نقش پول در تولید و انتقال روابط عاشقانه نشان داده میشود، مثلاً در محتوای تبلیغات خصوصی برای پیدا کردن شریک عشقی. درنتیجه، الزام امنیت مالی شریک عشقی معمولاً توسط خانمها در این آگهیها قید میشود.
درواقع وقتی هم خانمها و هم آقایون فردی خوشظاهر را ترجیح میدهند، زنان خصوصیاتی دیگر مثل موقعیت اجتماعی و پول را نیز در ذهن دارند که ظاهر مرد را جبران میکند.
جالب است بدانید که بیشتر مردها دوست دارند همسرشان درآمد کمتر و موقعیت شغلی پایینتری نسبت به آنها داشته باشد. اما این بخاطر نگرانی مردها درمورد اعتمادبهنفس است نه موضوع عشق. همه اینها میتواند نشانه این باشد که چطور پول میتواند بر تولید و ایجاد عشق تاثیر داشته باشد.
پول و موقعیت مطمئناً با تولید میل و ارضای جنسی نیز در ارتباط است. تحقیقی که روی صدها زن ایتالیایی انجام گرفت نشان میدهد که دو-سوم آنها با مردانی که از نظر اجتماعی بالاتر بودهاند و افراد ثروتمند ارضای جنسی بالاتری را تجربه کردهاند. (بااینکه عشق تجاری کاملاً موفق است اما محدودیتهای احساسی خود را دارد؛ حتی روسپی ها هم ضمانت برگشت پول نمیدهند.)
طبیعت قابل تعویض رابطهجنسی در سهولت تحریک جنسی با استفاده از خیالپردازی قابل مشاهده است، چه فرد خود را با کسی تجسم کند که الان در رابطه نیست و چه با تجسم شریکجنسی کنونی خود به شکل فردی بسیار جذابتر.
پول شاید برای خود عشق مهم نباشد اما به سختی میتوان آن را از واقعیت دور کرد. عشق در یک چارچوب واقعی زندگی قرار گرفته است که درخشش بیشتر این قاب به داشتن پول بیشتر بستگی دارد. به همین دلیل است که بیشتر افراد با کسی ازدواج میکنند که بیشتر معیارهای ظاهری و مادی آنها را دارا باشد اما عاشق او نیستند.
در یک چارچوب خوشبخت زندگی، احتمال ایجاد احساسات مثبت مثل عشق بیشتر است. موقعیتهای شدیداً منفی مثل تنهایی هم میتوانند تولیدکننده عشق باشند اما این میتواند یک عشق سطحی و ظاهری باشد که بیشتر متکی به موقعیت کنونی است نه خصوصیات عمیق و ثابت عاشق.
 خرید عشق با پولهمه با جملاتی مثل «تو من را دوست نداری، بدن من را (یا پول، یا مهربانی، یا هوش من را) دوست داری» آشنا هستند. این جملات نه فقط در مواجهه با خصوصیاتی که ظاهری و سطحی هستند مثل زیبایی و ثروت درگیر گفته میشود بلکه با توجه به خصوصیت عمیقتری مثل مهربانی و هوش نیز به زبان میآید. زیبایی و ثروت دلایل منطقی برای عشق به شمار نمیروند درحالیکه مهربانی و هوش و عقل تقریباً اینچنین هستند زیرا خصوصیاتی بنیادیتر از انسان را نشان میدهند.
با این وجود هیچیک از این دلایل به تنهایی برای یک عشق کافی به نظر نمیرسند. چنین عشقی نیاز به وجود جنبههای مختلفی دارد که هم به تحسینبرانگیزی و هم جذب طرفمقابل مربوط است.
درمورد خوشبختی نیز به همین شکل است — پول نمیتواند خوشبختی طولانیمدت بخرد اما میتواند برای ساخت موقعیتهایی که بتواند چنین خوشبختی ایجاد کند مفید باشد. تحقیقات مختلفی رابطه مثبتی بین درآمد و خوشبختی طولانیمدت پیدا کردهاند.
اما درست مثل عشق، تاثیر پول بر خوشبختی خیلی قوی نیست و عوامل و فاکتورهای دیگری نیز مهمتر از آن وجود دارد. عوامل اجتماعی، مثل ازدواج، خانواده، دوستان و فرزندان در تعیین دوام یک خوشبختی بسیار بااهمیتتر از عناصر مالی و اقتصادی مثل شغل، درآمد و استاندارد زندگی هستند. اما پول میتواند موقعیت ما را به طریقی بهتر کند که فرصت خوشبختی بیشتری در اختیار ما قرار دهد.
پول نمیتواند عشق بخرد و عشق نمیتواند پول بیاورد. اما پول فرصت عشق را بیشتر کرده و عشق نیاز به پول را کمتر میکند. وقتی فردی عاشق میشود، پول برای او اهمیت کمتری پیدا میکند وقتی فردی پول لازم برای برآوردن نیازهای پایهای زندگی را ندارد، عشق بیشتر به خطر میافتد.
برای خلاصه باید بگوییم که در عشق بخشی مقدس و بخشی دارای عناصر تجاری دیده میشود. پول میتواند به شکلگیری عشق کمک کند اما نمیتواند آن را بخرد — درنهایت تنها کاری که شاید بتواند بکند خریدن رابطهجنسی است نه عشق.
عاشق یک فرد پولدار شدن خیلی راحتتر است زیرا پول موقعیتهای مطلوبتر برای عشق و زندگی را بیشتر فراهم میکند. به همین دلیل زنان زیبای جوان عاشق مردان ثروتمند میشوند و در خیلی از آن موارد هم عشق واقعی به وجود میآید.