مثبت فکر نکنید.سریال نگاه کنید!

تصور کنید بعد از یک روز کار روزانه، خسته و درمانده آمده اید تا سر سفره شام به همراه خانواده چند دقیقه را در آرامش و لبخند بگذرانید.انتظار دارید سر سفره شام یا بعد از آن، هنگام صرف چای خانوادگی چه چیز را تماشا کنید؟

درام بطور ساده قصه ایست که گره های آن با تار و پود روابط خانوادگی، عشق، ازدواج و از آن سو طلاق، اختلاف و دعواهای خانوادگی بافته می شود. مسأله تلویزیون ما در هنر ساخته و پرداخته کردن درام نیست که در این چند سال با نمایش مجموعه هایی چون «دلنوازان»، «رستگاران»، «فاصله ها»، «جراحت»،و … نشان داده است در این زمینه بسیار توانمند است و مخاطبان میلیونی این سریال ها هم اوج علاقه شان را به این مضامین نشان داده اند. بطور مثال بر اساس آمار ارائه شده مرکز تحقیقات سازمان صدا و سیما سریال دلنوازان در اوج درگیری های سیاسی 88، بیش از 85 درصد مخاطب داشته است!

مسأله، علاقه عجیب کارگردانان ما به سوی تلخ و غمناک درام است. شاید نایاب ترین مضمون در سریال های خانوادگی تلویزیون ما یک خانواده متعادل و آرام ایرانی باشد و از آن سو تکراری ترین و غلیظ ترین مضمون، درگیری های خانوادگی، طلاق و شکست های عاطفی است.

سریال های ایرانی(و صد البته سینمای ما) سال هاست که جذابیت را در شوکه کردن مخاطب با خیانت، بی تعهدی یا بی اخلاقی افراد خانواده جستجو می کند. موضوع تکراری گسست نسل ها با تصویر درگیری فرزندان با والدین مبتنی بر کم فهمی بزرگترها یا گستاخی جوانترها، موضوع کلیشه ای پدر بداخلاق و مادر مهربان، موضوع کلیشه ای ازدواج دشوار(با علاقمندی جوان تر ها و مخالفت بزرگتر ها) یا ازدواج های نافرجام و… همه و همه تم اصلی قصه سریال های تلویزیونی ما را شکل می دهد.

 

مخاطب ایرانی حتی در تماشای سریال های خارجی مانند «پزشک دهکده»، «داستان های جزیره»، «جواهری در قصر»، «افسانه جومونگ»، «پرستاران» و … احساس آرامش بیشتری دارد و این مساله به خاطر ساختار فمینیستی و اباحی گرایانه روابط میان فردی در بسیاری از این سریال ها گرایش خطرناکی است. گو اینکه حتی مجموعه های بظاهر خشن و اکشن غیر ایرانی کمتر برای جذب مخاطبانشان هیجان را کنار می گذارند و شوک های تلخ عصبی را برمی گزینند. آنها بدون خانواده شادند و ما در خانواده دست به گريبان انواع تلخي ها!

در کدام یک از این سریال های ایرانی یک خانواده کامل با نقش های متعادل خانوادگی اعم از پدر، مادر و فرزند دیده شده است. در تابستان ۸۹ مخاطب ایرانی هرشب از ساعت ۲۰ تا ۲۳ مشغول تماشای صحنه هایی پر از استرس، بی اعتمادی و جنجال در سریال های «زیرهشت»، «تاوان» و «فاصله ها»بود که در هر سه، بخشی از قصه مربوط به شخصی است که یا در زندان به سر می برد، یا بتازگی از زندان آزاد شده بود و یا تحت تعقیب بود!

به این بیاندیشید که به تدریج مخاطب ایرانی با شروع طلیعه ی یک سریال ایرانی و دیدن تیتراژ آن بطور ناخودآگاه منتظر قصه ای تلخ و مملوّ از رخدادهای غمناک و اعصاب خورد کن باشد و تصویر ایرانی تلویزیونش را با دلهره بیامیزید و از طرفی متمایل به تماشای رویه ظاهری غرب از دریچه سریال هایشان باشد.
چندی پیش نیروی انتظامی در پایگاه اطلاع رسانی رسمی خود از عملکرد سیما انتقاد کرد و در تحلیل علل گرایش جوانان به مواد روانگردان از کم توجهی رسانه ملی در رفع خستگی ها و یا دامن زدن به فضای غمناک خانوادگی گلایه کرده بود.

دغدغه اصلی، فراموشی رسالت آرامش بخشی است. تلویزیون قرار نیست دردی بر دردهای مخاطبان بیافزاید یا دلمشغولی جدیدی را تولید کند. این اتفاق حتی به بهانه ی خنداندن مخاطبان هم نباید رخ دهد. این تأکید از آن روست که متأسفانه طنز تلویزیونی ما هم سال هاست که سوژه های نامناسب و نامتناسبی با فرهنگ اصیل و حتی عرف رایج امروزی مان را برای خنداندن مخاطبان برگزیده است. ما به خندیدن نیاز داریم و خنداندن تکلیف رسانه ماست.ولی چه باید کرد که کم کم به شنیدن صدای گریه ی بچه همسایه در تلویزیونمان عادت کرده ایم.

منتخب اخبار بانکی:

============

به اشتراک بگذارید
فریناز مختاری
فریناز مختاری
مقاله‌ها: 35586

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *