بانکی دات آی آر: دور و برتان را نگاه کنید. بینِ دوست و آشنا و همکلاسیهای سابق و افراد فامیل، چه تعداد افرادی را میبینید که به دنبال تحصیلات عالیه (ارشد، دکتری، پست دکتری) رفتهاند؟ احتمالا افراد زیادی را سراغ داشته باشید. به نظرتان چند نفر از آنها واقعا با دلایلِ واقعی تحصیلاتشان را ادامه دادهاند؟ چه تعداد به خاطر علاقه به رشتهشان و چه تعداد برای داشتنِ آیندهی شغلی بهتر درس را ادامه دادهاند؟ شاید تا چند سال پیش که میدیدم دوستان و آشنایانم به سراغ ادامه تحصیل میروند، آنها را تشویق میکردم اما حالا نه. حالا که یافتنِ شغل و ماندنِ در آن منوط به داشتن مهارت است، تحصیلات تکمیلی ارزش کمتری پیدا کرده است. متاسفانه تعداد زیادی از همان دوستانی که تحصیلاتشان را تا مقطع ارشد و دکتری ادامه دادند، یا بیکارند یا اواسط دورهی تحصیلی از کارشان پشیمان شدند. تعدادی هم بعد از اتمام تحصیل و جستجوی زیاد برای شغل، به کسب مهارت روی آوردند. هم اتاقیِ سابقم، یکی از همین افراد، شاگرد اولِ دورهی تحصیلیاش بود. همه معتقدند قبولی در آزمون دکتری برایش آب خوردن است. اما خودش دلش بیشتر از همه با کار کردن بود. به همین دلیل به مدت دو سال تمام استخدامیها را تک به تک شرکت میکرد. بعد از دو سال که از استخدام شدن در جای دولتی به کل ناامید شد، به دنبال آموزش زبان رفت. طبق گفتهی خودش یک سال در آموزشگاه مشغول یادگیری زبان انگلیسی شد و الان سه سال است که در چند آموزشگاه خودش انگلیسی تدریس میکند.
اگر بخواهیم نگاه دقیقتری به موضوع ادامه تحصیل در مقاطع ارشد و دکتری داشته باشیم، اولین نکتهای که جلب توجه میکند، شرایط افراد است. گاهی بسیاری از افرادی که به دورههای بالاتر تحصیل وارد میشوند، در شهرشان بازار کاری نمیبینند. گاهی افرادی هستند که نمیتوانند خانوادهشان را تنها بگذارند. برعکس همین حالت هم ممکن است پیش بیاید؛ خانواده اجازهی کار در شهر دیگر را نمیدهد و فرد ناچار است در همان شهرِ خودش تحصیلش را ادامه دهد که در آینده بتواند به طور مثال استاد دانشگاه شود.
گاهی بعضی از دختران را اطرافمان میبینیم که بعد از ازدواج به خاطر نداشتنِ شغل، فشار سنگین زندگی و تحصیلِ همزمان را به جان میخرند؛ غافل از اینکه برای شاغل شدن، مهارت لازم است نه تحصیلات. مهارت به معنای دانستن مطالب مختلف نیست بلکه به معنای به کارگیری مطالب یادگرفته شده در دنیای واقعی است. ما میدانیم نوشیدن یک لیوان آب در زمان عصبانیت یا ترک محلی که باعث عصبانیتمان شده است، کمک میکند خشممان را کنترل کنیم. اما زمانی که در زمان عصبانیت یک لیوان آب خوردیم یا محل را ترک کردیم یعنی مهارت کنترل خشم را داریم. مهارت دانستنیهای ما به صورت عملی و در دنیای واقعی است، نه دانستنیهای ما از تعداد کوههای آتشفشانی در دنیا. متاسفانه افراد زیادی که دانستیهای فراوان دارند از نبود شغل و مورد ظلم واقع شدن، شکایت دارند. شاید آنها هم مثل من و بسیاری دیگر از اهمیت داشتنِ مهارت خبر ندارند.
راستش را بخواهید آمار سازمان سنجش هر سال بیشتر از سال گذشته خوشحالم میکند. خوشحالم که جوانانِ دههی 70، ادامهروِ راهِ تحصیل که برای جوانان دههی 60 و 50 راهِ خوشبختی تلقی میشد، نشدهاند. شاید فکر کنید جوانهای 20 تا 30 سالهی امروز، با نداشتنِ مدرک تحصیلی، شانس کمتری برای داشتنِ شغل دارند. اما مشاهدات میدانی حاکی از این است که این افراد به خاطر تجربه کردن انواع مشاغل، زودتر میتوانند شغلِ مناسب و محبوبشان را پیدا کنند.
من و بسیاری از افراد دیگر، در دوران دانشجویی به این مساله فکر نکردیم که تحصیل در مقطعِ بالاتر قرار است چه کمکی به ما کند. ما این نکته را در نظر نگرفتیم که وقتی میگوییم میخواهیم بعد از اتمام تحصیل وارد دنیای کار شویم، منظورمان چه کاری است؟ میدانستیم دولت استخدامیهای مختلفی در طول سال برگزار میکند و رقابت سنگینی در پیش داریم، اما نمیدانستیم صاحبان کسب و کار کسی را میخواهند که مهارت انجام کار داشته باشد نه مدرک تحصیلی.
بانکی: سمیرا همتی