من بودم درخواست کمک کردم !

شنبه اعلامیه ای در خصوص در خواست کمک یک جوان ایرانی در بانکی دات آی آر  منتشر کردیم که بردیوارهای شهرمان نصب شده است  .به سبب اعلام علاقه مندی شما عزیزان جهت آشنایی بیشتر با این فرد وبررسی صحت ادعاهای او مصاحبه ای با او ترتیب دادیم که متن کامل آن را مشاهده می کنید.

قضاوت و بررسی صحت ادعاهای این فرد را بر عهده شما می گذاریم.

ظاهر مرتبی داشت و آنچه بیش از همه در او نمایان بود اعتماد به نفس بالایش و اطمینانی که در چشمانش موج می زد بود اما معتقد است علارغم شایستگی های فراوان به آنچه حقش بوده نرسیده و دلیل اصلی اش را هم فقر می داند.

سه کتاب چاب نشده درخصوص روانشناسی و رمان های عبرت آموز اجتماعی  دارد. خودش می گوید در سلیمانیه عراق مدیریت بازرگانی خوانده و اهل کردستان است.

برای معرفی خودش گفت: در کردستان متولد شدم و ۲۵ سال سن دارم . بعد از فارغ التحصیلی در پیش دانشگاهی در دانشگاه آزاد واحد علوم وتحقیقات قبول شدم اما از آنجایی که قادر به تامین هزینه های تحصیلم نبودم برای ادامه تحصیل به سلیمانیه عراق رفتم و آنجا هم کار می کردم و هم تحصیل.

مدارک تحصیلی ام همه همانجا مانده و چیزی در دست ندارم!چند اختراع و پروژه تحقیقاتی دارم که به دلیل کمبود منابع مالی ناتمام مانده است. اگر پروژه ام به اتمام برسد بدون هیچ منبع انرژی قادر خواهم بود برق تولید کنم!!!

من همیشه در سنندج با قطعی برق روبرو بودم و دائما در پی کشف راه حلی برای قطعی های مداوم برق بودم و پس از مدتها مطالعه ,تحقیق و بررسی توانستم این اختراع را ابداع کنم.

این شخص مدعی است در صورتی که ۱۵ میلیون تومان پول در اختیار داشته باشد می تواند پروژه اش را به  اجرا درآورده به ثبت برساند و بدین ترتیب زمینه بازده اقتصادی آن را فراهم خواهد آورد.اما از آنجایی که اغلب سرمایه گذاران در پی بهره کشی اقتصادی از او و بهره برداری از نتایج زحماتش هستند نمی خواهد از سرمایه گذاران کمک بگیرد.

وی خاطر نشان کرد که طرح هایش را به دانشگاه تهران برده و متخصصان این دانشگاه هم او را تایید کرده اند.

پس از پیگری های مختلف خبرنگار ما مشخص شداین فرد به دانشگاه تهران مراجعه کرده و درخواست کمک نموده است و دانشگاه هم قول مساعد داده  درصورتی که طرح مدونی ارائه نماید یاری اش می کنند اما از آن تاریخ هیچ مراجعه ای به دانشگاه نداشته است.

او معتقد بود محرومیت های زندگی در سنندج باعث شده که نتواند از مهارت های خود بهترین بهره را ببرد و از زمانی که وارد تهران شده همه امور زندگی اش سر و سامان پیدا کرده و به زودی موفق می شود.

وقتی در خصوص شغل و حرفه اش سوال کردم ابتدا مدعی شد که دریک فروشگاه مشغول انجام امور حسابداری است اما وقتی با کنجکاوی های خبرنگار ما مواجه شد اعتراف کرد در کرج نظافتچی است و برای اینکه از دیگران مواخده نشود در مورد شغلش حقیقت را نمی گوید.

دست نویس هایی به همراه داشت که آن را حاصل یک عمر تحقیقات و ثمره زندگی اش  می دانست .رمانش را براساس زندگی یکی ازدوستانش و تجاربی که از مددکاری در کمپ معتادان سنندج بدست آورده بود نوشته و می گفت بسیاری از ناشران آن را پسندیده اند و گفته اند برای چاپ آن نیاز به 5 میلیون سرمایه دارند.

او معتقدبود با نا امیدی و یکجا نشستن نمی توان به جایی رسید به همین دلیل است که تصمیم گرفته برای تحقق اهداف و آرزوهایش از آخرین تیر ترکشش استفاده کند و درسطح شهر به انتشار اعلامیه و درخواست کمک پرداخته است.

خبرهای منتخب بانکی دات آی آر :

*=======================*

 

 

به اشتراک بگذارید
فریناز مختاری
فریناز مختاری
مقاله‌ها: 35586

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *