در ایران خوشبینی دور از واقعیتی در عرصه اقتصاد وجود دارد. خوشبینیای که با تجارب جهانی و آمارهای بینالمللی همخوانی ندارد. یکی از این موارد گرفتارشدن ایران در دام طبقه متوسط است؛ بهنحوی که سالهاست ایران نتوانسته با وجود افزایش درآمد سرانه خود، تغییری در طبقه اقتصادی خود ایجاد و رفاه بیشتری کسب کند. دکترجعفر خیرخواهان، اقتصاددان و استاد دانشگاه فردوسی مشهد، پنجشنبه گذشته میهمان موسسه دین و اقتصاد بود. وی در سخنرانی خود بر همین موضوع تاکید کرد. از نظر او در ایران خوشبینی دور از واقعیتی نسبت به آینده اقتصادی کشور وجود دارد که با تجارب جهانی و نیز آمارها و پیشبینیهای موسسات بینالمللی همخوانی ندارد. او در سخنان خود به این مطلب اشاره میکند که اگرچه کشورها نسبتا بهآسانی میتوانند درآمد سرانه خود را از سطح کم به سطح متوسط برسانند، اما تجربه جهانی نشان داده که کشورهای اندکی در ارتقای سطح درآمد به سطح بالا، موفق بودهاند. ایران نیز از این قاعده مستثنا نبوده است و قریب به 52سال است که نتوانسته از سطح متوسط درآمد به سطح بالاتر صعود کند. دلیل اصلی این مساله از نظر او استفادهنکردن از ظرفیتها و استعدادهای کشور است، چه در سطح نیروی کار و چه در بخش منابع طبیعی و چه در عرصه حکمرانی. سخنان او سرشار از آمار و ارقامی است که بر این اظهارات صحه میگذارند.
این بحث قریب 10سال است که در دنیا، بهویژه در کشورهای شرق آسیا مطرح شده است. کشورهایی مانند مالزی و چین برخلاف کشوری چون ژاپن که به درآمدهای بالایی دست پیدا کرده در سالیان اخیر نتوانستهاند درآمد خود را از سطح متوسط به سطح بالا ارتقا دهند. این مشکل در ایران نیز به وجود آمده است. برخلاف پیشرفتها و شکوفاییهایی که در چنددهه گذشته در حوزه اقتصاد وجود داشت، این مسیر ادامه پیدا نکرد و ما نیز در این دام گرفتار شدیم.
وقتی کشوری میتواند خود را از زمره کشورهای فقیر خارج کند و بنا بر تعریف بانک جهانی کشوری درآمد سرانه خود را به چهار تا 12هزاردلار برساند، متوسط محسوب میشود. کشورهای کمدرآمد سطح دستمزد پایین، صنایع قدیمی و بهرهوری پایین دارند، بالعکس کشورهای پیشرفته با استفاده از فناوری مدرن محصولات باارزش افزوده بالا تولید میکنند. صنایع کشورهای درآمد متوسط همواره از جانب نیروی کار ارزان کشورهای کمدرآمد تحتفشارند، از طرفی فناوری و امکانات رسیدن به کشورهای پردرآمد را ندارند. در اصطلاح تخصصی در سطحی از درآمد، یک سقف شیشهای وجود دارد که تنها کشورهای معدودی توانستهاند از این سقف عبور کنند. در این کشورها موانع اقتصادی و اجتماعی گوناگونی وجود دارد که اجازه نمیدهد این کشورها به تولید محصولات نوآورانه با ارزش افزوده بالا دست پیدا کنند.
ایران از لحاظ جمعیتی در شرایطی بهسر میبرد که از آن به پنجره فرصت جمعیتی یاد میکنند؛ یعنی بیشتر نیروی فعال جامعه در سنین جوانی و نوجوانی هستند. این پنجره تا سال2030میلادی بسته خواهد شد. این در حالی است که بخش خیلی کمی از این نیروی کار بهویژه در قسمت خانمها به استخدام درآمدهاند. اتفاقات اخیری که در ایران در حال وقوع است و خانمها را به بازگشت به خانهها و عدممشارکت در بخش تولید توصیه میکند هم متاسفانه این فرآیند را در سالهای اخیر تشدید کرده است.
در کشورهای پردرآمد مانند کرهجنوبی 80درصد جمعیت فعال جذب بازار کار شدهاند اما در ایران این عدد برای آقایان 50درصد و برای خانمها 15درصد است؛ این یعنی کشوری که نصف ما جمعیت دارد بیش از سهبرابر ما نیروی کار دارد.
ایران از نظر تولید ناخالص داخلی بیستودومین اقتصاد دنیاست. اما اگر جمعیت و سرزمین را در نظر بگیریم ایران دهمین کشور دنیاست. از نظر جمعیت و میزان تحصیلات ایران دوازدهمین کشور دنیاست. ایران از نظر عدمبهرهبرداری از استعدادها در دنیا رتبه اول است. اگر این شاخص را براساس جنسیت مرتب کنیم ایران در بخش مردان، رتبه دوازدهم و در قسمت زنان در بین 30 اقتصاد بزرگ وضعیتش از عربستان هم بدتر است.
در منطقه خاورمیانه و غرب آسیا اگر وسعت، جمعیت، دسترسی به آب و اینگونه مسایل را معیار طبقهبندی قرار دهیم ایران با امتیاز 65 بهترین وضعیت را داراست و میتواند پیشرو باشد. این در حالی است که این عدد برای کشوری مثل امارات 2/0 است! ترکیه با فاصله زیاد رتبه دوم را با امتیاز 46 داراست.
ایران در سال1980 یعنی پس از انقلاب اسلامی در مقایسه با کشورهای کرهجنوبی، مالزی و ترکیه بیشترین تولید ناخالص را داشته است، اما امروز ما کمترین نرخ تولید ناخالص را داریم.
شاخصی به نام پیشرفت اجتماعی وجود دارد که به کشورها نمرهای از صفر تا صد میدهد. کشورهایی که به رشد اقتصادی دست یافتهاند توانستهاند این شاخص را همزمان افزایش دهند. از کشوری با سطح درآمد ایران انتظار میرود که در این شاخص امتیازی حدود 67 واحد داشته باشد اما امتیاز واقعی ما 57 است.
رتبه ایران در شاخص رفاه 96 است و این در حالی است که کشوری مثل برزیل با سطح درآمدی نزدیک به ایران رتبه 46 را دارد.
برای اینکه ثابت کنیم که ما در دام درآمد متوسط باقیماندهایم شاخصهای آماری را با ژاپن و کرهجنوبی مقایسه میکنیم. ژاپن در سال 1929 درآمد خود را از سطح پایین به متوسط و در سال 1968 از متوسط پایین به متوسط بالا میرساند و در سال 1977 به جمع کشورهای با درآمد بالا میپیوندد. کرهجنوبی از سال 1969 به سطح درآمد متوسط پایین و در سال 1988 به متوسط به بالا میرسد و در سال 1995 به کشوری با درآمد بالا تبدیل میشود. ایران 52 سال است که در جمع کشورهای با درآمد متوسط پایین قرار دارد.
مجمع جهانی اقتصاد هرساله گزارشی در باب رقابتپذیری منتشر میکند و در آن کشورها را به سهدسته تقسیم میکند: اول آنهایی که رشدشان براساس نهادهایی چون نفت و کشاورزی، است گروه دوم آنهایی که به سمت بهرهوری رفتهاند و سوم آنهایی که به نوآوری روی آوردهاند که ایران در این میان در حال گذار از گروه اول به گروه دوم است.
مهمترین شاخصهایی که سبب موفقیت دولتها در افزایش سطح درآمد سرانه شدهاند همان شاخصهای حکمرانی خوب است که شامل تعهد، توانمندی و اعتبار است که ما متاسفانه از آن محروم بودهایم و مسایلی چون فساد و تبعیض و عدماجرای قانون ما را از رسیدن به آرمانهایمان باز داشته است. از شاخصهای حکمرانی خوب، در شاخصهایی مانند حق اظهارنظر و پاسخگویی ایران از کشور چین بهتر است اما در دیگر شاخصهایی مانند ثبات سیاسی، کارآمدی دولت و مقررات ایران بسیار عقبتر است که در بخش مقررات ما بدترین کشور هستیم. ما در سال1998 از لحاظ شاخص حکمرانی خوب از 21درصد کشورها بهتر بودیم، در سالهای اخیر این عدد به ششدرصد رسیده است.
منبع: روزنام شرق/ داوود صابری