با رشد فزاينده تعداد مبادلات مالي و افزايش آگاهيهاي مردم در رابطه با خدمات بانكي تعداد ركوردهاي مالي موجود در شعب نيز هر روزه افزايش مييابد.
با انجام يك محاسبه سر انگشتي مشخص ميشود كه تحمل بار اين فزوني ركوردها و عمليات مالي بر دوش كارمندان بانكها به خصوص كارمندان پشت باجهها است.
اين موضوع و مضاف بر آن تلقين اين ايده به مشتريان كه هميشه حق با مشتري است و مشتري پادشاه است و لزوم رعايت ادب و حفظ حرمت و احترام حتي در مقابل مشتريان پرخاشگر باعث تحليل رفتن هر چه بيشتر انرژي كاركنان بانكها در سالهاي اخير شده است. جالب اينكه با تمام اين احترامات در غالب موارد مشتريان نيز از كاركنان بانكها گلهمند هستند. در حال حاضر اكثر پرسنل بانكها را در بدو استخدام كارمندان ليسانسيهاي تشكيل ميدهند كه مدت 4 سال در دانشگاه تحصيل كرده و بلافاصله يا با فاصله اندك از زمان فارغالتحصيلي شروع به كار ميكنند.
ساعات طولاني كار پشت باجهها به همراه تحمل بار استرس ناشي از كسري صندوق و رفتارهاي بسيار نامناسب برخي از ارباب رجوع، فشارهاي مضاعف مسوولان شعب در رابطه با سرويس دهي به صفوف طولاني، همهمههاي داخل شعبه، شمارش تعداد زيادي اسكناسهاي آلوده به عوامل بيماريزا، مشاهده متناوب مانيتورها، كسري خواب ناشي از ساعات كاري زودهنگام و ترك شعب ديرتر از موعد، خصوصا در موعد جمعآوري سپردههاي قرضالحسنه در ايام نزديك به قرعهكشي و ايام كشيك در تعطيلات خاص (همانند اعياد يا تعطيلاتي از اين دست كه كارمندان بانكها موظف به حضور در شعب ميباشند) باعث تحليل رفتن بخش زيادي از پتانسيل اين قشر زحمتكش ميشود. مضاف بر اينكه بايد بخشي از انرژي خود را صرف رسيدگي و رتق و فتق امور منزل و رضايت خاطر طرف مقابل نمايند. علاوه بر آن بسياري از بانوان كارمند در نقش مادران جامعه، وظيفه خطير رسيدگي و تربيت فرزندان را نيز به عهده دارند كه خود به تنهايي باعث ايجاد فشارهاي رواني بسيار سنگين بر شانههاي نحيف اين افراد زحمتكش ميگردد.
در سازمانهاي توليدي مهمترين خدمت سازمان كالايي است كه توليد ميشود و ماشينآلات و مواد اوليه مهمترين عوامل توليد هستند. اما در سازماني مانند بانك، نيروي انساني به عنوان مهمترين بخش تشكيل دهنده سازمانها و به عنوان مهمترين سرمايه سازمان به شمار ميرود و چنين سازمانهايي غير از نيروي انساني شريف نميتوانند ماده خاصي را به عنوان عنصر اصلي تشكيل دهنده خود معرفي نمايند.
در سازمانهاي كلان همچون بانكها تصميمات راهبردي توسط سطوح بالاي هرم سازماني يعني مديران ارشد و مديران مياني ارائه شده و فشار توليد خدمات بيشتر روي بخشهاي اجرايي هرم سازماني يعني نيروهاي صف و كارمندان شعب و پشت باجهها است كه پايههاي اصلي هرم را تشكيل ميدهند. اما بايد به اين مساله نيز توجه داشت، همانطور كه افراد در مراجعه به شعب بانكها انتظار برخورد صميمانه همراه با ارائه خدمات مطلوب را دارند، كارمنداني كه ساعات طولاني از روز خود را پشت باجههاي بيروح همراه با استرس ميگذرانند انتظار همدلي و درك متقابل از سوي مسوولان مافوق را دارند.
در اين حالت مسوولان رده بالا نقش والديني را بازي ميكنند كه انتظار كار نيك و رفتار حسنه از فرزند خود را دارند و با تشويق و ترغيب و ايجاد عوامل انگيزشي باعث تقويت رفتار ايشان ميشوند و عدم توجه و تشويق ايشان باعث دلزدگي و سرخوردگي آنها ميگردد. مديراني كه تصور ميكنند با عدم تشويق و عدم ارائه پاداش مناسب به پرسنل زحمتكش خود، باعث صرفه جويي در هزينههاي سازمان و اثبات وفاداري خود به سازمان شده اند، چه بسا در اشتباهند و بايد به ايشان گفت كه تاثيري كه در سازمان بر جاي ميگذارند، نهتنها صرفه جويي و كاهش هزينهها نيست، بلكه آنها با فشارهاي مالي كه به كارمندان وارد ميكنند باعث فرسايش زودتر از موعد ايشان و نابودي عنصر اصلي تشكيل دهنده سازمان ميشوند.
كارمندان بانكها با توجه به اوقات زيادي كه در پشت باجهها و در شعب ميگذرانند، ديگر فرصتي براي بازيابي سلامت و ترميم روحيه از دست رفته خود، همچنين نه فرصت اضافي و نه اعصاب كافي براي صرف كردن در انجام امور پاره وقت و ايجاد منبع درآمد دوم ندارند و بايد تمامي هزينههاي زندگي خود را با حقوق و مزاياي دريافتي از بانك پوشش دهند. در صورتي كه در ديگر سازمانهاي دولتي پرسنل ميتوانند بعد از فراغت از كار اصلي خود به امور پاره وقت ديگر در خارج از سازمان نيز پرداخته و هزينههاي زندگي خود را راحت تر تامين نمايند.با عنايت به مطالب فوق انتظار ميرود دولتمردان در تلاش بيشتر براي جلب رضايت قشر مذكور و تامين هر چه بيشتر سلامت روحي و رواني ايشان باشند تا شاهد فرسايش زودهنگام آنها و همچنين شيوع اخلاق سوء ناشي از ازدياد فشارها در بين آنها نباشيم.
در باب بهداشت فردي كارمندان بانكها توجه به اين نكته بسيار ضروري است كه هر فرد و از جمله كارمندان، روزي 8 ساعت ميخوابند، پس نيمي از اوقات بيداري هر كارمندي در ادارهاش ميگذرد. به عبارتي نيمي از زماني که کارمندان ميتوانند به سلامت خود بپردازند و آن را ارتقا بخشند، در شعب و ادارات ميگذرد.
بنابراين برنامههايي كه ميتوان در راستاي تحقق بهداشت جسمي و رواني كارمندان به آنها پرداخت به شرح زير پيشنهاد ميگردد:
•استخدام نيروي انساني در بانك به اندازه نياز بانك و نه كمتر از آن •افزايش سطح حقوق پرسنل بانكها و خصوصا كارمندان باجهها •ايجاد عوامل انگيزشي همچون پرداخت پاداش يا اعزام ماهانه كارمندان به تورهاي تفريحي•بهبود وضعيت شعب بانكها خصوصا بانكهاي دولتي، چه بسا در برخي شعب حتي سرويسهاي بهداشتي مناسب براي استفاده كارمندان وجود ندارد و اين يعني احساس ناامني براي كارمندان شعب خصوصا بانوان•افزايش امكانات ورزشي و رفاهي مناسب همچون مجتمعهاي رفاهي براي استفاده كوتاه مدت آنها در مرخصيها •اختصاص ساعاتي از روز به ورزش كارمندان •امكان استفاده مناسب كارمندان از مرخصي استحقاقي•امكان استفاده كارمندان از دورههاي آموزشي مورد علاقه ايشان (چه دورههاي درسي و چه دورههاي غيردرسي) در جوامع مدرن براي حل معضلات كارمندان بانكها و بازگرداندن طراوت و نشاط به آنها مسوولان ادارات با در نظر گرفتن مدت زمان مرخصيهاي استعلاجي هر يک از کارمندان و اين که اگر کارمندان ورزش کنند، اين مرخصيها کاهش مييابد، مدت زمان استراحت و اوقات فراغت کارمندان در طول روز کاري را مختصري افزايش دادهاند تا کارمندان فرصت بيشتري داشته باشگاه بروند و ورزش كنند.يکي ديگر از تمهيدات اداره کنترل و پيشگيري از بيماريها در اين جوامع براي ارتقاي سلامت کارمندان، ترغيب آنها به فعاليتهاي روزمره به جاي استفاده از ماشين است. مثلا براي اين منظور، در راه پلههاي اين اداره، تصاوير زيبايي نصب شده و موسيقي پخش ميشود تا فرد را به استفاده از پلهها به جاي آسانسور تشويق کند. علاوه بر اين فردي مامور شده است که مثل دستفروشها در بخشهاي مختلف اداره بگردد و به کارمندان ميوه بفروشد.
با توجه به مطالب فوق مجددا متذكر ميگردد مديريت منابع انسانی برای سازمانها به مثابه يک عامل حياتی قلمداد ميشود، زيرا مولفه اصلی تشکيلدهنده سازمانها مردم ميباشند و مديريت اثر بخش آنان، وظيفه اصلی مديريت منابع انسانی ميباشد. امروزه اهميت عامل انسانی و نقش منحصر به فرد او به منزله يک منبع استراتژيک و طراح و مجری نظامها و فراگردهای سازمانی اهميت و جايگاهي والاتر از گذشته داشته بهطوري که در تفکر سازمانی پيشرفته، از انسان به عنوان مهمترين منبع و دارايیها به تعبيری مهمترين منبع توليد هر سازمان ياد ميشود. اغراق و گزافه نيست اگر بگوييم، امروزه و در حال حاضر سازمانها برای بقا، انتظام و بالندگی خود تلاش ميکنند تا از طريق منابع انسانی فرهيخته و آگاه در گستره جهانی به رشدی سريع، بهبود مستمر، کارآمدی، انعطاف و انطباق پذيری و آمادگی برای آينده (چالشهای آتی) از جايگاه ممتاز در عرصه فعاليت خود نايل شوند. سازمانهاي پيشرو با تلاش براي جذب، پرورش، نگهداشت و بهكارگيري نيروهاي دانشگر و زبده، مزيت رقابتي امروز و فرداي خود را تضمين ميكنند.
منبع: روزنامه دنیای اقتصاد