چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (7)

يكشنبه ، 22 ارديبهشت 1392 ، 04:15

برای مشاهده تمام شماره های این سلسله گزارش ها اینجا عضو شوید

کسب و کار شخصی و درآمد مستقل داشتن آرزوی خیلی هاست. بسیاری از مردم در سراسر جهان رویای داشتن شرکتی بزرگ با کارمندان بسیار و ریاست بر آن را در سر می پرورانند اما خبر ندارند که با یک شرکت کوچک و تعداد محدودی کارمند هم می توان موفق شد.

از این پس قصد داریم در سلسله گزارش هایی به تبیین اصولی تازه و نو درباره کسب و کار بپردازیم تا کاربران گرامی سایت بانکی بتوانند با دید بازتری درباره کسب و کار خود تصمیم بگیرند.

آنچه در سلسله گزارش های پیش رو می خوانید با آنچه تاکنون درباره راه اندازی و اداره یک کسب و کار شنیده یا خوانده اید تفاوت دارد..

داستان این مجموعه گزارش درباره شرکتی نه چندان بزرگ اما بسیار موفق است که با تکیه بر اصولی که از نظر منطقی چندان درست به نظر نمی رسند به درآمدهای میلیونی رسیده است.

روزهای یک شنبه و پنجشنبه هر هفته منتظر یک قسمت از این گزارش باشید.

پیشنهاد ما به شما این است که خواندن این رشته گزارش ها را از دست ندهید

خب، رسیدیم به استارت آپ. استارت آپ نوعی کسب و کار است که توجه زیادی را می طلبد (این امر به ویژه درباره شرکت های فناوری صدق می کند).

استارت آپ را می توان یک موقعیت جادویی دانست که در آن هزینه ها مشکل شخص دیگری است. اینجا جایی است که مزاحمی به نام درآمد هیچگاه معضل نمی شود و می توانید پول دیگران را هزینه کنید، تا زمانیکه راهی برای مالکیت بر آن بیابید. اینجا جایی است که قوانین چارچوب کسب و کار به کار نمی آید.

تنها یک مشکل برای استارت آپ وجود دارد و آن اینکه استارت آپ بیشتر شبیه افسانه است. واقعیت این است که همه کسب و کارها، چه قدیمی و چه جدید، به دست یک سری قوانین اقتصادی و نیروی های بازار یکسان مدیریت می شوند.

استارت آپ ها تلاش می کنند این واقعیت را نادیده بگیرند. این نوع کسب و کار از سوی کسانی کلید می خورد که در تلاش برای به تاخیر انداختن یک اتفاق اجتناب ناپذیر هستند. آنها با این کار زمان رسیدن کسب و کارشان به پیشرفت، سود و تبدیل شدن به کسب و کاری پایدار و واقعی را عقب می اندازند.

هرکسی که دیدگاه "در آینده چگونگی به سود رسیدن را کشف خواهیم کرد." در سر داشته باشد، به هیچ جا نخواهد رسید و دیدگاه مضحکی دارد. مثل این می ماند که یک راکت شیپ بسیازید اما وقتی می خواهید آن را راه بندازید بگویید: " بیایید وانمود کنیم که جاذبه زمین وجود ندارد!"
کسب و کار بدون داشتن مسیری مشخص برای درآمدزایی، کسب و کار نیست، یک سرگرمی است. بنابراین از ایده استارت آپ به عنوان عصای زیربغل استفاده نکنید.
به جای این کارها یک کسب و کار واقعی را آغاز کنید. کسب و کارهای واقعی از روز اول به فکر کسب درآمد و سود هستند. کسب و کارهای واقعی، با گفتن جمله: "مشکلی نیست، ما فقط یک استارت آپ شروع کرده ایم." بر مشکلات بزرگ سرپوش نمی گذارند.
با کسب و کار مثل یک کسب و کار واقعی برخورد کنید تا یک گام به موفقیت نزدیکتر شوید.

 

قبل از شروع به فکر پایان نباشید

استراتژی تان برای خروج یا برون رفت چیست؟ این سوالی است که زیاد می شنوید، حتی وقتی تازه می خواهید کارتان را شروع کنید!
چه اتفاقی افتاده که آدم ها قبل از این که چیزی را بسازند در فکر آن هستند که چگونه از دستش خلاص شوند؟! دلیل اینهمه عجله و شتاب چیست؟! اولویت بندی تان مسخره و مضحک است اگر قبل از اینکه چیزی را شروع کنید به فکر پایان آن باشید.
آیا با طراحی جداگانه ای وارد یک رابطه می شوید؟ آیا توافق نامه طلاق را روز عروسی می نویسد؟  آیا با وکیل خانواده فردای روز عروسی قرار ملاقات می گذارید؟ به نظر شما این رفتارها خنده دار به نظر نمی رسد؟
شما باید به فکر استراتژی تعهد باشید نه برون رفت. شما باید در اندیشه رشد و موفقیت پروژه خود باشید نه راه فرار. اگر نگاه شما بر اساس تفکرات  اینچنینی باشد اساسا شانسی برای موفقیت نخواهید داشت.
بسیاری از تجار مشتاق را می بینید که امید به خیانت و بی اخلاقی می بندند، اما شانس موفقیتشان خیلی ناچیز است. تنها تعداد خیلی کمی از آنها شاید بتوانند موفق شوند. مثلا 1 در 1000 یا 1 در 10 هزاز. به علاوه وقتی صرفا به دنبال به دست آوردن باشید، روی سیاست غلطی پافشاری می کنید. چون به جای اینکه به فکر جلب رضایت قلبی مشتریان خود باشید، نگران این هستید که چه کسی یا چه کسانی از شما خرید می کنند. کسب و کاری راه می اندازید، محصولتان را می فروشید و بعد هم پول خوبی به دست می آورید. اما در نهایت چه دستاوردی دارید؟! چقدر دوام دارد؟! به زودگذرها دلخوش نباشید.
از ایده ی کاهش وزن استقبال کنید. هم اکنون، شما کوچک ترین، باریک ترین و سریع ترین پدیده در مقایسه با آینده ی خود هستید. از این جا به بعد، شما شروع به انباشت وزن می کنید. و هر چه یک وسیله سنگین تر باشد، تغیر جهت دادن آن دشوار تر است. در دنیای تجارت هم وضع همین است. پس کاهش وزن برای مواردی از این دست اجباری است:


قرارداد های بلند مدت

کارمندان مازاد

تصمیمات پایدار

جلسات

فرایندهای دشوار

سیاهه ی دارایی ها (فیزیکی و فکری)

نرم افزارها، سخت افزارها و فناوری هایی که مشتری را وابسته به خود می کند.

نقشه راه های بلند مدت
سیاستهای اداری

از این گونه موارد تا هر جا که ممکن است، پرهیز کنید. در این صورت، شما می توانید به آسانی تغییر مسیر دهید. هر چه هزینه بالاتری داشته باشد، احتمال عملی شدنش کمتر است.

سازمانهای بزرگ سالهای زیادی را صرف می کنند تا یک چرخش اساسی انجام دهند. آنها به جای عمل کردن، حرف می زنند. به جای انجام دادن، جلسه برگزار می کنند. اما اگر شما وزن خود را پایین نگه دارید می توانید به سادگی هر چیزی را تغییر دهید.: تمام مدل تجاری، محصول، مجموعه ویزگی ها، و یا پیام بازاریابی تان را. می توانید اشتباه کنید و آن را به سرعت اصلاح نمایید. می توانید اولویت ها، ترکیب محصول و یا تمرکزتان را تغیر دهید. و مهمتر از همه، می توانید ذهنیت خود را دگرگون سازید.

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (1)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید (2)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (3)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید (4)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید (5)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید (6)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (8)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید (9)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید (10)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید (11)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (12)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (13)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (14)

► چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (8)
چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (6) ◄

مطالب مرتبط
بنر