صرفه جویی، ولخرجی و خساست. شما کجای ماجرا هستید؟!

یکی از همکارانم که در دهه هفتاد میلادی در آلمان درس می‌خوانده تعریف می‌کرد که تابستانی برای درآوردن خرج تحصیل، در کارخانه‌ای کار می کردم و پیرمردی آلمانی که دوران کودکی یا نوجوانی‌اش را در جنگ دوم جهانی گذرانده بود پس از هر بار غذا خوردن، خورده های نانش را جمع می‌کرد و با خود می‌برد. او می‌گفت که شما نمی‌دانید معنای قحطی چیست. شاید در اطرافیان خودمان هم افرادی راصرفه جویی ببینیم، پدربزرگها و مادربزرگهایی که سختی های دهه‌های قبل را چشیده‌اند و به قول معروف در خوردن و مصرف کردن بسیار خوددار هستند. اینها ممکن است در نظر ما صرفه جو و یا خسیس به نظر برسند. اما حرفی که من می زنم در مورد صرفه‌جویی اجباری نیست، در مورد سختی دادن به خود و خانواده نیست، در مورد بهره نبردن از مواهب زندگی نیست بلکه در مورد فرآیندی آگاهانه است که تصمیم می‌گیریم تا هزینه‌هایمان را خودمان کنترل کنیم.

 

شما چقدر به صرفه جویی در زندگی باور دارید یا آن را به کار می بندید؟ چقدر می ترسید که صرفه جویی توسط شما به خساست تعبیر شود و همه شما را به عنوان فردی دست تنگ بشناسند.

خساست در برابر ولخرجی

خسیس کسی است که از مواهب زندگی که در اختیارش گذاشته شده استفاده نمی کند که البته بسیاری از این مواهب را باید با پول خرید. این فرد ممکن است عاشق سکه روی سکه گذاشتن باشد و نه تنها برای دیگران که برای خودش هم زیاد مایه نمی‌گذارد و ممکن است تنها پس از مرگشان، میزان دارایی‌هایشان مشخص شود. نقطه ی مقابل آن کسانی هستند که از لحاظ مالی بسیار غیر منضبط اند. معلوم نیست پول خود را به چه کسانی قرض داده اند، معلوم نیست که پولهایشان کجا رفته است، در زمان نیاز اضطراری به پول، باید از دیگران قرض کنند. خود من به این دسته تعلق دارم/داشتم. اینها دو روی سکه‌اند ولی راه میانه‌ای هم وجود دارد که همان صرفه‌جویی است.

اما صرفه جویی چیست؟

صرفه جویی یعنی خرج کردن آگاهانه پول، یعنی داشتن یک زندگی حسابگرانه. صرفه‌جویی یعنی اسراف نکردن. یعنی برداشتن، داشتن، خوردن و خریدن در حد نیاز. صرفه‌جویی یعنی اینکه بر اساس نیازهای خودمان بخریم، تحت تاثیر تبلیغات قرار نگیریم یا اینکه از آن بدتر رفتار مالی ما برای تحت تاثیر قرار دادن دیگران نباشد.( ما که نیاز به تایید دیگران نداریم، داریم؟)البته  دست برداشتن از مقایسه خودمان با دیگران به این سادگی ها نیست و نیاز به تمرین زیاد دارد و ما باید صرفه جویی را هم تمرین کنیم. چون به محض شروع مدیریت پول مورد قضاوت خود و دیگران قرار می‌گیریم و برچسب خسیس به ما چسبانده می‌شود. ظاهرا و متاسفانه در اطراف ما صرفه‌جویی تنها یک واژه در فرهنگ لغت است و انگار عینیت ندارد. ولی ما می‌خواهیم این صفت نیکو را کسب کرده و آن را تمرین کنیم. شاید این تصمیم ما باعث شود تا زمین هم کمی نفس بکشد.

عمر گرانمایه در برابر پول

فرض کنید شما ۲۰ روز در ماه و روزی ۸ ساعت کار کرده و یک میلیون تومان درآمد کسب می کنید. یعنی بابت خرج هر یک ساعت از عمر گرانبهای خود، ساعتی ۶۲۵۰ تومان دریافت می‌کنید.(البته به همین سادگی هم نیست و این محاسبه را در مطلب دیگری به طور کامل توضیح خواهم داد). پس در زمان خرید کالایی به قیمت ۶۰ هزار تومان، انگار که ۱۰ ساعت از عمر خود را به جای آن می دهید و اینجاست که باید از خودمان بپرسیم: “آیا این کالا یا خدمات ارزش آن را دارد که ۱۰ ساعت از عمرمان را به پای آن بدهیم؟ ” این کار باعث می شود که مخارج ما آگاهانه شوند و شاید برای ما که انضباط مالی نداشته ایم رنج آور باشد، اما باید این کار را ادامه دهیم.

با حرف مردم چکار کنیم؟

فرار از حرف مردم، بسیار سخت است، نه تنها آن حرفی که می‌زنند و شاید به گوش ما برسد بلکه مکالمه‌ی درونی که در ذهن ما وجود دارد و فکر می‌کنیم که بقیه ما را رصد می‌کنند. تا چندی پیش خریدن مقداری کم از مایحتاج روزانه برای من کار سختی بود. مثلا نمی‌توانستم برای خرید یک کیلو گوشت به قصابی بروم یا تنها چهار عدد پرتقال را بردارم، اما شروع به تمرین این عادت کردم که چرا باید تحت تاثیر این وزوز ذهنی قرار گیرم. برای مواجهه با این ذهنیت، تمرینهای زیادی می‌کنم. مثلا خرید نیم کیلو گوشت، مثلا گرفتن فاکتور خرید همه چیز.

برخی ممکن است شما را خسیس بنامند، شاید برای گرفتن تایید دیگران مجبورتان کنند که به شیوه‌ی آنها پول خرج کنید، اما در نهایت این شمایید که مسئول زندگی خودتان هستید. اگر خدای نکرده در اثر حادثه ای، نیاز به چند میلیون تومان پول داشتید و نتوانستید آن را جور کنید، همین افراد به شما می گویند که چه انسان بی فکری است، هر چه درآورد را خورده و کمی هم به فکر آینده یا زن و بچه اش نبود. پس زیاد به حرفی که دیگران می‌زنند توجه نکنید.

انسان صرفه جو از نظر من کسی است که به اندازه‌ی کافی خرج می کند، پس انداز دارد، هدیه می دهد و در کارهای خیریه شرکت می کند. خیرش به همه می‌رسد و معمولا هشتش گروی نه‌اش نمی‌ماند.
شما کجای بام ایستاده‌اید؟

یک ریال

اخبار منتخب بانکی دات آی آر:

==================

به اشتراک بگذارید
فریناز مختاری
فریناز مختاری
مقاله‌ها: 35586

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *