بانکی دات آی آر: تا به حال به کارهای روزمرهتان دقت کردهاید؟ بعد از بیدار شدن اول چه کاری انجام میدهید؟ دوش میگیرید یا رختخوابتان را مرتب میکنید؟ اول لباس میپوشید بعد صبحانه میخورید یا برعکس؟ با چه وسیلهای به محل کار میروید؟ در محل کار اول با همکارها صحبت میکنید یا سریعا کامپیوتر را روشن میکنید؟ بعد از روشن کردن کامپیوتر اول تلگرام را باز میکنید یا سایتهای خبری؟ این سلسه سوالها را میتوانیم همینطور ادامه دهیم. از محل کار تا رسیدن به منزل و کارهایی که در منزل انجام میدهید. نکتهای در میان این سوالها نهفته است؛ اینکه بسیاری از کارهای ما از روی عادت انجام میشود نه از روی فکر و تصمیمگیری.
بسیاری از افراد فکر میکنند، ریز به ریز کارهای زندگیشان را با تعقل و تصمیمگیری انجام میدهند. اما در حقیقت ما در طول روز اغلب کارهایمان را از روی عادت انجام میدهیم. شاید اینطور بتوان گفت که زندگی ما مجموعهای از عادتهاست. هرچند این عادتها کوچک به نظر میرسند مثل خوردن یک فنجان آب بعد از خواب، اما کیفیت زندگی ما را تشکیل میدهند. طبق گفته سایت sciencedaily.com 40 درصد کارهای ما از روی عادت انجام میشود.
همین عادتهای کوچک که حتی به چشم ما نمیآیند در زندگی ما تاثیرهای چشمگیری دارند. اگر خوب به کارهای روزمرهتان نگاه کنید متوجه میشوید که رفتارهای پسانداز کردنتان از کجا نشات میگیرد، یا حتی سلامتی جسمانیتان حاصل چه عادتهایی است.
چنانچه عادتهای درستی داشته باشیم، بسیاری از کارهایی که به نظرمان «نشدنی»اند، به راحتی انجام میشوند. من در طول زندگانیام عادتهای بسیاری را شروع کردهام اما هرگز به نتیجه نرسیدهام و در میانه راه آنها را رها کردهام. یکی از عادتهای خوبی که توانستهام به دست بیاورم مربوط به سلامتی دندانهایم بوده است. زمانی من فکر میکردم که باید هر چند سال یکبار برای جرمگیری، پیش دندانپزشک رفت. از دندانپزشکی میترسیدم. به همین دلیل تصمیم گرفتم که هر روز به جای یکبار مسواک زدن، دو بار مسواک بزنم و بعد از خوردن هر ماده غذایی دهانم را با آب بشویم. روزهای اول یادم میرفت یا بهانه میتراشیدم، یا تنبلی میکردم. بعد از مدتی متوجه شدم دو بار مسواک زدن برایم عادت شده است. نتیجه این عادت خوب، سفید شدن دندانهایم بدون مراجعه به دندانپزشک بود.
دانشمندان دانشگاه سندیهگو معتقدند علت به وجود آمدن عادتها این است که مغز به دنبال راههایی است تا با تلاش کمتر، انرژی کمتری صرف کند. وقتی کارها به مغز سپرده میشوند، مغز به دنبال شیوههایی میگردد که فقط یکبار برایش تلاش کند و دفعات بعدی برای انجام آن کار تجزیه و تحلیلی نکند. مغز با ساختن عادتها به ما کمک میکند که برای کارهای روتین روزانه مثل پیادهروی، خوردن و آشامیدن، خوابیدن و کارهایی از این قبیل فکر نکنیم. در عوض برای تصمیمهای بزرگتر زندگی و کارهای مهمتر مثل بازیهای کامپیوتری، صحبت کردن با مدیر و همکار و ساخت هواپیما حسابی فکر کنیم.
عادتها میتوانند نادیده گرفته شوند، تغییر پیدا کنند یا جایگزین عادتی دیگر شوند. برای اینکه بتوانیم از مغزمان برای کارهای مهم و اساسی کمک بگیریم، لازم است عادتهایی را برای مغزمان تعریف کنیم. تصور کنید هر روز به اینکه چطور لپتاپتان را روشن کنید فکر کنید یا بعد از پایان هر ترم مجبور شوید دوباره مباحث را یاد بگیرید!
اگر یاد بگیریم که کنترل کارهای روتین زندگی را در دست بگیریم، میتوانیم عادتهای بد را با عادتهایی که ما را به سمت هدفمان (سلامتی، پیشرفت کاری، تحصیلات عالیه و…) سوق میدهند جایگزین کنیم. این پست مقدمهایی برای وارد شدن به مبحث «عادت» بود. در پستهای بعدی بیشتر به این موضوع میپردازیم.
بانکی: سمیرا همتی