بانکی دات آی آر: همهچیز از نمایشگاهِ صنعت شروع شد. سال 92 با برنامهریزی قبلی در نمایشگاه صنعت که در مصلی تهران برگزار شده بود شرکت میکند. آنجا در یک غرفه مربوط به الکترونیک با محصولی آشنا میشود که از طریق پیامک وسایل برقی را روشن و خاموش میکند. از جمله چراغِ خانه، وسایل صوتی، پروژکتور، دستگاههای تراشِ صنعتی و در کل تمام وسایلِ برقی که نیاز به روشن و خاموش کردن دارند. همان موقع در ذهنش جرقهایی میزند برای کاربرد این دستگاه در پمپهای کشاورزی. خودش اهل روستایی در تاکستان است و از کودکی با انواع دستگاههای کشاورزی آشنا بوده. سختیهای کار کردن با آنها را با دل و جانش چشیده است. برای رفع نیازهای خانواده خودش تکنولوژی خاموش و روشن کردن از راه دور را روی پمپِ آبیاری کشاورزی خودشان نصب میکند. با این کار خیلی از نیازهای خانواده را رفع میکند. رفته رفته بقیه باغدارانِ روستا هم مشتاق میشوند که از این تکنولوژی استفاده کنند. برای همین دست به کار میشود و برای اولین بار در شهر خودشان مسول نصب این تکنولوژی میشود.
در این نوشته با علی فتوحی اولین کسی که تکنولوژی کنترل وسایل برقی از راه دور(کنترل مدار منطقی) را در شهر قزوین پایهگذاری کرده است مصاحبهایی انجام دادهایم.
چطور این ایده به ذهنتان رسید؟
من در محل زندگیام نیازی را حسی میکردم که میتوانست برطرف شود. من از 8 سالگی در باغ پدرم مشغول کار بودم. با انواع درختها و محصولات کشاورزی آشنایی کامل دارم. هر بار در هر یک از مراحل تولید یک محصول کشاورزی و باغداری متوجه کاستیهایی میشدم که یا کلا تکنولوژیاش در ایران نبود یا تکنولوژی به ایران رسیده بود اما وارد قزوین نشده بود. مثلا برای ما خیلی سخت بود که هر 48 ساعت از خانه راه بیفتیم به سمت باغ که معمولا خارج از روستاست و پمپِ آبیاری را خاموش یا روشن کنیم. خسته و خوابآلود بعد از یک روز کار سخت در باغ، وسطِ مهمانی خانوادگی و خیلی موقعیتهای دیگر ناچار بودیم خودمان به باغ برویم و دستگاه پمپ را خاموش یا روشن کنیم. الان با این تکنولوژی در هر کجا از ایران باشیم یا بهتر بگویم در هر کجا از جهان باشیم با یک پیامِ کوتاه از گوشیمان دستگاه پمپ را خاموش یا روشن میکنیم.
چطور این طرح را به درآمدزایی رساندید؟
نمونه اولیه را برای خودمان ساختم. بعد اهالی روستا این راحتیِ خانواده ما در آبیاری را دیدند و تصمیم گرفتند که آنها هم این تکنولوژی را داشته باشند.
چطور این محصول را فروختید؟
هر محصولی اگر برای کاربر راحتی به دنبال داشته باشد کاربر آن را میخرد. اولین بار پدرم در مهمانی با یک پیامک باغش را آبیاری کرد. همین یک پیام باعث شد خیلی از باغدارهای روستا درباره این کارِ پدرم سوال کنند و ایشان گفته بودند که پسرم این سیستم را برایم نصب کرده است. از آن روز اکثر باغدارهایی که من را میدیدند درباره این سیستم سوال میپرسیدند و من هم همه را جزء به جزء برایشان توضیح میدادم. بعد از مدتی نه فقط از روستای خودمان بلکه از تمام روستاهای تاکستان درخواست نصب داشتیم.
برای تبلیغ کارتان چه کردید؟
من هرگز کارم را تبلیغ نکردم. یکی به این دلیل که دفتر یا جای خاصی برای این کار ندارم. به نظرم بهتر است جایی باشد که بتوانم برای باغدارها و کشاورزان به صورت کامل کار را شرح دهم و قراردادی ببندم و بعدها به آنها خدمات پس از فروش ارایه کنم. با اینکار اعتماد کاربران بیشتر میشود و خیالشان از اینکه پولشان را برای چه چیزی میدهند راحتتر میشود. دلیل دیگر این که طرحهای زیادی در سر دارم که میخواهم از آن طرحها درآمدزایی کنم نه اینکه وقتم را روی این محصول بگذارم. روزهای اولِ عرضه این محصول بیشتر به این فکر میکردم که هزینههای آن مقطع از زندگیام را پوشش دهم.
تا به الان این تعداد سیستم خاموش و روشنی هم که نصب کردهایم از طریق افراد خریدار این محصول بوده است. هر مشتری که این سیستم را نصب میکند، بدون اینکه از او خواسته باشیم، برای ما تبلیغ میکند. همین که در میان جمعی گوشیاش را بیرون بیاورد و بعد از پیام دادن بگوید «خب دیگه باغم آبیاری شد» برای ما کافی است.
برای شروع چقدر سرمایه گذاشتید؟
۳۰۰ هزار تومان. آن هم برای خرید وسایلی مثل انبردست، پیچ گوشتی، جعبههای کوچک برای نصب بورد، برچسب، مولتیمتر، سیم و ابزارهایی از این دست که لازم داشتم.
اگر سرمایه داشتید برای توسعه کسب و کارتان هزینه میکردید؟
نه! در درجه اول اینکه این کار توجیه اقتصادی ندارد. من این کار را برای قزوین در نظر گرفته بودم که بعد از مدتی متوجه شدم هر چقدر هم که بخواهم کار را توسعه دهم نهایتا به ۱۰۰ عدد دستگاه میرسم. این 100 دستگاه برای من آنقدر سودآوری ندارد که بخواهم وقت و سرمایهام را برایش بگذارم.
دومین مسئله مهم اینکه برای همه ایدهها نباید سرمایهگذاری کرد. مثالی برایتان میزنم که حرفم ملموستر شود. الان چندماه است که سربازم. در همین مدت کوتاه به این فکر کردم که من 2 سال از عمرم را در پادگان و با همخدمتیهایم میگذرانم. دوست ندارم بعد از دو سال اتفاقات خوش و ناخوش پادگان را فراموش کنم. برای همین دفترچه یادداشتی برای خودم تهیه کردم و شروع کردم به نوشتن یادداشتهای روزانه. بعد دیدم بهتر است این دفترچه با بقیه دفترچه خاطراتهایم متفاوت باشد. دوست داشتم به دفترچهخاطرات سربازیام هویتی نظامی ببخشم. تکهای از پارچهنوشتههای آسایشگاه را برداشتم و دفترچهخاطراتم را با آن جلد گرفتم. در آخرِ کار حس خوبی نسبت به دفترچهام پیدا کردم چون دفترچهام هم ارتشی شده بود. به این فکر کردم که وقتی یک دفترچه معمولی با یک تکه پارچه به یک دفترچه خاص و ارزشمند تبدیل میشود و حس خوبی در من ایجاد میکند حتما برای بقیه سربازها هم خاص و خوشایند خواهد بود. این موضوع را با مسولان پادگان در میان گذاشتم و آنها هم استقبال کردند. این بار جدیتر به ایدهام فکر کردم. متوجه شدم من فقط یک و سال چند ماه دیگر در این پادگانم. دفترچهخاطرات نظامی فقط مدت کوتاهی میتواند هزینههای زندگی من را پوشش دهد. پس چه لزومی دارد که وقت و انرژیام را برایش بگذارم؟ ضمن اینکه چند روز بعد که از پادگان بیرون آمدم برای تحقیق درباره آینده کاری که میخواستم انجام دهم با چند نفر صحبت کردم. به من گفتند که مسولان آماد دستمزد افراد را دیر پرداخت میکنند. با این تحقیق کوچک کاملا از طرح دفترچهخاطرات نظامی منصرف شدم.
اگر خوب دقت کنیم میبینیم که همه افراد ایده دارند. اما مهم این است که این ایده نیاز من و خیلیهای دیگر را برطرف کند. حالا ایدهایی به ذهنمان رسیده است که نیازی را برطرف میکند در این مرحله باید نگاه کنیم ببینیم آیا برطرف کردن این نیاز ارزشش را دارد که برایش سرمایهگذاری کنیم یا نه؟ اگر جواب این سوالمان بله است این بار باید از خودمان بپرسیم آیا ارزشش را دارد که «من» روی عملی کردن این ایده سرمایهگذاری کنم یا نه؟ به نظرم بهتر است عملیکردن همین ایده دفترچهخاطرات نظامی را مسولان خدمت وظیفه به عهده بگیرند نه من.
خب تا اینجا گفتید که ایده داشتید و عملی نکردید و ایدهای هم که عملی کردید را نمیخواهید توسعه دهید، پس آدمی با قابلیتها و تواناییهای شما برای آیندهاش چه برنامهایی دارد؟
من در رشته مکانیک خودرو درس خواندهام. به مسائل مربوط به خودرو علاقه زیادی دارم اما خوب میدانم که در شهر قزوین بازار کار چندانی نخواهم داشت. برای همین میخواهم در زمینه فناوریهای مربوط به برق کار کنم. در سال 93 طرحی را در سازمان پژوهشهای علمی و صنعتی ایران ثبت کردم که مربوط به خودرو میشد. به همراه یکی از همکلاسیهایم کولری برای خودروها اختراع کردیم که مصرف سوخت را 20 درصد کاهش میدهد. این طرح اگر عملی شود نیاز تعداد زیادی از مردم و خودروسازان را پوشش میدهد. به علاوه اینکه به نفع دولت و محیط زیست هم هست. ترجیحم بر این است که برای فراگیر شدن این طرحم تلاش کنم. این اختراع برایم بسیار مهمتر از دفترچهخاطرات و سیستم کنترل از راه دور وسایل برقی است. به همین دلیل است که نمیخواهم وقت و سرمایهام را روی ایدههای دیگرم بگذارم.
از شما برای وقتی که در اختیارمان گذاشتید سپاسگزارم.
بانکی: سمیرا همتی