بانکی دات آی آر: سالهای نوجوانی من به تاثیرپذیری و تصمیمهای احساسی گذشت. همانطور که در این سالها شرکتهایی مثل گوگل و اپل یکهتازی میکنند، در آن زمان هم بامو و آئودی هر روز تکنولوزی جدیدی به دنیا عرضه میکردند. سالهای دههی نود میلادی اوج پیشرفت صنعت خودرو بود؛ مثل سالهای بعد از 2000 و 2010، که دنیای نرمافزار و فناوری اطلاعات حرف اول را میزند. هماطور که الان اخبار تکنولوژی روی صنعت نرمافزار میچرخد، اخبار آن سالها هم به صنعت خودرو و موتورهای پیشرفته میپرداخت. نمایشگاههایی مثل الکامپ در آن دوران وجود نداشت، بلکه نمایشگاه بینالمللی خودرو اقبال زیادی داشت و افراد زیادی را به خود جذب میکرد. همان طور که الان نوجوانها از پردازنده و دوربین گوشیهای جدید حرف میزنند، در آن دوران هم حجم موتور، قدرت و گشتاور خودروهای مختلف نقل مجالس بود. بنابراین، من هم از شرایط تاثیر پذیرفتم و علاقه به دنیای خودرو در من شکل گرفت.
رشتهی ریاضی فیزیک را رها کردم و شروع به تحصیل در هنرستان کردم. کاردانی را هم در آموزشکدهای دولتی گذراندم. ولی در دوران کارشناسی، انرژیام تمام شد. من به دانش فنی مکانیک علاقه نداشتم؛ فقط تحت تاثیر جو زمانه بودم و حس هیجان را با حس علاقه اشتباه گرفتم. تا مدتها فکر میکردم که این موضوع مختص من است و کسی دربارهی علاقههایش اشتباه نمیکند. ولی در حقیقت این مشکل نه تنها در ایران، بلکه در همهجای دنیا شایع است.
زمانی که ما باید شغلمان را انتخاب کنیم، زمان حساسی است. منظورم همان سنین جوانی و نوجوانی است؛ سنی که باید رشتهی تحصیلیمان را انتخاب کنیم و به شدت درگیر هیجانها و احساسات دوران بلوغ هستیم. میتوان گفت که انتخاب رشتهی دبیرستان در سن پانزده سالگی، یکی از بزرگترین عیوب سیستم آموزشی است. ولی قرار نیست ادامهی عمرمان هم به همین منوال بگذرد.
زمانی میرسد که حس میکنیم شغل و تخصصمان را دوست نداریم. هر روز با عذاب و ناراحتی از خواب برمیخیزیم و تا محل کار با خودمان کلنجار میرویم. سوالات بسیاری در ذهنمان میچرخد: آیا نمیتوانستم بازیگر شوم؟ آیا بهتر نبود مهندس شوم؟ آیا نمیتوانستم رشتهی ادبیات بخوانم و نویسنده شوم؟ گیریم که همین الان بتوانم نویسنده شوم؛ از کجا مطمئن باشم که دوباره به همین نقطه نمیرسم؟
این سوالات، در حال حاضر در ذهن من هم هست. شرایط به صورتی شده است که میتوانم از ابتدا شروع به تحصیل و کسب تجربه کنم. اما نمیدانم از چه چیزی لذت میبرم.
بعد از مدتی جستجو و تحقیق و مشورت، به نتیجه رسیدم که این سوال را از دو جنبه میتوان بررسی کرد:
۱. من در چه چیزی استعداد دارم؟
۲. من به چه چیزی علاقه دارم؟
برای هرکدام از این دو سوال، مدلی علمی به دست آوردهام که با شما خوانندگان عزیز بانکی هم به اشتراک خواهم گذاشت. مدلی که برای کشف علاقهها استفاده میکنیم، توسط دو دانشمند به نامهای «مایرز» و «بریگز» توسعه داده شده است.
پانویس: این مدل هم مثل تمام مدلهای دیگر، تصویری از دنیای واقعی است. بنابراین نمیتوان راجع به درستی یا غلط بودنش حرفی زد. ولی در تمام دنیا، افراد زیادی با استفاده از این مدل شغل مناسبشان را پیدا کردهاند. همچنین، کتابی با عنوان Do what your are با استفاده از همین مدل نوشته شده است که جزو پرفروشترین کتابها به شمار میرود.
بانکی: محمد مرتجی