چگونه در بانک با پدرت آشنا شدم؟

سه شنبه ، 26 فروردين 1399 ، 09:34

دختر عزیزم سلام!

حالا که این نامه را می خوانی لابد با خودت می گویی: هولی شت! مامان منم رفت سراغ این ادا اصولا و کپی برداری ها و منم باید بشینم خاطره هاشو بشنوم.

در جوابت باید بگویم: بله دخترم! مگر من چه چیزی از دیگران کم دارم که چگونگی آشنایی ام با پدرت را برایت تعریف نکنم؟ پس غر نزن و گوش کن.

من دختر بلندپرواز و زیاده خواهی بودم. همیشه دوست داشتم بهترین ها برای من باشند. مثلا اگر یک کارمند اداره دولتی به خواستگاری ام می آمد هیچوقت قبولش نمی کردم، چرا؟ چون دختر خاله زری اینا خواستگار معاون اداره دولتی داشت و من نباید پایین تر از او قرار می گرفتم.

این بود که تصمیم گرفتم فقط با یک کارمند بانک ازدواج کنم. کارمندان بانک تنها افرادی بودند که همیشه و همه جا طرفدار داشتند و توی چشم بودند. چرا؟ چون همه همیشه در حال وام خواستن هستند.

بله دخترم از فردای همان روز تصمیم گرفتم تمام کارهای بانکی پدر و مادر را خودم انجام بدهم و برای روزهایی که آنها کار بانکی نداشتند هم مقداری پول کنار گذاشته بودم تا برای خودم افتتاح حساب کنم.

در برنامه ای که طراحی کرده بودم تمام بانک های مناطق تاپ شهر را انتخاب کرده و آدرس بانک هایشان را در دفتر یادداشتم نوشتم.
و از فردای همان روز کار را آغاز کردم.


این داستان ادامه دارد...

فریناز مختاری


► مهلت تسویه بدهی تسهیلات گیرندگان بانک سینا تمدید شد
ساعت کار بانک‌ها و موسسات اعتباری تا پایان فروردین اعلام شد ◄

مطالب مرتبط
بنر