چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (2)

پنجشنبه ، 5 ارديبهشت 1392 ، 03:51

برای مشاهده تمام شماره های این سلسله گزارش ها اینجا عضو شوید

 

کسب و کار شخصی و درآمد مستقل داشتن آرزوی خیلی هاست. بسیاری از مردم در سراسر جهان رویای داشتن شرکتی بزرگ با کارمندان بسیار و ریاست بر آن را در سر می پرورانند اما خبر ندارند که با یک شرکت کوچک و تعداد محدودی کارمند هم می توان موفق شد.

از این پس قصد داریم در سلسله گزارش هایی به تبیین اصولی تازه و نو درباره کسب و کار بپردازیم تا کاربران گرامی سایت بانکی بتوانند با دید بازتری درباره کسب و کار خود تصمیم بگیرند.

آنچه در سلسله گزارش های پیش رو می خوانید با آنچه تاکنون درباره راه اندازی و اداره یک کسب و کار شنیده یا خوانده اید تفاوت دارد..

داستان این مجموعه گزارش درباره شرکتی نه چندان بزرگ اما بسیار موفق است که با تکیه بر اصولی که از نظر منطقی چندان درست به نظر نمی رسند به درآمدهای میلیونی رسیده است.

روزهای یک شنبه و پنجشنبه هر هفته منتظر یک قسمت از این گزارش باشید.

پیشنهاد ما به شما این است که خواندن این رشته گزارش ها را از دست ندهید

فنون مبارزه

فراموش کردن دنیای واقعی

این کار در دنیای واقعی جواب نمی دهد! این پاسخی است که شما از اغلب آدم ها هنگام صحبت از ایده های جدید خود می شنوید.

دنیای واقعی جای کسل کننده ای برای زندگی است؛ جاییکه ایده های جدید، راهکارهای بدیع و مفاهیم تازه در آن جایی ندارد. جایی که ضرب المثل خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو در آن ستوده می شود!

اگر نگاهی دقیق به این دنیای واقعی بیندازید مناظر کسالت بار آن را خواهید دید. خواهید دید که ایده های بدیع جایی در آن ندارد و کسی در آن آماده دگرگونی نیست.

و بدتر اینکه آنها می خواهند شما را در چاله ای که خودشان زندگی می کنند فرو برند. اگر سرشار و جاه طلب باشید سعی می کنند بهتان بقبولانند که ایده هایتان نشدنی است و زمان را بابتشان به هدر ندهید.

توجهی به آنها نکنید. ممکن است دنیا برای آنها با همین واقعیت ها باشد اما این به آن معنا نیست که شما مجبورید در دنیای آنها زندگی کنید.

ما این مسئله را به خوبی لمس کرده ایم، چراکه شرکت مان به شکل های مختلف دنیای واقعی را شکست داده است.

در دنیای واقعی نمی توان یک شرکت با دوجین کارمند پخش شده در 8 شهر دو کشور مختلف داشت. در دنیای واقعی نمی توان میلیون ها مشتری را بدون بخش فروش و تبلیغات جذب کرد. در دنیای واقعی رسم نیست که فرمول موفقیت را  فاش کرد.

اما ما همه این کارها را انجام دادیم و شکوفاتر نیز شدیم!

دنیای واقعی هیچ جا نیست، یک نوع فقدان است، توجیهی برای تلاش نکردن و قطعا آورده ای برای شما نخواهد داشت.

یادگیری از اشتباه ها و شکست ها یکجور مبالغه است

در عالم کسب و کار شکست به یک مانع قابل انتظار تبدیل شده است. همیشه می شنوید که از هر 10 کسب و کار، 9 کسب و کار با شکست روبه رو می شوند، می شنوید که شانس موفقیت کسب و کارتان  حداقل است و باز می شنوید که شکست شخصیت انسان را می سازد.

در این فضای ناامیدی تنفس نکنید. شکست دیگران، شکست آنهاست، نه شما. اگر دیگران نمی توانند محصولات خود را بازاریابی کنند، این موضوع به شما ارتباطی ندارد. اگر دیگران نمی توانند یک تیم درست کنند، این موضوع هم به شما ارتباطی ندارد و اگر دیگران نمی توانند خدمات خود به شایستگی ارزش گذاری کنند، باز هم این موضوع به شما ارتباطی ندارد. اگر دیگران نمی توانند به اندازه تلاشی که می کنند برداشت کنند، خب پس شما برداشت کنید.

تصور رایج و غلط دیگر این است: باید از شکست های خود درس بگیرید! واقعا چه درسی از شکست می شود گرفت؟ در واقع فقط درباره کارهایی که نباید انجام دهید، خواهید آموخت. اما ارزش آن چیست؟! شما هنوز نمی دانید چه کاری را باید انجام دهید.

اما یادگیری از پیروزی ها و موفقیت ها ابزار واقعی موفقیت های بعدی را به شما می دهد. وقتی نتیجه کاری موفقیت آمیز باشد، متوجه می شوید چه چیزی به خوبی کار می کند و می توانید آن را دوباره انجام دهید. و در مسیر بعد به احتمال زیاد آن کار را بهتر انجام خواهید داد.

شکست پیش نیاز پیروزی نیست. نتایج یک مطالعه در دانشگاه هاروارد نشان می دهد کارآفرینان موفق، مستعد موفقیت های بعدی هستند (با احتمال 34 درصد)، اما کارآفرینانی که در کار اول خود شکست خورده اند، در کار بعدی دقیقا شانسشان معادل کسانی است که برای اولین بار شروع می کنند (با احتمال 23 درصد)
این بدان معناست که شکست خورده ها نسبت به کسانی که تازه شروع کرده اند مزیتی ندارند. موفقیت فقط یک تجربه قابل توجه است.

نباید شگفت زده شوید، طبیعت نیز اینگونه کار می کند. تکامل بر پایه شکست ها استوار نیست و نشات گرفته از پدیده هایی است که به خوبی کار می کرده اند. شما هم اینگونه باشید.

 


برنامه ریزی، حدس و گمان است

برنامه ریزی های بلند مدت تجاری یک فانتزی است، مگر اینکه شما غیب گو باشید. فاکتورهای مختلفی وجود دارد که خارج از اراده شماست. شرایط بازار و مشتریان، تصمیم های رقبا، اوضاع اقتصادی و ...

برنامه ریزی به شما این تصور را القاء می کند که همه چیز تحت کنترل است، در حالی که واقعا اینطور نیست.

چرا ما برنامه ریزی را با عنوان درست اش استفاده نکنیم: حدسیات! شروع کنید: حدسیات تجاری به جای برنامه ریزی تجاری، حدسیات مالی به جای برنامه ریزی مالی و حدسیات استراتژیک به جای برنامه ریزی استراتژیک. خوب حالا دیگر خیلی نگران شان نیستید. آنها به اندازه نگرانی هایی که ایجاد می کنند ارزش ندارند.

خطرناک خواهد بود اگر حدسیات را به عنوان برنامه ریزی های خود تلقی کنید. برنامه ریزی اجازه می دهد که گذشته در آینده حرکت کند و چشم بند به چشمانتان می زند.

به عبارت دیگر، بدلیلی که قبلا مشخص شده باید به "اینجا" برویم پس اینجا همان جایی است که ما می خواهیم برویم و این مشکل بزرگی است. برنامه ریزی با تصمیم های بداهه و سریع سازگار نیست.

مهم است که بتوانید تصمیم های سریع بگیرید، موقعیت های جدیدی که در پیش روست را انتخاب کنید و گاهی باید بگویید: امروز در این مسیر جدید گام برمی داریم، چون حس می کنیم که این مسیر بهتر است.

زمان بندی برنامه ریزی های بلند مدت اصلا شدنی نیست. زمانی می توانید درباره کاری که انجام می دهید، اطلاعات کافی بدست آورید که آن را انجام داده باشید نه قبل از انجام آن. با این حال چه زمانی می خواهید برایش برنامه ریزی کنید؟ احتمالا قبل از انجام دادن آن. این زمان بدترین موقع برای تصمیم گیری های بزرگ است.

البته این بدان معنا نیست که در مورد آینده و چگونگی مواجهه با مشکلات احتمالی نیاندیشیم. اتفاقا یک تمرین ارزشمند است. فقط حس نکنید نیاز به نوشتن شان هم دارید یا داشتن مکتوب آنها را برای خود دغدغه کنید. دراغلب موارد برنامه ریزی های مکتوب یکبار هم مورد توجه قرار نمی گیرند و اکثرا برنامه های بیش از چند صفحه در کمدهای شما فسیل می شوند.

خود را از کار روی حدسیات خلاص کنید، در مورد کارهایی که این هفته(نه در این سال) باید انجام دهید، تصمیم بگیرید، کار مهم بعدی که باید انجام دهید را مشخص کنید و انجام اش دهید. سعی کنید در مورد کارهای جاری که باید انجام دهید درست تصمیم بگیرید.

خوب است که به آنها بال و پر دهید، فقط بلافاصله سوار هواپیما شوید. شما می توانید از سفرتان به خوبی لذت ببرید.
....
کار کردن بدون برنامه ممکن است به نظر ترسناک برسد اما پیروی کورکورانه از برنامه ریزی که سنخیتی با واقعیت جاری ندارد، ترسناک تر است.

برای دیدن سایر قسمت های این گزارش به لینک های زیر بروید:

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (1)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (3)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید (4)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید (5)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید (6)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (7)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (8)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید (9)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید (10)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید (11)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (12)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (13)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (14)

► چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (3)
چگونه کسب و کار خود را دگرگون کنید؟! (19) ◄

مطالب مرتبط
بنر