دروازه های ورود به دوست داشتن خود

کمتر کسی معتقد است که دوست داشتن خود ایده درستی است. اما حقیقت آن است که این که شما اگر خود را دوست داشته و برای خود شخصیت و احترام قائل باشید با مقوله خودپسندی و غرور کاذب متفاوت است.فرض  کنید که شما آیا به یک کودک می توانید بگویید، ” خودت را دوست نداشته باش این خود خواهی و خود پسندی است.” به طور قطع نه. اما اگر در موقعیتی از شخصی از کوچک تا بزرگ بپرسید که آیا خود را دوست دارید؟ معمولا پاسخ مثبت به سوال شما می دهند در حالی که اکثر ما حتی نمی دانیم معنی دوست داشتن خود چیست و لازمه آن چیست.

 

به گزارش بانکی دات آی آر، درک کم از دوست داشتن خود و ارزشمند دانستن خود زمانی دیگر خیلی موجب تعجب نخواهد شد که شما در لغت نامه ها به دنبال معنی این کلمه بگردید و با فلسفه خود برتر بینی و خود پسندی و خود خواهی مواجه شوید. یا زمانی که با چهره هایی مواجه می شوید که برای آن که بهترین باشند به عوامل ظاهری پناه برده اند در حالی که خود خسته از همه این تلاش ها به احساس رضایت درونی نرسیده اند.

حال می توان از دوست داشتن خود معنایی متفاوت از لغت نامه و استنباط های اجتماعی تعریف کرد.تا به حال شده است به کسی یا چیزی علاقه داشته باشید در حالی که وجود خود را نادیده بگیرید. این که اول از آن که دوست داشته باشید باید به خود ارزش دوستی قائل باشید.

شاید دروازه ورود به دوست داشتن و احترام به خود در سه راه خلاصه شود.

 

۱.    بدانیم که کی هستیم و چه چیزی از زندگی می خواهیم:

اول اصل دوست داشتن خود این است که خود را بشناسید . چگونه می توانید کسی را دوست داشته باشید ، همانطور باشید. اغلب ما آن گونه زندگی می کنیم که فکر می کنیم این طور درست است و به ما این گونه تفهیم شده است. اما حقیقت آن است که ما باید آن گونه ای باشیم که با شناخت خود می توانیم لحظات بهتری را برای خود فراهم آوریم. این که باور و عقاید دیگران رفتار و باور ما را شکل دهد در واقع  فرار از خود و دور شدن از خود است. اگر از ابتدا به این گونه برداشت اخلاقی نرسیم زمانی متوجه باور های ناسازگار با درون خود می شویم که پرده نقاب این رفتار ها از روی ما برداشته شود و آن گاه دیده خواهد شد که این باور استوار شما بوده و یا تقلیدی پوچ! سعی کنید باور های  خود را بشناسید و بدانید که حقیقتا چه می خواهید. هرگز کمتر از آن که روح و قلبتان شما را صدا می زند آرزو نکنید.

۲.    ارتباط ما و دوستی ما در دنیای اطراف باید به گونه ای باشد بهترین خواسته ها و آرزوهای شما در زندگی تان حمایت کند و به سمت آن هدایت کند، نه موجب دور تر کردن شما از خواسته های باطنی تان شود.

شاید بتوان گفت که این سخت ترین سنگ محکی است که در این رابطه از آن یاد می شود. زیرا اول از همه برای شما محدودیت هایی ایجاد می کند و باعث می شود شما در رابطه با دوستی و رابطه تان با خود صادق باشید. انسان خود عمیقا صداقت را دوست دارد پس می بایست در گام اول با خود صادق باشد. صادق باشد که دوستانی و روابطی که بر می گزیند در جهت رضایت درونی و بهتر شدن وی شود. در جهت داشتن ارتباط و ارزش بیشتر در نزد خود باشد.

این بدان معنا نیست که همیشه ما می توانیم عالی ترین شرایط را در روابط انسانی خود بر گزینیم، اما دلیلی هم نخواهد بود که اگر احساس کردیم درهای ارزش و اعتماد به خودمان بسته می شود  خود را در چنگال آن رابطه حفظ کنیم و اجازه ندهیم در های دیگری به روی ما باز شود. در حصاری از نارضایتی خود را اسیر نکنیم.

۳.    وجود من معبد من است.

بیشترین کسانی که اظهار بی زاری از خود می کنند معمولا به جسم خود ایراد می گیرند. از قد کوتاهشان شاکی اند و یا به چاقی خود تاسف می خورند و برای این تاسف و ناراحتی وقفه ای هم ایجاد نمی کنند. جسم بخشی از روحیه ماست. نسبت به آن باید همانند ارزش روح و جانمان ارزش بگذاریم. تمرین کنیم که همان گونه که هستیم خود را دوست داشته باشیم و برای بهتر دوست داشته شدن خود تلاش کنیم. نه آن که از صبح تا شب بر چاقی خود نالان باشیم و از خود بدمان بیاید ولی نه تنها برای رفع آن کاری نکنیم که هر روز با دیدن خود بر خود ناله کنیم.

هر روز که برخواستیم روبه خود در آینه کرده و بگویید، ” من تو را دوست دارم.”

 

پربازدیدترین اخبار بانکی:

==============

 

به اشتراک بگذارید
فریناز مختاری
فریناز مختاری
مقاله‌ها: 35586

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *