بانکی دات آی آر: شاید باورتان نشود اما یکی از مدیرهای سابقم معتقد بود وقتی از کارِ کارمندی خوشش نیاید آنقدر او را آزار میدهد تا خودش با پای خودش شرکت را ترک کند! تا زمانی هم که من در آن شرکت بودم چند بار این عقیدهاش را اجرایی کرد. هر چند هر بار اعصابخوردی و ناراحتیاش برای بقیه کارمندان و خودش باقی میماند اما او به شدت به این اعتقادش چسبیده بود. منظور از آزار هم سختگیریهای بیش از حد به کارمند پُر اشتباه بود. رویه این مدیر باعث تعجب همه کارمندان شرکت شده بود. چطور ممکن بود کسی که شرکتی را اداره میکرد، نمیتوانست چند دقیقه متمدنانه با کارمندش صحبت کند؟ متاسفانه تا زمانی که در آن شرکت بودم نتوانستم برای این سوال جوابی پیدا کنم!
یکی دیگر از تجربیاتِ اینچنینیام مربوط میشود به مدیری که زمان انتقاد از کارمندش چنان بلوایی به پا میکرد که فضای شرکت تا مدتها متشنج میماند.
در این پست قصد دارم درباره صحبتهای انتقادی مدیر با کارمند بنویسم. صحبتهایی که اگر به موقع گفته شوند هم به نفع بقیه اعضای شرکت خواهد بود و هم به نفع مدیر.
هرچند روی سخنِ این پست با مدیران است، اما شما میتوانید درباره همکارهایتان هم این نکات را به کار بگیرید.
مودب و متمدن باشید
وقتی میخواهید با کسی که چندان دلِ خوشی هم از او ندارید، صحبت کنید بهتر است او را شخص بسیار مهمی تصور کنید. فرض کنید که او شخص بسیار مهمی است، شخصی که احترام خاصی برای او قائلید. کلمههایی به کار ببرید که معمولا برای افرادِ بسیار مهم استفاده میکنید. با این کار هم اعصاب خودتان آرام میماند، هم اعصاب بقیه کارمندان. تصور کنید برای کارمندتان کلمههای نامناسبی به کار ببرید و او بعد از برون آمدن از اتاقتان مکالمه تان را برای بقیه اعضای شرکت تعریف کند. بهتر است وجه خودتان را بهخاطر عصبانیت لحظهایی زیر سوال نبرید. یادتان باشد همین که متوجه شدهاید یکی از کارمندهایتان راندمانِ کاریاش پایین آمده یا تخلفی انجام داده، راه زیادی را رفتهاید.
هیچ قانونی وجود ندارد که مدیرها را مجبور کند کارمندانشان را دوست داشته باشند. اما وظیفه مدیریت ایجاب میکند کارمند را در بهترین مسیرش هدایت کنید.
چه چیزی شما را آشفته کرده است؟
قبل از صحبت با کارمندتان بهتر است درباره تخلفی که انجام داده فکر کنید. بررسی کنید که دقیقا چه کارِ آن کارمند شما را آزار داده است؟ اگر چند مورد از خصوصیات و رفتارهای او را نمیپسندید همه آنها را یادداشت کنید. حالا از میان آنها، رفتاری که منحصر به فرد او است را انتخاب کنید. چرا منحصر به فرد؟ چون اگر شما تخلفی را که همه کارمندان انجام میدهند به او گوشزد کنید، او حالت تهاجمی به خود میگیرد و بقیه همکارانش را مثال میزند.
حالا که تخلفهایش را انتخاب کردید، سعی کنید چند مثال هم از آنها به یاد بیاورید. مثلا مرخصیهای طولانیمدتش باعث شده است که مشتریهای شرکت از او شکایت کنند.
بعد از مراحل بالا، ورق را به نفع کارمندتان برگردانید
اجازه بدهید کارمندتان تصمیم بگیرد که اگر به جای شما بود چه میکرد. از او بخواهید درباره مسئله پیش آمده فکر کند. نظرش را درباره موقعیت کاریاش جویا شوید. بگذارید لحظاتی به جای شما تصمیم بگیرد که این وضعیت را چطور میتواند درست کند. با این کار کارمندتان درباره موقعیت خودش فکر میکند. حتی ممکن است پیشنهادات خوبی بدهد.
به کارمندتان فرصتی دوباره بدهید
هرچقدر هم که کارمندتان اشتباه کرده باشد، این وظیفه شماست که او را در مسیر درست هدایت کنید. بعد از صحبتهایتان از او بخواهید برای حل مشکل راهحل بدهد. با همفکری او به راهحل نهایی برسید.
مدیر بودن به معنای دست و پنجه نرمکردن با چالشهای زیادی است. این چالشها از صادر کردن فاکتوری اشتباه تا بوی ناخوشایند ادکلن کارمند را شامل میشود. برخلاف دیدگاه قدیمیترها، یادگیری مهارتهای مدیریتی فقط با تجربه به دست نمیآید. تا از لحاظ تئوری روشهای درست را یاد نگیرید نمیتوانید در عمل روش درستی داشته باشید.
بانکی: سمیرا همتی