شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که خودتان یا یکی از دوستان یا نزدیکان شما مخاطب حرفهای در ظاهر دوستانه و دلسوزانه و در باطن سودجویانه یک بازاریاب شرکتهای بازاریابی شبکه ای که احتمالا طعمه داغ یا گرم اون هستید گرفتارشده باشید. در این موقعیت دو حالت را تجربه کردیده اید: یا مجبور شده اید نقش قربانی را بازی کنید و بدون آنکه فرصت تفکر عمیق بدست بیاورید در دام الفاظ و تکنیکهای تاثیر گذاری قرار گرفته اید و یامجبور شده باشید با ملاحظات اخلاقی طوری با دوست یا همکار خود صحبت کنید که باعث ناراحتی وی نشده باشید و یا احتمالا در مقابل اصرار های بیش از حد وی قید ارتباط دوستی و آشنایی تان را زده باشید. این داستان، بخشی از عضو گیری افراد گرفتار در بازاریابی شبکه است.
اگر از گروهدوم باشید که خوشا به حال شما و می توانید به خود مغرور باشید که میزان تاثیر پذیری شما در مقابل تله های روانی محدود است. اما اگر از دسته اول باشید شاید این نوشته به معنای نوش داروی بعد مرگ سهراب باشد اما قطعا می تواند تلنگری به شما باشد که بیش از این در گرداب دروغ این جماعت فرو نروید.
این مقوله حاصل چند ماه تحقیقات انجام شده و مصاحبه با تعداد زیادی از افراد فعال در این حوزه می باشد. تلاش شده است به مسائل تکراری که قبل از این در نقد بازاریابی شبکه ای منتشر شده پرهیز و بجای آن جنبه های جدیدی از این مساله که با گذشت زمان بیشتر مشخص گشته و کمتر به آن پرداخته شده است، تحلیل و بیان گردد.
۱- دام روانی
هر انسانی به مقتضیات شخصیت، تجربیات، عواطف و احساسات خود یکسری نقاط قوت و ضعف دارد. در حالت نرمال، هر شخصی قاعدتاٌ می بایست با شناخت خود و جهت کسب موفقیت، نقاط قوت خود را تقویت و نقاط ضعف خود را ترمیم کند. اما عملی که در عضو گیری افراد جدید که معمولا با مقاومت عضو جدید روبروست انجام میشود، در ظاهر تقویت توانایی شما ولی در پنهان، شناسایی نقاط ضعف عضو جدید برای بدست آوردن راهی برای جذب وی است. با بسیاری افرادی که مصاحبه داشتم، یک جور عقده حقارت و خود کم بینی چه به لحاظ عدم توانایی در کسب ثروت و چه به لحاظ دیده نشدن و سرکوب های اجتماعی و حتی خانوادگی پنهان داشتند. این افراد بدون آنکه خودشان آگاه باشند تحت تسلط بالادستی هایی قرار میگیرند که به اینان نه بعنوان همکار و شریک، بلکه بعنوان مشتری مصرف کننده و کسیکه میتواند خودشان را از دامی که شخص قبلی برایش گسترانده رهایی دهد می نگرند و در این راه از هر ابزار دروغی فروگذار نیستند. در آینده ای نزدیک شما هم مجبورید همین دیدگاه را در مورد افرادی که اغلب از نزدیکان شما هستند داشته باشید.
با یک مثال موضوع کمی روشن تر شود. تصور کنید شما آدمی هستید که همیشه دوست داشتید هر چیزی را که نیاز
دارید به راحتی بخرید، همیشه در محرومیت و یا کمبود مالی قرار داشته اید و همیشه آروزی پولدار شدن در سر می پروراندید. مسلما وقتی در مقابل پیشنهادات اغوا کننده کسی که قصد جذب شما را دارد قرار میگیرید، و به شما گفته میشود تو توانایی، تو میتوانی ، وبه این طریق یک حس قدرت کاذب در شما ایجاد میشود که حس میکنید هرکاری از شما ساخته است. این قدرت جذب بیشتر میشود زمانی که شما قبل از این آدمی باشید که در فکر خود مدام حس دیده نشدن و قدرناشناسی را باخود بهمراه داشته اید.
۲- شبهه شرعی و قانونی
در بعد قانونی فعالیت نتورک مارکتینگ که ادامه دهنده همان شرکت های هرمی هستند در بسیاری از موارد ادعای قانونی بودن و شرعی بودن فعالیت خود را دارند. این در حالی است که در این بخش به دلیل فقدان قوانین مشخص و عدم تصویب قانون صریح در مجلس و تائید آن توسط شورای نگهبان، صرفا به یک مجوز از دبیرخانه و یا دستورالعمل وزارتخانه مربوطه [۱]اشاره میشود. درحقیقت پس از بحران های اجتماعی که شرکتهای هرمی بوجود آوردند، افرادی با تاسیس شرکتهای بازاریابی شبکه ای به شکلی فرار رو به جلو را پیش گرفتند. به این معنا که از پتانسیل موجود در آن شرکتها به نفع خود و در راستای اهدافی که صرفا درحد شعار باقی ماند استفاده کرده اند. معنای عملیات این شرکتها به لحاظ اجرا تفاوت چندانی با شرکتهای هرمی نداشته و در عمل به همان شیوه اقدام میگردد. قرارداد یکطرفه با افراد جدید منعقد می شود که در آن حق هرگونه اعتراض پیشاپیش سلب شده است. مانند نداشتن حق ادعای استخدام در شرکت، سلب حق بای بک و حتی اینکه این قراداد از شمول قانون کار و حتی بیمه خارج است و همچنین هرگونه مسئولیت حتی پرداخت مالیات را به عهده بازاریاب می گذارد. به کارگیری نیروی جواب و اغلب بی تجربه به این شکل ناعادلانه به نظر می رسد.
در بعد شرعی نیز قریب به اتفاق مراجع عظام با شک و تردید به قضیه نگاه کرده اند و افراد را از عضویت و فعالیت در این گونه شرکتها برحذر داشته اند. برخی مراجع عظام نیز صریحا اعلام حرام بودن اینگونه فعالیت را صادر نموده اند و اخذ پورسانت توسط اعضا بالادستی را محل اشکال میدانند. [۲]
۳- کالای بی همتا در کارغیر مولد
بدیهی است که سازوکار هر جامعه ای بایستی به سمت سوق نیروی جوان و مولد خود به سمت امور تولیدی با بهره وری بالا باشد. اما متاسفانه بازاریابی شبکه ای به نوعی ترویج مصرف گرایی آن هم از طریق مصرف اجناس متفرقه و ناشناس است که در بازار واقعی و خارج از دنیای مجازی کمتر یافت شده وکمتر به فروش می رسند لذا امکان مقایسه قیمت وجود نخواهد داشت. اجبار به خرید هر شخص که وارد این سیستم میشود نیز از دیگر نشانه های بی عدالتی و ظلم در حق افراد پایین هرم است. مسلماٌ ترویج واسطه گری و انتقال هزینه پورسانت افراد دخیل در توزیع کالا به مصرف کننده نهایی کار اخلاقی و پسندیده ای نیست . در حقیقت در این جریان ارزش افزوده ای ایجاد نمیشود بلکه به شکل دلالی کالا توزیع میگردد. در سازوکار نتورک مارکتینگ هیچ حمالیتی برای پیشرفت و کسب مهارت مفید و دانش روز نمی شود بلکه مدام تشویق به بزرگ نمایی کار کوچکی میکنند که با فعالیت زیاد بازده اندک و غیر مفیدی خواهد داشت که حتی در بهترین حالت، نتیجه ای جز نابرابری اجتماعی در پی نخواهد داشت.
۴- توهم اشتغال
ایجاد اشتغال و رابطه آن با توسعه پایدار بر کسی پوشیده نیست. اما دربازاریابی چند سطحی درواقع خوداشتغالی واقعی رخ نمی دهد. افراد در این سیستم از خود اختیار عملی ندارند و صرفا بایستی اجرا کننده قوانین حاکم بر سیستم و دستورات بالادستی خود باشند. این شرکتها خطمشیهایی برای روش شیوه توزیع افراد فعال دارند که تخطی از آن بمنزله سرپیچی از دستورات و دلیل عدم دسترسی به اهداف است. همکاری با این شرکتها نیاز به پایبندی به این مدل تکراری بدون ایجاد هرگونه استقلال و خلاقیت و فردگرایی دارد. در حقیقت توزیعکنندگان بازاریابی چند سطحی را نمی توان کارآفرین تلقی کرد، بلکه مشارکتکننده در سیستم سلسله مراتبی پیچیدهای هستند که خود کنترل کمی بر آن دارند.
از سوی دیگر در بازاریابی شبکه ای اذعان می دارند که این کار، یک کسبوکار حمایتکننده و مثبت است که از روح انسانی و آزادی فردی حمایت میکند. ️اساس تبلیغات را بر مبنای اغراق در مورد درآمد بالقوه مطرح می نمایند. ایحاد ترس و پیشگویی مهلک در مورد سقوط قریبالوقوع سایر کسب و کارها و اشکال توزیع، عدم یکپارچگی و کمبود فرصت در دیگر مشاغل از دیگر موهوماتی است که در جلسات پرزنت به آن به تکرار اشاره می شود. به طوریکه سایر شغلها وکسبوکارها فعالیتی غیرمفید و معمولی تلقی میشوند که به درد آدمهای کوتوله میخورند دلیل عنوان شده هم اینست که در آنها امکان ترقی، ارزش گذاری و کسب درآمد نامحدود وجود ندارد و بهاین شیوه سایر مشاغل را مورد تمسخر قرار داده و کارمندان آن را بهعنوان بازندگانی معرفی میکنند که اسیر حقوق ماهیانه هستند. این روش دائماً تأثیر ناامیدکننده بر روی افرادی میگذارد که دیدگاه مثبت و صحیحی -که با واقعیت تناسب بیشتری دارند- می گذارد. چه بسا با این تبلیغات منفی، افراد ترغیب به ترک شغل و حرفه خود و پیوستن به مجموعه خیالی آنها میشوند. در این روش هیچ محدودیت مکانی، فردی یا زمانی برای فروش وجود ندارد، لذا به بهانه به دست آوردن پول در اوقات فراغت، این سیستم کنترل و حاکمیت بر کل زندگی افراد را به دست میگیرد و تبعیت بدون چونوچرا از برنامههایش را الزام میکند. این رویکرد نشان میدهد که چرا افراد درگیر نیازهای خودشان میشوند و آنچنان تکیهبر این مدل بازاریابی میزنند که حتی از روابط پایدارشان بیگانه شوند و یا آن را ترک میکنند.
۵- آسیب های اجتماعی و خانوادگی
ارتباطات خانوادگی و اجتماعی از مهترین عوامل تاثیر گذار در فرهنگ جوامع انسانی است. در بازاریابی شبکه ای از سه عنوان بازار داغ، گرم و سرد استفاده میشود که در درجه نخست توصیه میکنند از بازار داغ شامل خانواده، دوستان و وابستگان بعنوان مشتری استفاده کنند. در حقیقت شما باید با کسانی کار را آغاز کنید که شما را دوست دارند و از شما حمایت میکنند و آنها را تبدیل به مشتریان دائمی خود کنید. این در حالی است که واردکردن معاملات تجاری در روابط دوستانه و خانوادگی و یا استفاده از اینگونه بازارها در که در سیستم بازاریابی چند سطحی یک الزام معرفی میشود، عامل تخریبکننده روابط بوده و باعث صدمه عاطفی و اخلاقی و ایجاد درگیری در روابط افراد میشود. بدیهی است که سرمایهگذاری بر روی وابستگیهای خانوادگی و وفاداریهای دوستانه، و یا حتی روابط عاطفی و احساسی برای ساختن یک کسبوکار از عوامل تخریب روابط اجتماعی است. در حقیقت شما تنش و استرس ناشی از کار را وارد روابطی میکنند که پایه اولیه آن عشق، وفاداری و حمایت است و صدمهای به آن وارد میکنید که ممکن است قابل جبران نباشد. خارج از جنبه اجتماعی، تجربه نشان داده است که تعداد کمی از افراد هستند که از پیشنهاد دوستانشان برای خرید کالا احساس لذت و قدردانی داشته باشند و اغلب باعث سلب اعتماد و پشیمانی می گردد.
۶- نارسیسیم در کنار ناسیونالیسم
مضرات استفاده ابزاری و افراطی از این دو واژه (خودشیفتگی – میهن دوستی) به خوبی برای همگان روشن و نتایج مخرب برداشت مفهومی ناصحیح و استفاده نادرست از آنها بدیهی است. در جلسات فشار، وعدههای دروغین و دور از ذهن در جهت رسیدن به تعالی فردی و کمال شخصی تکرار وار بیان میشود به طوری که احساسی را در فرد به وجود می آورند که فرد را به خودشیفتگی و دوپینگ کاذب می رساند. استفاده از مفاهیم غیرمادی و معنوی مانند خودآگاهی و تجسم خلاق و ایجاد صمیمیت و همدلی تصنعی برای ایجاد روابط و راه اندازی سازمان فروش از جمله تحریفات به کار رفته در این حرفه است. چون افرادی که امید و آرزوهایشان را بر کسب ثروت متمرکز میکنند، بصیرتشان را به معنویت واقعی و آموختههای اخلاقی شان را در پاسخ به نیازهایشان از دست میدهند. استفاده از این اصول معنوی نشان از وجود فریب در این سیستم است. حمایت و همدلی که در بازاریابی چند سطحی از اعضا میشود دقیقا بر مبنای میزان سودآوری و در راستای بهره کشی از آنها است. برگزاری سمینارهای متعدد و ارائه سخنان خیال پردازانه و امیدوارم کننده که برای جذب و نگهداشتن اعضا صورت میگیرد، بدترین شیوه ترویج مادیگرایی است. چون فرهنگی که در این کسبوکار حاکم است افراد را از مسیر ارزشهای شخصیشان و تمایل به استفاده از استعدادها و آرزوهای منحصربه فردشان منحرف میکند و در جهتی سوق میدهد که به آنها بفهماند که این سیستم یک روش جدید زندگی است که سعادت و کمال را نصیب آنان می کند و آنها برای رسیدن به هر چیز خوبی در زندگی به آن نیاز دارند.
این مسائل و بسیاری مسائل دیگر از جمله مضرات نهفته در بازاریابی چند سطحی است که گریبانگیر آحاد جامعه خصوصا قشر جوان ما شده است. امیدوارم در این فرصت اندک و با ذکر این چند نکته که نظر شخصی من بوده است توانسته باشم ذهن فعال جوانان این مرزو و بوم را متوجه انحراف این گونه فعالیتها نموده باشم تا در دام چنین مهلکه ای گرفتار نشوند. همچنین امیدوارم دولتمردان ما نیز قبل از اینکه فرصت از دست برود و بسیاری از آحاد مردم مالباخته شده و سرنوشتی مانند شرکهای هرمی پیدا کنند، فکری اساسی و اقدامی شایسته و بایسته در این خصوص به انجام رسانند.
حسین حقی – دانشجوی دکترای تصمیم گیری وخط مشی گذاری عمومی
اسفند ۱۳۹۷- تهران