صنایع کوچک‌تر در بورس سودآورتر هستند

در بسیاری از تحلیل‌ها و نقدهای بازار سهام، شاخص کل بورس تهران بررسی می‌شود. این شاخص که میانگین بازدهی سهام مختلف موجود در بورس را نشان می‌دهد به نحوی می‌تواند عملکرد کلی این بازار را در یک بازه زمانی نشان دهد.
این در شرایطی است که گرچه نگاه کلان به وضعیت بازارها می‌تواند جهت‌گیری افراد را مشخص کند، اما برای سرمایه‌گذاری باید نگاهی دقیق‌تر و در سطح خرد نیز داشت.
بر این اساس، بررسی صنایع موجود در بازار سهام می‌تواند قدرت تفکر بالاتری به سرمایه‌گذاران دهد. بنابراین، به منظور دقیق‌تر شدن و انتخاب بهترین گزینه سرمایه‌گذاری بهتر است روند صنایع به تفکیک رصد شوند.
به این ترتیب، می‌توان از دو منظر صنایع را بررسی کرد؛ نخست، صنایع پرقدرت که با ارزش بازار بالا، عموما تعیین‌کننده شاخص کل نیز هستند و دوم، مدنظر قرار دادن گروه‌هایی است که بازدهی بالاتری در طول زمان داشته‌اند. بررسی «همشهری اقتصاد» نشان می‌دهد برخلاف تصور عمومی مبنی بر پربازده بودن گروه‌های بزرگ (از منظر ارزش بازار)، یک بررسی 6 ساله نشان می‌دهد بیشترین بازدهی در اغلب سال‌ها مربوط به صنایع کوچک‌تر است.

سودآوری در پی ریسک‌پذیری بیشتر
شاید در یک نگاه بتوان علت این امر را در تعدد شرکت‌های موجود در صنایع بزرگ و برعکس تعداد کم نمادها در صنایع کوچک جست‌وجو کرد.
به بیان دقیق‌تر، زمانی‌که تعداد شرکت‌های صنعت مزبور زیاد باشد، سودآوری متفاوت هر کدام از این نمادها اجازه نمی‌دهد شاخص گروه رشد یا افت شدیدی را تجربه کند و به عبارتی ریسک صنعت پایین‌تر است؛ در مقابل، زمانی‌که یک صنعت از تعداد اندکی شرکت (مثلا یک یا دو نماد) تشکیل شده است، وضعیت این شرکت‌ها به تنهایی سود یا زیان کل گروه را تعیین می‌کند که ریسک بالایی را نیز به همراه دارد.
با این حال، با تغییر نوع نگاه می‌توان پاسخ بهتری برای این موضوع پیدا کرد. در وهله نخست می‌توان به حجم معاملات این صنایع نگاه کرد.
به عبارت دیگر، ارزش بازار بالاتر به نوعی به معنای تعداد سهام بیشتر است که سهولت در نقدشوندگی و درنتیجه اقبال بیشتر سهامداران را به همراه دارد. در این رابطه باید به حجم مبنای شرکت‌ها دقت شود و نه تعداد شرکت‌های موجود در گروه.
در حقیقت، حجم مبنای بالا عموما نشان از تعدد سهامداران است که این مساله می‌تواند نقدشوندگی را افزایش دهد و به عنوان یکی از پارامترهای بسیار مهم در سرمایه‌گذاری، اقبال عمومی را به همراه داشته باشد. همچنین، معمولا شرکت‌های بزرگ که در بورس‌های جهانی با عنوان «Blue Chips» شناخته می‌شوند، از منظر اقتصادی ثبات بیشتری دارند و عموما توسعه‌یافته‌اند.
این مهم منجر می‌شود تا سهامداران هنگام سرمایه‌گذاری در این سهم، ریسک کمتری را متقبل شوند و درنتیجه، انتظار سودآوری یا زیان ناگهانی را نداشته باشند.
در نظام بازار، عرضه و تقاضا منجر به تعادل قیمت‌ها می‌شود؛ به بیان ساده، اگر یک حرکت اقتصادی سودآور باشد با افزایش تقاضا پس از مدتی سود سرمایه‌گذاری در این زمینه متعادل می‌شود؛ عکس این مساله را می‌توان هنگام زیان با افزایش عرضه مشاهده کرد.
بر این اساس، شرکت‌های بزرگ که با اقبال سهامداران مواجه هستند به سرعت نسبت به تغییرات بااهمیت واکنش نشان داده و از منظر قیمتی متعادل می‌شوند. در مقابل، از آنجایی که شرکت‌های کوچک سابقه طولانی در سودآوری نداشته و از منظر اقتصادی درحال توسعه هستند، ریسک سرمایه‌گذاری بالاتری دارند و همین مساله منجر می‌شود تا سهامداران آنها سود یا زیان بیشتری را تجربه کنند.
هم‌چنین، مورد توجه نبودن این‌گونه سهام، اثر تغییرات اقتصادی بر قیمت آنها را به تعویق می‌اندازد که می‌تواند در مواقع رشد، سود قابل‌توجهی را عاید سهامداران کند.
بررسی صنایع پربازده طی شش سال گذشته نیز بر موارد بالا تاکید می‌کند. به عبارت دقیق‌تر، گروه‌های بزرگ بورسی عموما بازدهی در حد و اندازه بازدهی شاخص کل دارند و برخی از آنها نظیر فلزات اساسی و محصولات پتروشیمی در اغلب سال‌ها در میان پربازده‌ترین صنایع بورسی جای می‌گیرند، اما صنایع کوچک، گرچه در برخی موارد در صدر گروه‌های پربازده سالانه قرار گرفته‌اند، اما این روند پایدار نبوده و در سال‌های بعد این میزان سوددهی تکرارپذیر نبوده است.

صنایع بزرگ از ۸۷ تاکنون
با توجه به موارد یادشده، می‌توان انتظار داشت که بسیاری از سرمایه‌گذاران تمایل دارند تا در گروه‌های بزرگ بورسی سرمایه‌گذاری کنند، زیرا هم از منظر نقدشوندگی و هم از نظر ریسک‌پذیری و میزان بازدهی قابل اطمینان‌تر هستند.
بر این اساس، بازدهی صنایع با ارزش بازار بالاتر نیز از سال۸۷ بررسی شده‌اند. مشاهده می‌شود که در سال87 که مصادف با بحران جهانی بوده است، عمده صنایع بزرگ روند منفی را سپری کرده-اند که این مساله با افت 21درصدی شاخص کل بورس نیز همخوانی دارد.
در این دوران، نسبت قیمت به درآمد (P/E) متوسط بازار سهام به مقدار اندک 3.8 مرتبه رسیده بود که سیگنالی بسیار قوی برای خرید سهم نشان می‌داد. در این سال، شرکت بزرگ مخابرات عرضه شده بود و به تنهایی توانسته بود بیشترین ارزش بازار را در میان سایر گروه‌های بورسی به خود اختصاص دهد.
به این ترتیب، با رسیدن قیمت‌ها به کف خود در پایان سال87، شاهد اقبال مجدد سهامداران به بورس تهران در سال88 بودیم. به‌طوری‌که در این سال، شاخص کل توانست نزدیک به 60درصد بازدهی را عاید سهامداران خود کند.
درواقع، عدم اثرپذیری جدی بازار سهام ایران از بحران جهانی به علت ارتباط ناچیز میان شرکت-های بورسی با سایر بورس‌های جهان، منجر شد تا بار دیگر با توجه به نرخ‌های بالای تورم، شاهد رشد بازار سرمایه باشیم.
به این ترتیب، مشاهده می‌شود که صنایع بزرگ توانستند مشابه شاخص کل، بازدهی‌های مناسبی را به ثبت برسانند که در این میان می‌توان به صنعت فلزات اساسی اشاره کرد که با ثبت بازدهی بیش از 100درصدی در این سال، موفق شد از منظر ارزش بازار نیز جای مخابرات را بگیرد و بزرگترین صنعت بورسی شود.
هم‌چنین، عرضه اولیه دو نماد «وتجارت» و «وبصادر» در سال88 باعث شد تا گروه بانکی نیز بتواند ارزش بازار بالایی پیدا کند و با پشت سر گذاشتن گروه مخابرات، پس از فلزات اساسی در مکان دوم قرار گیرد.
در سال۸۹ نیز خوش‌بینی‌ها به بازار سهام ادامه یافت و همین امر منجر به رشد قابل‌توجه صنایع بزرگ و در پی آن شاخص کل شد. به این ترتیب، مشاهده می‌شود در پایان این سال، میانگین P/E بازار به 7.7 مرتبه رسیده است.
این رقم که نسبت به متوسط ۶ مرتبه‌ای بازار سهام بالاست، باعث شد که در سال90 شاهد افت قیمت‌ها به‌ویژه در ابتدای سال باشیم و درنهایت نیز شاخص کل، بازدهی اندک 11درصدی را به ثبت برساند. البته ناگفته نماند که در این سال بازارهای رقیبی مثل مسکن، ارز و سکه درحال رشدهای قابل‌توجهی بودند و بخشی از سرمایه افراد را به خود جذب کرده بودند.
این روند صعودی به‌ویژه برای بازار ارز و سکه در سال91 نیز ادامه یافت که منجر شد تا اقبال سرمایه‌گذاران نسبت به بازار سهام اندکی کاهش یابد. در این سال، گرچه شاخص کل توانست حدود 47درصد بازدهی را به ثبت برساند، اما با توجه به نرخ تورم در آن دوران، این میزان بازدهی چندان قابل‌توجه نبود.
همان‌طور که مشاهده می‌شود در پایان این سال، P/E متوسط بازار نیز حدود 5.3 مرتبه بود که عدد قابل قبولی بود.
افزایش نرخ دلار درحالی روی داده بود که این عامل هم با ایجاد تورم و هم با افزایش قیمت فروش محصولات، نوعی سود اسمی را برای شرکت‌های بورسی ایجاد کرده بود.
به این ترتیب، شرکت‌های صادراتی که بخش قابل‌توجهی از بورس تهران را در اختیار دارند، توانستند سودهای قابل‌توجهی را عاید خود کنند. این امر منجر شد تا اثر رشد 3برابری نرخ دلار، با کمی تاخیر به بازار سهام منعکس شود. به این ترتیب، بازار سهام در سال92 توانست یک سابقه طلایی را به ثبت برساند. افزایش نرخ دلار در کنار خوش‌بینی نسبت به دولت تدبیر و امید و گشایش‌های هسته‌ای باعث شد تا در این مدت، شاخص کل حتی به بازدهی 135درصدی نیز برسد.
اما در پایان، با ثبت بازدهی ۱۰۷درصدی به کار خود پایان داد. در این سال، تمامی صنایع به جز حمل‌ونقل تغییرات مثبتی را تجربه کردند. به این ترتیب، رقابتی برای ثبت رکوردهای بازدهی در میان صنایع وجود داشت و حتی در بعضی موارد مثل صنعت کاشی و سرامیک بازدهی به بالای 300درصد نیز رسید.
اما افزایش قیمت‌ها در این سال که با هیجانات زیادی نیز همراه بود، باعث شد تا P/E متوسط بازار در دوران اوج خود به 8.4 مرتبه نیز برسد. این امر در کنار خبر هدفمندی یارانه‌ها منجر شد تا سیگنال‌های ایجاد حباب در بازار تقویت شود که در نتیجه آن، بازار سهام روند منفی را در پیش گیرد.
این روند که در سال‌جاری نیز تداوم پیدا کرد باعث افت بیش از 7درصدی شاخص کل شده است. نکته جالب توجه در سال جاری، توجه به صنایع پیشتاز بازار است. در این میان، صنعت خودرو و دارویی‌ها جایگاه ویژه‌ای دارند که برخلاف اکثریت بازار، روند مثبتی داشته‌اند و بازدهی‌های قابل‌توجهی را عاید سهامداران خود کرده‌اند.

منبع:همشهري اقتصاد

به اشتراک بگذارید
فریناز مختاری
فریناز مختاری
مقاله‌ها: 35586

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *