اعترافات تکان دهنده اعضاي شرکت هاي هرمي

تجربه گلد كوئست خود به اندازه كافي تلخ و فراگير بود كه عمده افراد جامعه را آگاه و مراجع قضايي و انتظامي را به واكنش مقطعي واداشت.
اما آنچه در اين سال ها اتفاق افتاده است، تغيير روش،شكل و كلاهبرداري غارتگران اقتصادي عصر جديد است كه با رنگ ها و طرح هاي جديد قدم به عرصه فرهنگ، اجتماع و اقتصاد گذاشته اند.
سخن از كوئست است. سرطاني كه نه به صورت آشكار و عمومي، بلكه به صورت پنهان، با سوءاستفاده از جلوه هاي مذهبي و ديني و سنت هاي ايراني حتي در برخي خانواده هاي متدين جامعه نفوذ كرده است. به طور ميانگين روزانه ۶۰ تا ۷۰نفر در كشور به دام كوئست و شركت هاي شبه كوئستي گرفتار مي شوند. هر بار كه نگاهي به مسافرين تهران بيندازيد، حداقل در هر اتوبوس ۲ نفر را براي پيدا كردن شغل و در واقع به منظور پيوستن به اين مجموعه خواهيد يافت. اكثريت افراد سيستم هرمي كوئست و شبه كوئستي از شهرستان ها و از اقشار محروم جامعه هستند.
هر چند براساس مشاهدات آماري از هر سه نفر تنها يك نفر عضويت در اين شبكه ها را مي پذيرد، اما همين افراد هستند كه مجموعه هاي كثيفي چون كوئست را محكم مي كنند و بر جمعيت آن مي افزايند. از اعضا خواسته مي شود تا بهترين و عزيزترين دوست خود و يا پدر و برادر را به مجموعه معرفي كند تا در آينده نتواند از دست او شكايت كند. اين پديده شوم كه همانند اعتياد ابعاد اجتماعي و فرهنگي گسترده اي در پي دارد، به سرعت در حال رشد است و با كمال تاسف كسي اقدام جدي عليه آن نمي كند. در حال حاضر هيچ مرجعي براي رسيدگي به تخلفات شركت هاي كوئستي وجود ندارد و فريب خوردگان و شاكيان نمي دانند براي دادخواهي به كجا مراجعه كنند.
بسياري از فريب خوردگان با انتقاد از دستگاه هاي قضايي و انتظامي، از بي تفاوتي و نبود ضمانت اجرايي براي پيگيري مطالبات قانوني شهروندان خبر مي دهند.
شماره تلفن ۱۱۳، ستاد خبري وزارت اطلاعات در هر ساعت از شبانه روز آماده دريافت اخبار اطلاعات هموطنان پيرامون شركت هاي كوئستي و شبه كوئستي است.
آنچه در ادامه مي خوانيد اظهارات تكان دهنده تني چند از قربانيان شركت هاي كوئستي است كه در گفت وگو با
كيهان از ابعاد پنهان فعاليت هاي ناسالم اين غارتگران فرهنگي و اقتصادي پرده برمي دارند:

اقامت ۴ روزه در تهران

يوسف يكي از ميليون ها قرباني شبكه اختاپوسي «كوئست» است كه ماجراي ورود به آن را چنين به تصوير مي كشد. در يكي از شبهاي ماه رمضان تلفن همراهم زنگ خورد. يكي از دوستان قديمي كه مدتها بود از وي خبر نداشتم پشت خط بود. با صميمت مثال زدني گفت در پتروشيمي مشغول به كار است و براي من نيز فرم استخدام پر كرده است. از من خواست تا فردا خود را به تهران برسانم و با وي به دفتر مركزي بيايم و چون مراحل اداري استخدام چند روزي طول مي كشد برنامه ام را طوري تنظيم كنم كه 4روز در تهران باشم.
فرداي آن شب حوالي ميدان آزادي با وي قرار گذاشتم و او را ديدم. همانجا قول ۴روز را از من گرفت و پس از مطمئن شدن از اينكه تنها به تهران آمده ام مرا به آپارتماني در حوالي چهارراه باغ فيض انتقال داد. در مدتي كه به سوي آپارتمان مي رفتيم بارها از طريق تلفن موقعيت مكاني خود را با ترفندهايي كه من متوجه نشوم به اطلاع فردي مي رساند تا جلوي در آپارتمان رسيديم. آنجا نيز با تلفن تماسي گرفت و در را برايمان باز كردند. مرا به داخل اتاقي دعوت كرد و از ساعت ۱۶ تا ۳۰/۱۹ با هم صحبت كرديم. پس از اخذ اطلاعات شخصي، فردي كه در را برايمان باز كرده بود، گفت: در كنار كاري كه به خاطر آن به تهران آمده ايد، كار درآمدزاي بازاريابي نيز انجام مي دهيم كه چنانچه مايل باشيد دوستانمان بيايند و آن را براي شما توضيح دهند. سپس شخصي وارد اتاق شد و كاتالوگي را جلوي من باز كرد و گفت كمپاني كه ما با آن كار مي كنيم كمپاني Quest International يكي از بزرگترين و مشهورترين شركت هاي Network Marketing در جهان مي باشد

دعوت به كار

توضيحات تمام شد و افراد ديگري وارد اتاق شدند و با من صحبت كردند. پس از معرفي كار از من خواستند تا چنانچه در اين چند روز از خانه تماس تلفني داشتم از كار بازاريابي چيزي نگويم و به خانواده ام اطمينان دهم كه دنبال كارهاي استخدامي نظير معاينه، آزمايش، مصاحبه، طب صنعتي و در پتروشيمي هستم. رفتيم و شام خورديم و شب را در كنار همان كسي كه مرا دعوت به كار كرده بود خوابيدم. تا هنگامي كه به خواب بروم توسط وي دعوت به كار مي شدم تا مجالي براي فكر كردن نداشته باشم. صبح از آنها خواستم كه كيفم را بدهند تا بروم. اما با امتناع آنها مواجه شدم و گفتند: حالا شما برو كار را ببين. كيف شما دست ماست، هرچه از آن كم شد ما آن را به شما مي دهيم. من در رودربايستي قرار گرفتم و ناچار به دفتر ديگري رفتيم. وارد يك اتاق شبيه همان اتاق قبلي بود. افراد مستقر در آنجا عمدتا از استان فارس بودند. آنها پس از آنكه منافقانه مرا پذيرفتند و گفتند: هر سوالي در مورد اين سيستم داريد مي توانيد بپرسيد. ما براي هر سوال شما يك جواب منطقي داريم. سوالات من را پاسخ دادند و پس از سوال و جواب هاي طولاني، وارد سالن شديم. به هيچ عنوان مرا تنها نمي گذاشتند تا فرصتي براي فكر كردن داشته باشم و تنها ذهن مرا با ارائه اطلاعات ماهرانه مشغول مي كردند. از آنجا به دفتر ديگري رفتيم و آنجا نيز سوال و جواب كرديم. به من گفتند بايد به اين كار به چشم يك فرصت نگاه كني. در معرفي كار تاكيد مي كردند شما با پيشرفت كار پس از آنكه دو نفر خودتان را معرفي كرديد و اين افراد نيز دو نفر خودشان را دعوت كنند. به حدي مي رسيد كه اگر در كمتر از يك هفته ۵نفر در سمت راست شما و ۵نفر در سمت چپ شما خريد كنند، تا سقف ۵۰۰۰ دلار در هفته پورسانت خواهيد گرفت سپس بازنشسته مي شويد. تا مدت ۹۰سال ماهيانه ۲۰ميليون تومان پول دريافت مي كنيد. روز سوم بار ديگر به يك دفتر رفتيم. روز چهارم حضورم در تهران كه پنج شنبه بود به جلسه دكتر ع.آ… رفتيم. كوئسترها مي گفتند كه ع.آ… نيز خود يك كوئستر بازنشسته از آمريكاست كه ماهيانه مبلغ هنگفتي دريافت مي كند. سخنان ع.آ… به شدت مرا مطيع كرده بود. ديگر كارشان را قبول داشتم ولي گفتم كه درس دارم و بايد به شهرستان برگردم. بار ديگر دور مرا گرفتند و با من صحبت كردند. گفتند تا يكسال ديگر شما ماهيانه ۲۰ميليون تومان درآمد خواهي داشت و با آن در هر جاي دنيا كه بخواهي مي تواني ادامه تحصيل بدهي. با بمباران هاي اطلاعاتي حتي فرصت جمع بندي نداشتم بدين ترتيب در پايان از من خواستند تا نظرم را با بله يا خير به آنها اعلام كنم كه من پاسخ مثبت داده و وارد مرحله اعتبارسنجي شدم.
نكته جالب اين است كه به هيچ عنوان مبلغ ورود به سيستم را مشخص نمي كردند تا مبادا من موضع منفي بگيرم.
پس از پاسخ مثبت من به آنان، تك تك افراد حاضر در آفيس مرا در آغوش گرفتند و روبوسي كرديم.

فريب ديگران

بلافاصله پس از پاسخ مثبت من وارد مرحله ديگري تحت عنوان طرح خام يا تهيه پول شديم. در اين مرحله گفتند اگر يك مشكل براي شما پيش آمده باشد و فقط بخواهيد از يك نفر پول بگيريد، چقدر اين شخص حاضر است به شما پول بدهد. در اين مرحله نام پدر، مادر، خواهر، برادر، اقوام و هم چنين دوستان را مي نوشتند و از ما اين سوال را مي پرسيدند و مجموع پول هايي را كه در پاسخ مي گفتيم يادداشت و جمع مي كردند و مي گفتند از مجموع اين اعتبار، شما حدود ۷۰۰۰ تا ۸۰۰۰ دلار با راهكاري كه ما به شما ارائه مي كنيم بايد بگيريد.مرحله بعد مرحله فالومالي نام دارد كه در آن مي بايست به دوستان و آشناياني كه نامشان را ليست كرده بوديم زنگ مي زديم و طبق متن از پيش نوشته شده اي كه در اختيار داشتيم و طوري صحبت مي كرديم كه اضطرار به طرف مقابل برسد. كوئسترها تأكيد مي كردند جوري صحبت كنيد كه گويا شما طلبكار هستيد و به هيچ عنوان عذرخواهي نكنيد.
حتي به من گفتند كه با خانه تماس بگيرم و بگويم براي ضمانتنامه حسن انجام كار حدود ۷ تا ۸ ميليون تومان پول نياز دارم. من از دوستانم جور مي كنم و شما نيز هرچه مي توانيد تهيه كنيد. بدين ترتيب خانواده اين مبلغ را از طريق فاميل و آشنايان تهيه و به حساب بانكي من واريز كردند. همان روز به همراه مسئول بالاسر به بانك مراجعه كرديم و پول را گرفتيم و برگشتيم.
پول را بدون اخذ رسيد به بالاسري خودم تحويل دادم. بالاسري من نيز اين پول را به سرشاخه خود تحويل داد و گفتند اين پول نزد ما امانت است تا وقتي خريد شما انجام شود.
يكي ديگر از قربانيان كوئست با تائيد سخنان يوسف ادامه مي دهد: پس از اين مرحله براي ما يك پاپكو و دفترچه يادداشت، يك دفترچه كوچك، جامدادي مداد، خودكار قرمز و آبي و ماژيك فسفري گرفتند. جلسات در دو روز برگزار شد.
ابتدا سي دي هايي كه به همين منظور تدارك ديده شده بود را ديديم و سپس جزوه آموزشي را مي خوانديم. به اين جزوه پاپكو خوشبختي مي گفتند كه در آن برنامه ريزي هاي هفتگي و شبانه، قوانين كار و قسمت اهداف نوشته شده بود.

شستشوي مغزي

مهدي با نشان دادن پاپكو خود مي افزايد: به ما مي گفتند اهداف شما بايد طوري باشد كه در شما اشتياق سوزان
ايجاد كند و باعث انرژي گرفتن شما باشد. مرور يك روز در ميان اهداف برنامه كار روزانه ما بود. خواندن جزوه آموزشي بخش ديگري از برنامه ما بود. باتوجه به Level، من تنها مجاز به خواندن جزوه شماره يك بودم. كتابهايي كه آنجا موجود بود محدود به 3 كتاب بود. كتاب نخست «چه كسي پنير مرا جابه جا كرد» نوشته «اسپنسر جانسون» در مورد تغيير بود. اين كتاب در مجموع مي گويد كه اگر تغيير نكني از بين خواهي رفت. طي 4 روز نخست اين كتاب را به فردي معرفي مي كنند كه در حال بررسي كار است.

كتاب دوم «حكايت دولت و فرزانگي» «مارك فيشر»، براي كساني است كه كار را قبول كرده و وارد مرحله فالومالي
 شده اند. در اين كتاب قدرت ذهن ناهشيار و خواستن مورد توجه قرار گرفته و كتاب سوم «قورباغه را قورت بده» نوشته «برايان تريسي» است كه درباره برنامه ريزي نوشته شده و به افرادي داده مي شود كه حداقل 1 يا 2 نفر زيرمجموعه داشته اند. سه جزوه تحت عناوين جزوه شماره 1 تا 3 نيز وجود دارند كه باتوجه به Level افراد در اختيار آنان قرار مي گيرد. در جزوه شماره (1) كه در اختيار من گذاشته شده بود از نحوه دعوت كردن افراد و تأكيد فراوان بر اين نكته كه ما به فرد نياز نداريم و براي ورود به سيستم، فرد است كه به ما نياز دارد.

جوان شهرستاني ادامه مي دهد: سرشاخه ها ليستي در اختيار ما گذاشتند و گفتند به ترتيب اسم دوستان صميمي، فاميل، دوستان دوران مدرسه، دانشگاه، همسايه ها، دوستان دوران خدمت سربازي، محل كار و غيره را اضافه كنيد. اين ليست بايد به ۲۰۰۰ نفر مي رسيد و تأكيد داشتند كه افرادي را شامل شود كه از لحاظ سني بين ۲۰ تا ۵۰ سال باشند و معتاد نيز نباشند. در ستون نخست جلوي هر اسم سؤالي پرسيده مي شود كه شما تا چه اندازه فرد مورد نظر را قبول داريد. براي پاسخ به اين سؤال بايد ۷۰درصد مسايل اقتصادي و ۳۰% موفقيت فرد در نظر گرفته شود.

سؤال بعدي كه بسيار مهم و قابل تأمل است و مبناي دعوت افراد نيز به شمار مي رود اين است كه چقدر روي شخص مورد نظر نفوذ داريد وي تا چه حد حرف ما را قبول دارد. براي پاسخ به سؤال مذكور بايد اين مسئله را در نظر داشت كه چقدر شخص در مشت ماست.

سؤال سوم مربوط به تغيير است. فرد مورد نظر چقدر حاضر است براي ايجاد تغييرات جدي در زندگي اش تلاش كند؟ به عبارت ديگر تا چه اندازه از وضع موجود ناراضي است و به دنبال راهي براي رسيدن به وضعيت بهتر است.
در مجموع پنج گزينه براي پاسخ به سؤالات فوق وجود دارد ۱-خيلي كم. ۲-كم. ۳-تا حدودي. ۴-زياد و ۵-خيلي زياد.
افرادي كه امتياز ۳، ۴ و ۵ را كسب كنند نامشان وارد دفتر مي شود و به اطلاعات شخصي اين افراد مورد سؤال قرار مي گيرد. افراد نظامي، سرباز از ليست حذف مي شوند. در مجموع حدود ۵ يا ۶ نفر بالا مي آيند و مجدداً سه سؤال مطرح مي شود: آيا فرد مذكور لياقت درآمد ماهيانه ۲۰ميليون تومان را دارد؟ آيا اين شخص نياز به پول دارد؟ شما به ترتيب دوست داريد كه به كداميك از اين افراد سود بيشتري برسد؟ بدين ترتيب امتيازها تبديل به يك اولويت بندي در دعوت افراد مي شود. اين ۵ يا ۶ نفر افرادي هستند كه برحسب تجربه با يك تماس تلفني دعوت به كار مي شوند و مستعد اين كار به حساب مي آيند.

شبكه اختاپوسي
در انتهاي ليست ۲۰۰۰ نفري يك focus list موجود است كه در آن اسم افرادي كه بيشترين نفوذ روي آن ها وجود دارد به ترتيب امتياز كسب شده وارد فوكوس ليست مي شوند. اين افراد از ليست 2000 نفره استخراج شده و تعدادشان 44 نفر است. 13 سؤال روانشناسي در مورد اين ليست 44 نفره پرسيده مي شود همانند آيا فرد مذكور منطقي است؟ آيا با وي خاطره مشتركي داريد؟ و… جواب سؤالات آري، خير و نمي دانم است كه هر يك با علامتي مشخص مي شود. در دفتر يادداشت اسامي تمام اين 44 نفر وارد مي شود و با برقراري تماس با آنها، نام هاي ديگري نيز اخذ مي شود.

براساس آموخته هايمان در اولين تماس با ليست ۴۴ نفره (پيش فالو) تنها رابطه گرم و صميمانه اي ايجاد و با گفتن خاطرات مشترك رابطه صميمانه اي با افراد مذكور برقرار مي كرديم. در پيش فالو دوم بايد تا حد امكان اطلاعات كمي مي داديم و اطلاعات زيادي از وي و كارش مي گرفتيم. در پيش فالوي سوم با دروغ به فرد موردنظر گفته مي شد كه شركت معتبري به طور محدود نيرو مي گيرد و ما يك فرم براي شما پر كرده ايم و بدين ترفند مشخصات وي را مي گرفتيم. پس از مدتي اگر قرار مي شد تا وي دعوت به كار شود به او زنگ مي زديم و مي گفتيم فرم شما تائيد شده و با يك دروغ بسته به كاري كه به وي معرفي مي كرديم او را به تهران مي كشانديم و با دعوت وي به مراحل اشاره شده را تكرار مي كرديم.

سيدرضا يكي ديگر از جوانان شهرستاني كه قرباني سرطان كوئست شده، مي گويد: قرارهايمان را معمولاً در ميدان آزادي يا ميدان پونك و در برخي موارد پل نيايش مي گذاشتيم و قبل از ديدن فرد، دو تا سه بار او را جابجا مي كرديم تا مطمئن شويم او تنهاست اگر تنها نبود وي را باز مي گردانديم. اگر تنها بود به سراغش مي رفتيم و با تاكسي به سمت دفتر حركت مي كرديم.

رضا مي افزايد: سرشاخه ها به ما مي گفتند شما مي رويد و يك نفر را مي آوريد تا او را خوشبخت كنيد. دست او را مي گيريد و از لجن بيرون مي كشيد مثل يك مصلح برويد و دست آنها را بگيريد. براي دعوت افراد نگرش لطف داشته باشيد. آنها به ما نياز دارند، نه ما به آنها ما مي خواهيم آنها را خوشبخت كنيم و…

پايان يك رويا

يوسف پايان ماجرا را اين گونه تعريف مي كند: در اولين مرحله پذيرش، دوستم را دعوت به كار كردم كه وي در مرحله فالومالي گفت من نمي توانم اين پول را تهيه كنم و رفت. نفر دوم را دعوت به كار كردم كه نيامد. نفر سوم تا ميدان پونك آمد و شك كرد و برگشت. در اينجا بود كه دوستانم كه level آنها از من بالاتر بود با من تماس گرفتند و جريان كلاهبرداري را به من گفتند و تصميم به فرار گرفتيم. 4 روز تمام در خانه تيمي كه عملاً زنداني بوديم فيلم بازي كرديم و با ترفندي شناسنامه، كارت ملي و ساير مداركمان را برداشتيم و شبانه از آن خانه گريختيم.

ترفندهاي كثيف كوئستي:
قربانيان QI در گفت وگو با كيهان به برخي از استراتژي هايي كه توسط ليدرهاي اين شبكه هرمي به كار گرفته مي
شود اشاره مي كنند كه بسيار قابل تامل است. برخي از اين ترفندها به شرح زير است.
¤
به ما گفته مي شد به هيچ وجه فكر نكنيد، تجزيه و تحليل مسائل را انجام ندهيد. اگر فكري داريد به سرشاخه خود بگوئيد تا آنها فكر كنند و بهترين راه را براي شما پيدا كنند. اگر مي خواهيد زود به درآمد ماهيانه ۶۰ ميليون تومان برسيد نبايد فكر كرد. تنها بايد پا جاي پاي بالاسري خود گذاريد تا زودتر به هدفتان برسيد.
¤
تماس هاي تلفني افراد به شدت كنترل و محدود مي شود و چنانچه شخصي به طور اضطراري بخواهد تماسي برقرار كند، او را به يك اتاق خالي برده وشخص معرف وي كنارش مي ايستد و به شدت گفت وگوها را كنترل مي كند.
¤
ارتباط با دنياي بيرون به طور كامل قطع است. تماشاي تلويزيون، راديو و روزنامه ممنوع است و گفته مي شود باعث از بين رفتن تمركز مي شود.
¤
معمولاً هرماه يك روز جمعه ها به قهوه خانه هاي فرحزاد يا يكي از پارك هاي داخل شهري مي رفتيم و يا يك حلقه فيلم خاص مي گرفتند تا همه ببينند.
¤
پس از فرار فريب خوردگان، اجازه نمي دادند تا كسي ماجرا را بفهمد. مي گفتند وي به مرخصي رفته و شماره ايرانسل همه را تغيير مي دادند و شماره هاي تلفن گوشي هايشان را نيز پاك مي كردند.
¤
پس از جلسه پرزنت، كارگاهي سه جمله اي وجود دارد كه هر روز تكرار مي شد. در اين جلسه تاكيد مي شود: اطلاعاتي كه شما پيرامون Network بدست آورده ايد نسبت به ساير دوستان و آشنايان بيشتر است. احتمالاً اطلاعاتي از قبل داريد كه ما نمي گوئيم درست است يا غلط. اينجا تحقيق و پرس وجو كنيد تا بدانيد. اما مشورت كردن يك اصل اساسي دارد و آن مشورت با اهل آن است. اين سه، چهار روز كه مهمان ما هستيد، مي خواهيد همانند يك خبرنگار باشيد و اطلاعات به دست آوريد و با اطلاعاتي كه از پيش داريد مقايسه كنيد و تصميمي خوب براي خود و آينده تان بگيريد.
¤
عمده فعاليت اين گروه در شمال غرب تهران و به ويژه منطقه سعادت آباد است.
¤
كليه رفت و آمدها، تماس ها و حركات افراد در دفتر به طور كامل كنترل مي شود و اجازه تحقيق و بررسي به كسي داده نمي شود.
¤
افراد بالاسري در اين سيستم جاي مشخصي ندارند. آنها داراي حساب هاي متعدد در بانكهاي مختلف هستند و تمام خطهاي آنها از نوع اعتباري ايرانسل و يا همراه اول است (به دليل عدم دسترسي و امكان پيگيري آن).
¤
فرد بايد آموزشهايي را جهت جذب افراد ببيند و تا زماني كه دو نفر خود را به سيستم معرفي نكرده لحظه به لحظه تحت مراقبت و فشار شديد مي باشد.
و اين مسير همينطور ادامه دارد و فقط افراد بالاسري هستند كه به سودهاي كلان مي رسند و بقيه افراد همچنان تا ماهها و حتي سالها بي بهره خواهند بود.» در صورتي كه در ابتدا به آنها مي گويند اين كار حداكثر 6 ماه تا يك سال طول مي كشد. در حالي كه اين خود دروغ بسيار بزرگي است كه قابل تأمل است.
¤ خريد به صورت اينترنتي و در يك سايت مرموز بنام كوئست انجام مي گيرد. آنها محصولات متفاوتي را ارائه مي دهند و براي اينكه فرد نتواند محصول خود را دريافت كند. محصولات را به صورت قسطي خريداري مي كنند تا اگر خواست مجموعه را ترك كند، مجبور شود چندين برابر ديگر پول بدهد تا محصولش را از دبي تحويل بگيرد. (در حالي كه اكثر قريب به اتفاق افراد به محصولشان نخواهند رسيد)
پس از خريد به فرد مي گويند برگه اي را امضا كن كه پولت را بابت خريد اين محصول داده اي و ديگر به ما هيچ ربطي ندارد و خودت بايد كار كني تا پولت را برگرداني و قرضهايت را بدهي.
¤ پس از واريز كردن پول به حساب بالاسري ها، اصل فيش بانكي را از شخص مي گيرند تا هيچ مدركي عليه آنها وجود نداشته باشد.
¤ كوئسترها مدت و ميزان فعاليت خود را هرگز بازگو نمي كنند، تا شخص تازه وارد نااميد نشود. در حاليكه اشخاصي در آنجا ماهها و حتي سالها حضور دارند ولي به هيچ چيزي دست پيدا نكرده اند…
گوشه اي از ظاهرنمايي كوئست ها
۱/

خواندن نماز اول وقت!: كوئسترها ادعا مي كنند بسياري از افراد بي نماز در اينجا نمازخوان شده اند و همانطور كه نماز اولين كارخانه انسان سازي است. كوئست ها دومين كارخانه انسان سازي مي باشد. يعني با بي شرمي تمام نمازي كه ستون دين اسلام است را كنار اين سيستم غربي و ضداسلامي و كثيف قرار مي دهند.
۲/ تلاوت قرآن و برگزاري مراسم دعا و نيايش.
با اين كار مي خواهند بگويند ما هميشه در پناه قرآن باشيم. و همواره به اهل بيت(عليهم السلام) تمسك مي جوييم. درحالي كه واقعا افراد بالاسري كه به ثروتهاي كلان و حرام دست پيداكرده اند و به مكنت رسيده اند ديگر هيچ گونه اعتقادي به اين مسائل ندارند و به عيش و نوشهاي نامشروع خود مي پردازند. و از اوضاع زيردستي ها كاملا بي خبرند.
۳/ خوردن غذاهاي ساده و بسيار معمولي:
هرمي ها با اين كار مي خواهند بگويند كه شيوه زندگي ما مثل حضرت علي(ع) است و ما پس از رسيدن به ثروت و قدرت، اين وضعيت را فراموش نخواهيم كرد و هميشه به فكر محرومين جامعه خواهيم بود.
۴/ خواندن كتابها و جزوات براي تغيير و تحول و ديدن فيلم هايي كه ربطي به موضوع اين كار بلند ندارد؛ مي گويند دراين جامعه و اين دولت به ما اجازه بيشتر از اين نمي دهند كه مثلا حقوقمان بالاتر از ۵۰۰ هزار تومان باشد و مانع پيشرفت ما مي شوند.
۵/ سوءاستفاده از فتاوا و احكام شرعي و زدن تهمتهاي ناروا به مراجع، كوئستر ها مي گويند آنها اطلاعي از كار ما ندارند و فتواي درستي نمي دهند.
اين درحالي است كه تمامي مراجع عظام تقليد اين كار و اين گونه فعاليتها را حرام و كاملا غيرشرعي اعلام كرده اند و درآمد آن را اكل مال به باطل مي دانند.
آنها با تفسيرهاي غلط (البته به نفع خودشان) از فتواهاي مراجع مي خواهند سرپوش و يك مهر تاييد بر روي اعمال خلاف خود قرار دهند.
با صراحت اعلام مي كنند اولين قشري كه وارد اين سيستم شده اند، روحانيون بوده اند البته در بين اين افراد تعداد كمي طلبه هاي ساده و تازه وارد حوزه به چشم مي خورد و اين تنها به خاطر مقدس شمردن كارشان مي باشد. و آنها همين تعداد كم و بي سواد را علم كرده اند و كارشان را شرعي و مذهبي جلوه مي دهند.
۶/ مي گويند: كثيف ترين چيزي كه اين سيستم به ما ميدهد پول است! در حاليكه عزيزترين چيز براي آنهاست.
وقتي كسي پورسانتي دريافت مي كند پولهايش را روي سر افراد پخش مي كند. براي اينكه بگويد: اين پولها براي من ارزشي ندارد. درحالي كه دوباره پولها را به سرعت جمع كرده و شمارش مي كند كه مبادا يك ريال آن كم شده باشد.
۷/ در اين سيستم و سيستمهاي مشابه آن فرد را با حرفها و وعده هاي دروغين جذب مي كنند.
مثلا:
الف) درمدتي كوتاه ميليونر مي شوي
ب) دوران تلخ بدبختي تمام شده
ج) تو برگزيده خداوند بوده اي و هركسي لياقت ورود به اين سيستم را ندارد
د) ترسو و بي اراده خواندن افراد بيرون و بي لياقت بودن كساني كه مي آيند و كارشان را قبول نمي كنند.
هـ) بزرگ جلوه دادن خود و بر حق بودن خود. (طوري حرف مي زنند كه گويي زمين زيرپاي آنهاست و همه بايد مطيع آنها باشند.
س) مثال زدن به افراد، ورزشكار و بازيگران معروف كه دراين كار كثيف فعاليت دارند.
ز) خيرخواه معرفي كردن كمپاني گلدكوئست و مظلوم نمايي آن
۸/ زدن مثالهاي دروغ از برخي افراد بالاسري (ليدرها) در حالي كه تمام آنها از چپاول اموال همين افراد ساده لوح و فريب خورده به جايي رسيده اند و ثروت زيادي را ذخيره كرده اند و گرفتن جشن سقف براي آنها.
۹/ استفاده از شعارهاي زيبا و فريبنده و انرژي بخش و تكرار مداوم آنها.
درطول اين چهار روز به مرور پلان هاي كاري خود را براي فرد ترسيم مي كنند و از ارقام نجومي و ثروتهاي كلان سخن مي گويند و فرد را در حيرت عجيبي غوطه ور مي كنند.
زنگ خطر شركتهاي هرمي
احمدي، بازپرس شعبه سوم دادسراي عمومي و انقلاب ناحيه ۲۴ تهران ضمن هشدار به شهروندان گفت: در چند سال اخير شاهد بوده ايم افراد سودجو با تشكيل شركتهاي هرمي به نام گلدكوئست، جي آي آي جي، پالينور، گالف، سوئيس كش و آسوگستر شرق ايرانيان به بهانه استخدام يا سرمايه گذاري و دريافت سود بالا، افراد را به دام مي اندازند و اقدام به كلاهبرداري از آنها مي كنند.
وي افزود: از مردم مي خواهيم از هرگونه سرمايه گذاري در شركتهاي هرمي كه سرمايه و زندگي خانوادگي آنها را به مخاطره مي اندازد، جداً خودداري كنند و به محض مشاهده فعاليت چنين شركتهايي، به مراجع انتظامي يا قضايي اطلاع دهند

به اشتراک بگذارید
فریناز مختاری
فریناز مختاری
مقاله‌ها: 35584

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *