به گزارش بانکی دات آی آر به نقل از اقتصادنیوز سرمایهگذاران نیز برای حفظ ارزش پول خود بهطور دورهای بازارها را هدفگیری میکنند؛ بنابراین بورس نیز با همین الگو میتواند شاهد رشد دیگری در آیندهای نهچندان دور باشد.
روند ۸ ساله تلاطمات بورس
شاخص کل بورس تهران از ابتدای سال ۹۰ تاکنون بازدهی ۵۸۵ درصدی را به ثبت رسانده است. طی این مدت هر دلار در بازار آزاد تهران بازدهی نزدیک به ۱۰۸۵ درصدی و سکه نیز تقریبا رشد بیش از ۹۰۰ درصدی را تجربه کرده است. براساس آمار موجود میتوان رشد ۴۶۰ درصدی را برای رشد قیمتی مسکن در تهران طی حدود هشت سال گذشته در نظر گرفت. این موضوع میتواند نمایی از وضعیت کلی بازارها در اقتصاد کشور طی ۸ سال گذشته را به تصویر کشد. شاخص تورم مصرفکننده نیز از ابتدای ۹۰ تاکنون رشد بیش از ۳۵۰ درصدی را به ثبت رسانده است. بر این اساس میتوان جایگاه بورس را درمیان سایر بازارها و همچنین در مقایسه با تورم مشاهده کرد. علت جهشهای قیمتی در بازارهای مختلف در اقتصاد کشور از سوی کارشناسان اقتصادی بارها بررسی و شرح داده شده است. در این میان اما نکته جالب توجه اینکه گوش دولتها بدهکار نیست و به نظر میرسد این جمله میلتون فریدمن نوبلیست اقتصاد که «دولتها هیچوقت نمیآموزند تنها مردم هستند که میآموزند» برای وضعیت اقتصادی کشور ما تا حدود زیادی صادق است و رفتار قیمتی در بازارهای مختلف میتواند فریدمن را تایید کند؛ جایی که مردم به دنبال حفظ ارزش پول خود در برابر تورم به دنبال سرمایهگذاری در بازارهای مختلف برآمدهاند. یکی از این بازارها بورس بوده که رشد عمومی قیمت سهام بازدهی اسمی قابلتوجهی را برای سهامداران به همراه داشته است. از آنجا که احتمال رشد قیمتی سهام در سال آینده از نگاه کارشناسان با حذف سناریوهای بسیار بدبینانه برای کشور محتمل است، در این گزارش خلاصهای از رفتار ۸ سال اخیر سهامداران و معاملهگران در بورس تهران بررسی شده است.
شخص تازهواردی که در اوایل دهه شمسی جاری به بورس وارد شده بود احتمالا جهشهای قیمتی سهام، سودهای کلانی را برای او به همراه داشت. با این حال درست بعد از موجهای پرقدرت صعود ممتد سهام و رسیدن به قله ۸۹۵۰۰ واحدی در دی ۹۲ بود که همان افراد تازهکاری که از واقعیت ماجرا خبر نداشتند در حسرت تکرار سودهای نجومی در بورس ماندند. بسیاری از فعالان بورس پس از پایان موج صعودی (به زعم عمده کارشناسان تشکیل حباب قیمتی در سال ۹۲) بود که حسرت جاماندن از سودهای کلان را مدتها با خود داشتند. این موضوع به خصوص با رکود عمیق که تا پاییز ۹۴ به طول انجامید داغ حسرت را برای معاملهگران آماتور بورسی بیشتر ساخت. در ادامه نیز برجام در زمستان ۹۴ توانست محرکی برای رشد نسبی شاخص کل و البته حبابی نمادهای خودرویی شود. با این حال احتمالا معاملهگران تازهوارد بورسی در ابتدای دهه جاری به بورس وارد شدند، پس از پایان موج صعودی سال ۹۲، تصور تکرار رشدهای قیمتی افسارگسیخته سهام را ۵ سال بعد نداشتند.
راز جهشهای تکراری بورس
در نگاه اول رویه تکراری جهش قیمتی سهام در تلاطم بازار ارز ریشه دارد. گرچه جهش دلار به رشدهای افسارگسیخته سهام ختم میشود اما در واقع باید به علت تکرار چنین رفتاری در بازار ارز رجوع کرد. در این خصوص کارشناسان موارد مختلفی را عنوان کردهاند ولی در کل فارغ از سیاستهای کلان در حوزههای مختلف، میتوان یکی از دلایل اصلی رشدهای ناگهانی دلار و به دنبال آن بورس را سیاست دولتهای حاکم بر اقتصاد کشور در دورههای مختلف برای سرکوب نرخ دلار دانست. زمانیکه نقدینگی در اقتصاد سالانه رشد بیش از ۲۰ درصدی تجربه میکند و همچنین در اختلاف تورمی فاحش اقتصاد کشور با اقتصاد جهانی سیاستگذار از تعدیل منطقی نرخ دلار همگام با تورم امتناع میورزد کارشناسان اقتصادی از مدتها قبل از دوره تلاطم، جهش نرخ دلار را پیشبینی میکردند.
در این میان جرقه سیاسی نیز برای رونمایی از بحران ارزی کشور کافی بود تا در یک سال گذشته دلار تقریبا ۳ برابر شود. در چنین شرایطی به جای اینکه در روند منطقی و تدریجی تضعیف ریال در برابر دلار به واسطه متغیرهای بنیادی اقتصادی، درآمد ریالی شرکتهای صادراتی افزایش یابد و به واسطه آن قیمت سهام نیز مسیر صعودی را در پیش بگیرد فنر جمعشده دلار بار دیگر به ناگهان رها شد و بار دیگر سناریوی تلاطم اقتصادی کشور تکرار شود. حال اینکه در این میان سیاستگذاری نیز با انکار واقعیتها تمامی ریشه نوسانات را به عوامل سیاسی گره بزند و از پذیرفتن اشتباهات خود سر باز زند، در نتیجه تنها این جمله تایید شود که «دولتها هیچوقت نمیآموزند».
بر این اساس علت جهشهای قیمتی دورهای در بورس تهران، جهش نرخ دلار است و اما تلاطم اقتصاد و جهش نرخ دلار و تورم در رویه سیاستگذاری در حوزههای مختلف به خصوص اقتصادی ریشه دارد. بر این اساس ریشه جهشهای بورس را باید در رویه اشتباه سیاستگذاری جستوجو کرد.
آیا سود به واسطه تلاطم رضایتبخش است؟
در این میان نکتهای که وجود دارد تصور شخص آماتوری است که در تلاطم اقتصادی به خیال خود سود کسب کرده و رضایت نسبی دارد. حال اینکه اگر روند یک سال اخیر شاخص بورس و سایر متغیرها در نظر گرفته شود شاید بتواند تصویر واضحتری را برای معاملهگر نمایش داد. شاخص کل بورس تهران رشد کمتر از ۷۰ درصدی را از ابتدای سال جاری تجربه کرده و این در حالی است که دلار رشد نزدیک به ۱۷۰ درصدی را به ثبت رسانده است. چنین اختلاف فاحشی در بازدهی نرخ دلار و شاخص بورس میتواند پیامهای مختلفی را برای سرمایهگذاران در اقتصاد کشور به دنبال داشته باشد و بسته به نوع تحلیل میتواند نتیجه متفاوتی را ارائه دهد. برخی با توجه به موج تحریمی و ریسکهای سیستماتیک حاکم بر اقتصاد کشور یکی از دلایل رشد کمتر از انتظار بورس و نسبت قیمت به درآمد پایین آن را چنین ریسکی عنوان میکنند. با این حال در نگاه عمیقتر کاملا مشخص است که علت عقب ماندن بورس از دلار به همان رفتار تکراری و اشتباه سیاستگذار در اقتصاد کشور بازمیگردد. چندنرخی کردن ارز در اقتصاد کشور برای نخستین بار نیست که به بدنه اقتصاد کشور ضربههای رانتی قابل توجهی وارد میکند و با سیکل موجود احتمالا اینبار نیز دفعه آخر نیست.
حال اگر به تفکر معاملهگران آماتوری که در سالهای ۹۰ تا ۹۱ به بورس وارد شده بودند و در سالهای بعد حسرت چنین سودهایی را داشتند، رجوع شود شاید تصور تکرار سناریوهای قبلی برای کشور کمی دشوار باشد اما وقتی مسیر یکسان است احتمالا باید در انتظار نتیجهای مشابه بود. اختلاف فاحش نرخ دلار در بازار آزاد و نیما سیگنالی برای جهش دوباره بورس است. در این میان حتی اگر فرض کنیم دلار آزاد به واسطه فشار سیاستگذار یا با سیگنالهای امیدوارکننده نسبت به آینده و کنترل انتظارات به ۱۰ هزار تومان برگردد همچنان فاصله بیش از ۱۰ درصدی را با سامانه نیما نشان میدهد که این همان سودی است که با عقبنشینی دولت در آینده برای شرکتهای بورسی و تولیدی نمایان خواهد شد و همین موضوع باعث جهش دیگری در سطح عمومی قیمت سهام میشود.
در چنین شرایطی باید گفت اینکه بورس به واسطه تلاطم و بیثباتی اقتصادی جهش مییابد جای خوشحالی ندارد زیرا اگر بنا به ادامه رویه بیثباتی در اقتصاد کشور باشد چنین سودی برای سرمایهگذار تنها تقلا برای نجات از ضربههای تورمی است. از سوی دیگر اینکه بورس از دیگر بازارها به خصوص دلار جامانده است جای تاسف دارد که این موضوع نیز ناشی از تکرار رویه سیاستگذاری و سوق اقتصاد کشور به فضای چندنرخی ارز است که البته بررسی روند تاریخی، عقبنشینی از این سیاست را تایید میکند. در چنین شرایطی باید بر وجود پتانسیل قابل توجه تنها براساس سطوح کنونی نرخ دلار و بدون در نظر گرفتن چشمانداز و انتظاراتی که از آینده اقتصاد کشور برای رشد قیمتی سهام وجود دارد، تاکید داشت. در چنین شرایطی اگر به پایداری اقتصاد کشور در آینده امیدوار باشیم باید وضعیت کنونی سهام را فرصت مناسبی برای جبران زیانهایی دانست که در نتیجه تورمهای سنگین و جهش نرخ دلار به داراییهای ریالی عموم وارد شده است.
بر این اساس اگر در مسیر ۱۰ساله وضعیت عمومی بازارهای مختلف و بورس را رصد کنیم مشخص میشود که تنها باید سناریوهایی که بارها در اقتصاد کشور تکرار شده است با لحاظ سایر متغیرها به خصوص سیاسی و بازار جهانی برای پیشبینی بازارها دنبال شود. در چنین شرایطی و با وجود نزول روزهای اخیر ارزش جهانی کالاهای پایه اگر به ثبات سطوح کنونی امیدوار باشیم و همچنین انتظار تشدید اثر تحریم (فشار بر درآمد صادراتی شرکتهای بورسی) و سناریوهای بدبینانه از آینده کشور کنار گذاشته شود بورس نسبت به دلار و دیگر بازارها پتانسیلی نهفته دارد که باید در انتظار خودنمایی آن بود. بار دیگر تاکید میشود در چنین شرایطی مهمترین موضوع رصد عوامل غیراقتصادی اثرگذار بر کشور و مهمتر از آن رویه قیمتی کالاها در بازار جهانی است. شاید اگر در ادامه مسیر تکراری اقتصادی و سیاسی، وضعیت کنونی نقطه پایان مشترکی با دوره پیشین داشته باشد بتوان در آینده به سبقت بازدهی بورس از دلار در بازه میانمدت امیدوار بود.