگر نیستند. متاسفانه ریشهی برخی صحبتها و قضاوتها در عرصهی محیطزیست را میتوان در عدم آشنایی با سادهترین تعاریف و مرزبندیهای علم مدیریت حیاتوحش از جمله مرز میان حفظ محیطزیست، حیوانآزاری، کشتار حیاتوحش و مهمتر از آن تفاوت شکار مجاز و غیرمجاز جستجو کرد.
مرز یک باور
در هر صورت محمد علی اینانلو که در سن ۶۸ سالگی دارفانی را وداع گفت، درس محیطزیست را در مکتب طبیعت ایرانزمین آموخت و هنوز که هنوز است بسیاری محیطزیست و طبیعت را با نام او به یاد میآورند چرا که اینانلو بدوناغراق یکی از شناختهشدهترین چهرههای رسانهای محیطزیست ایران است. اینانلو مردی بود که طبیعت بینظیر ایران را به خانهی میلیونها ایرانی آورد، اینانلو بود که به زبان ساده از دریاچهی پریشان گفت، از ارومیه گفت، از لذت بودن در طبیعت، از اهمیت حفظ حیاتوحش، از گونههای کمتر شناختهشدهی طبیعت ایران، از اهمیت حفظ آب، از لذت نوشیدن یک فنجان چای ساده در قلب طبیعت، از همان لذتهای سادهای که نهتنها در زندگی اکثر ما شهرنشینان گم شدهاند بلکه حتی اکثراً شاید فراموش کردهایم یا حتی نمیدانیم که عناصری به همین زیبایی، به همین اصالت و بکری در دو قدمی ما و نه آن طرف آبها حضور دارند. محمد علی اینانلو ایدهای را که از طبیعت گرفت، به خانههای ایرانیها باز آورد.
منبع: دیجی کالا