حاج عبدالله ؛ والی دلهای بشاگرد – قسمت اول

 

۶سال از پرواز والی دلهای بشاگرد گذشت.مردی که به حق پیامبر بشاگرد می خواندندش و تنها بعد از مرگش از سوی بسیاری از مردم سایر نقاط کشور شناخته شد.

حاج عبدالله والی مسئول کمیته امداد امام بشاگرد و فردی است که به عنوان نماینده مدیریت جهادی شناخته می شود.

حاج عبد الله کیست؟

او فردی از یک خانواده معمولی بود که در دولاب  تهران به دنیا آمد وپس از طی مراحل تحصیل  به خدمت بانک صادرات درآمد او در همان سال ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد.

در طی سالهای انقلاب و مبارزات مردم علیه رژیم ستم شاهی فعالیت گسترده ای داشت و در همان حال به فعالیت های گسترده در حمایت از بینوایان می پرداخت .

وی پس از پیروزی انقلاب راهی بشاگرد شد تا از سوی کمیته امداد به آبادانی این ناحیه بپردازد او طی حدود ۲۲ سال و با اجرای طرحهای گسترده عمرانی، مردم محروم بشاگرد را از فقرهای مختلف رهانید و چهره قبلی این منطقه را بکلی دگرگون کرد.

بشاگرد کجاست؟

شهرستان بَشاگِرد نام شهرستانی است در استان هرمزگان در جنوب ایران است. این شهرستان دارای ۲ بخش است و مرکز آن شهر سردشت  می‌باشد.اولِ انقلاب، وقتي حاج عبد الله آمده بود، هيچ‌كس حمد و سوره‌ي نمازش را بلد نبود. خيلي‌ها نماز نمي‌خواندند. مي‌گفتند بسم‌الله، بسم‌الله، بسم‌الله. و بعد مي‌رفتند به ركوع.

 

از نظر امکانات هم در واقع از محرومترین نقاط کشور به حساب می آمد .اما ورود این جوان, انقلابی در این منطقه ایجاد کرد.

تمدنِ بشاگرد آغاز مي‌شود. مردم ياد مي‌گيرند كه چه‌گونه خدا را پرستش كنند. احكام زكات را فرا مي‌گيرند، ولو اين كه واجب الزكات باشند. زيرِ آسمانِ خدا نماز را به جماعت مي‌خوانند. بعدتر بزرگ‌ترين بناي بشاگرد را مي‌سازد. مسجد! تا شهر اسس علي التقوا باشد. نه مثلِ مساجدِ ما. كه مسجد هم مدرسه است، هم سنگر است، هم محلِ اجتماعات است، هم… و حالا وقتي مي‌بيني پسرِ افضل سيبيل، دوازده سال در مدرسه درس خوانده است و تازه‌گي سطح را تمام كرده است و طلبه‌ي سالِ ششِ حوزه‌ي امام عليِ خميني‌شهرِ بشاگرد است.

حمام ,برق و بسیاری از امکاناتی که با همت این مرد در این منطقه ایجاد شد سالهای سال یادگار خواهد ماند.

چرا پیامبر بشاگرد؟

اما دنیا پر از مردم نیک و خیر خواه است اما چه چیز والی را شایسته لقب پیامبر بشاگرد کرد؟

چهره ی حاج عبدالله والی که بی هچ توضیحی یادگار آفتاب سوزان تابستان و زمستان هرمزگان را بر چهره داشت. بیست و دو سال زیر آن آفتاب ماندن و عشق ورزیدن بیست و دو سال ماندن و عبادت کردن میان کپرها و نوازش حرم سوزاننده ی محرومیتهای هرمزگان چهره مهربانش را آفتاب سوخته کرده بود. به گفته کسانی که او را می شناختند ده ساله‌ي اخير، هيچ‌كدام از بزرگانِ نظام او را نديده بودند. بي‌راه نبود كه كسي هم براي او پيام نداد. و راستي چه دليلي بلندتر براي افتاده‌گيِ اين بلندترين آيتِ امداد، از همين مناعت و عزت؟! بگذار سرِ ما گرم باشد به انتخابات و پست‌هاي دولتي و ميز و منصب و تيراژ و…

برخی از کاخی که در بشاگرد ساخته بود می گفتند و از اموال و دارایی هایش اما او برای کسی کار می کرد که رضایت همو برایش کافی بود به همین دلیل با حرف کسی کاری نداشت و تنها به رضای حق می اندیشید.

یادش گرامی و راهش پر رهرو…

ادامه دارد

 

به اشتراک بگذارید
فریناز مختاری
فریناز مختاری
مقاله‌ها: 35586

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *