بدون EQ در کار شکست می خورید!

برای موفقیت در زندگی و کار تنها کافی نیست هوش خوبی داشته باشید یا در حرفه تان کاربلد باشید اگر هوش عاطفی یا EQ خوبی نداشته باشید دیر یا زود شکست خواهید خورد.

به گزارش بانکی دات آی آر، EQ هوش هیجانی بیان کیفیت و درک احساسات افراد، همدردی با احساسات دیگران و توانایی اداره مطلوب خلق و خو به کار برند. درحقیقت این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویش و دیگران و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیمات مناسب در زندگی است.

هوش هیجانی تقریبا چیزی معادل آنچه که عوام به روابط عمومی قوی و ارتباطات خوب تفسیرش می کنند است با این تفاوت که کاملا علمی و فاکتور بندی شده به بررسی رفتار افراد و تعیین ضریب EQ آنها می پردازد.

 

 

جالب است بدانید آنچه که به عنوانی IQ یا ضریب هوشی مطرح شده تنها 20 درصد در موفقیت آدم ها موثر است و هوش هیجانی تا 80 درصد درموفقیت آدم ها نقش ایفا می کند.

بنابراین عجیب نیست که در زندگی مان خیلی آدم های باهوش را دیده ایم که هرگز به موفقیت چندانی دست نیافته اند اما افرادی با هوش متوسط توانسته اند به جایگاه هایی برسند که آروزی خیلی از ماهاست.

ما اگر بتوانیم بین دو قوه عواطف و منطق تعادل برقرار کنیم به حداکثر رضایت از زندگی خواهیم رسید. بسیاری از پژوهش‌ها نشان می‌دهد آن دسته از افرادی که از هوش هیجانی(EQ) پایینی برخوردارند دچار ناخشنودی عمومی می‌شوند به این معنا که بیشتر از سایر افراد جامعه دچار احساس یاس، تنهایی و افسرگی می‌شوند.این افراد غالبا آدم‌هایی وابسته هستند و خیلی زود شکست می‌خورند.

افرادی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند افرادی با انگیزه، مهربان و صمیمی بوده و مرکز توجه در یک جمع هستند. هوش هیجانی به فرد کمک می‌کند تا ارتباطات فردی موفق‌تری داشته باشد، بداند در کجا چگونه صحبت کند، چگونه احساساتش را مدیریت کند.

درواقع آنها که هوش هیجانی خوبی دارند در سخت ترین شرایط احساسی از قبیل، خشم، ترس، نفرت و خوشحالی قادرند خود را کنترل کرده و رفتارهای معقولی بروز دهند.

معمولا از چهره این طور افراد و در نظر اول نمی توان فهمید که امروز خوشحال یا ناراحت اند چراکه قادرند احساساتشان را کنترل کرده و آرام به نظر برسند.

بررسی‌های انجام شده در مورد اعتماد به نفس، همدلی، خودابرازی، خوشبینی و تحمل فشارهای روانی که همگی از مؤلفه‌های هوش هیجانی هستند، نشان می‌دهد که ارتقای این مهارت‌ها در افراد با ارتقای مهارت‌های اجتماعی و سلامت و بهداشت روان آنها همبستگی معناداری دارد.

یک خبرخوش

اگر انسان به شدت احساساتی هستید و کمتر قادرید در شرایط سخت خودتان را کنترل کنید، حتی بیم آن را دارید که یک روز از روی عصبانیت همکار و یا رئیستان را بزنید لازم نیست بترسید.

اگرچه IQ و هوش شناختی قابل افزایش نیست اما می توان ضریب هوش هیجانی یا همان EQ  را افزایش داد. پس شما محکوم به شکست نیستید و در دراز مدت می توانید به آنچه دوست دارید برسید کافی است یک سری از مهارت های اولیه را بیاموزید و صد البته تلاشتان را بیشتر کنید.

چطور هوش هیجانی مان را بهتر کنیم؟

الفباي يادگيري هوش هيجاني شناخت هيجان هاي اصلي و ترکيبات فرعي آنهاست. برخي از هيجان ها را مي توان «اصلي» تلقي کرد; هيجان هايي که به مثابه رنگ هاي اصلي آبي، زرد و قرمز اند و ساير ترکيبات از آنها سرچشمه مي گيرند. عنوان برخي از خانواده هاي اصلي و برخي از اعضاي آنها از اين قرار است:

خشم: تهاجم، هتک حرمت، تنفر، غضب، اوقات تلخي، غيظ، آزردگي، پرخاش، خصومت، اذيت، تندمزاجي، دشمني.

اندوه:
غصه، تاثر، دلتنگي، عبوسي، ماليخوليا، دلسوزي به حال خود، احساس تنهايي، دل شکستگي، نااميدي و در سطح آسيب شناختي افسردگي شديد.

ترس: اضطراب، بيم، ناآرامي، دلواپسي، بهت، نگراني، ملاحظه کاري، ترديد، زودرنجي، ترسيدن، ترس ناگهاني يا شوک، وحشت و از نظر آسيب شناسي رواني هراس (Phodia) و وحشت زدگي (Panic).

شادماني: شادي، لذت، آسودگي، خرسندي، سعادت، شوق، تفريح، احساس غرور، وجد، به هيجان آمدن، خشنودي، رضايت، شنگولي، از خود بي خود شدن و در سطح آسيب شناختي شيدايي (mania).

عشق: پذيرش، رفاقت، اعتماد، مهرباني، هم ريشگي، صميميت، پرستش، شيفتگي.

شگفتي: جا خوردن، حيرت، بهت، تعجب.

شرم: احساس گناه، دست پاچگي، حسرت، احساس پشيماني، احساس پستي، افسوس، دل شکستگي، توبه.

فهرست مذکور يقينا نمي تواند کليه سوال هاي مربوط به طبقه بندي هيجان ها را پاسخ دهد. براي مثال حسادت را که گونه اي از خشم آميخته با اندوه و ترس است چگونه مي توان طبقه بندي کرد. با اين حال، قدم اول در اين مسير شناخت دقيق و ظريف انواع هيجانهاست.

قدم بعدي خودآگاهي است؛ خودآگاهي به معناي وسيع کلمه عبارت است از تشخيص احساسات و يافتن واژگاني براي بيان آنها، يافتن پيوند موجود ميان افکار، احساسات و واکنش ها، آگاهي بر اينکه در تصميم گيري فکر يا احساسات غلبه دارد، توجه کردن به پيامدهاي انتخاب راه هاي مختلف و پياده کردن اين بينش ها در تصميم گيري درباره موضوع هايي نظير سيگار کشيدن.

يکي از اقدامات عملي براي غنا بخشيدن به خودآگاهي اين است که هنگام هيجاني شدن از خود بپرسيم:

الان دقيقا چه احساسي دارم؟
آيا رنجيده ام؟
آيا حسودي مي کنم؟
الان دقيقا چه فکري به ذهنم خطور کرد؟.

پس از مدتي تمرين در مي يابيم که هميشه براي واکنش نشان دادن نسبت به احساسات، طرق مختلفي وجود دارد.

هر قدر شخص براي پاسخگويي به يک هيجان، راه هاي بيشتري را بداند زندگي پربارتري خواهد داشت.

راه ديگر براي بسط خودآگاهي، نوشتن حالات دروني است. بعد از چندين ماه نوشتن حالات روحي مختلف خود – از آنجا که کلمه ها در ذهن گم مي شوند نه روي کاغذ – مي توانيم خود را در يک نمودار تاريخي بررسي کنيم. مثلا مي فهميم که سال قبل در برابر يک مساله چگونه عصباني مي شديم و امسال چگونه واکنش نشان مي دهيم.

همدلي، توانايي اجتماعي و هيجاني نکته مهمي در اين زمينه است، يعني درک احساسات ديگران و خود را در جاي آنان فرض کردن و احترام گذاشتن به تفاوت هايي که در احساسات افراد نسبت به چيزهاي مختلف وجود دارد.

توانايي برقراري ارتباط با افراد ديگر نيز از مولفه هاي هوش هيجاني است: فرد مي بايست تمرين کند تا شنونده و پرسشگر خوبي باشد، بتواند ميان آنچه ديگري انجام مي دهد و آنچه مي گويد تمايز قايل شود و سعي کند به جاي رفتارهاي نپخته اي مثل عصباني شدن يا منفعل بودن راه هاي بالغانه تري مثل جسارت و جرات ورزي را ياد بگيرد.

شهرزاد کیافر

اخبار منتخب بانکی دات آی آر:

**********************

 

به اشتراک بگذارید
فریناز مختاری
فریناز مختاری
مقاله‌ها: 35586

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *