گفتگوی با یک مفسد و دانه درشت اقتصادی!

 

همزمان با برخورد قضائی با معاون اول دولت کرواسی به جرم فساد اقتصادی، در ایران هم با کودک کاري که متهم به آشغال دزدی است برخورد قانونی می شود.

به گزارش بانکی به نقل از جهان، برخورد با کودک آشغال دزد که به گفته مسئولین طلای کثیف می دزدد جدی و قاطع است و مسئولین در برخورد با این فساد اقتصادی با احدی تعارف ندارند و حاضر نیستند در این راه به کسی باج دهند.

 

 

با این حال برخی از این آشغال دزدها که پارتی قوی تری دارند به سادگی در شهر می چرخند و در میان کیسه های زباله متعفن به فساد اقتصادی مشغولند.

جالب است که بدانید این کودک آشغال دزد که امروز شاید در نبود دانه درشت ها به دانه درشت تبدیل شده است قیمت دارد و می توان محاسبه کرد که چه مقدار می ارزد.

رضا پسر ۲۳ ساله‌اي كه با ماموران شهرداري درگير شده بود مي‌گويد: مأموران نمي‌گذارند ما كار كنيم.

اين زباله دزد كه معتقد است سابقه كاريش از دوستانش بالاتر است، ادامه مي‌دهد: زباله‌ها را به فردي به نام زائر كه محل كارش در جاده امام رضاست مي‌فروشم. وي زباله‌ها را از ما 200 تومان مي‌خرد و 320 تومان مي‌فروشد.

وي با اشاره به كسي كه زباله‌ها را مي‌خرد، مي‌گويد: وي روزانه 7 تا 8 ميليون تومان درآمد دارد و ماكسيما زير پايش است.
با این حال این آقای ماکسیما سوار که به گفته رضا ماکسیمای آلبالویی هم دارد یک کارآفرین به حساب می آید و در فساد اقتصادی این آشغال دزدها شریک نیست.

مسئولین و سران سه قوه در ستاد مبارزه با فساد اقتصادی جلسات ثابت و کارشناسی برگزار می کنند. مسؤول اجرايي در کرواسی به جرم فساد اقتصادی دستگیر می شود. قوانين ضد فساد برای کودک آشغال دزد بند به بند اجرا می شود.

خبرنگار جهان در همین رابطه دیشب ساعت ۸ شب سراغ یکی از همین مفسدین اقتصادی می رود و از انگیزه او برای این حرام خواری می پرسد. کودک آشغال دزد باید بداند که ماکسیمای آلبالویی کارفرمایش از فساد اوست نه مسؤول رده بالاي دولت کرواسی!

**********************

سایه ای روی دیوار بزرگ و بزرگ تر می شود. سایه دنبال کودکیش می گردد. از کوچه ای به کوچه دیگر. در گرمای ظهر تابستان و روزهای سرد و ابری زمستان. سایه مثل یک گوژپشت است. صدای نفس خسته اش توجهت را از دیوار به پیاده رو منحرف می کند. پسرک گونی بزرگش را روی زمین می گذارد؛ آه… بلندی می کشد و کمرش را می مالد. به کف دستهایش نگاهی می اندازد، سیاه و زخمی اند. کثیفی صورتش به هیچ وجه نمی تواند رنگ پریدگی چهره و ضعف چشمانش را مخفی کند. حلقه کبود دور چشمانش صورتش را تیره تر جلوه می دهد. لباس نازک و آستین کوتاهش که به هیچ وجه پوشش مناسبی برای محفوظ داشتن پسرک به شمار نمی آید منجر به لرزش بدنش و قرمزی انگشتانش شده است. در سطل زباله را باز می کند. روی انگشتان پایش ایستاده و تا کمر داخل سطل خم شده است. می داند چه می خواهد. در یک چشم به هم زدن آنچه را که به دنبالش آمده از زباله ها برمی دارد و در گونی اش می اندازد. چهره اش بر اثر دولاشدن داخل سطل قرمز و رگ پیشانیش متورم شده است. به اطرافش توجهی ندارد. انگار دنیای او دنیای دیگری است. سنش در حدود ۱۳-۱۲ ساله می زند اما قد کوتاهی دارد. نفس عمیقی می کشد، گوشه گونی را مچاله می کند و آن را باتمام زور روی کولش می اندازد. بدن نحیفش زیرگونی پنهان می شود تنها پشتی خمیده و کیسه ای بزرگ می ماند. پسرک می رود و سایه اش محو می شود. دنیای او دنیای دیگری است.

***********************

جلوی دهان و بینیم را نمی گیرم تا آنچه را که این کودکان استشمام می کنند استشمام کنم. چه کسی باور می کند که این بوی فساد است.

موقعيت مناسبي پيدا كردم دور از چشم مردم نزديكش رفتم و سلام كردم نوجواني با سر و رويي سياه و كثيف بود؛ پيراهن آستين بلند پاره اش را كه انگار به تنش بزرگ مي آمد روي شلوار پارچه اي با پاچه هايي تقريبا كوتاه انداخته بود.

جواب سلام مرا داد. از او خواستم قدري تامل كند و كيسه اش را روي زمين بگذارد تا كمي با هم صحبت كنيم ابتدا قبول نمي كرد ولي با اصرار راضی شد تا با هم صحبت کنیم.

انگار باورش نمی شد کسی به او محل گذاشته باشد با تعجب به من نگاه می کرد لبانش از فرط تشنگی خشک شده بود با زحمت كيسه بزرگ را روي زمين گذاشت از او تقاضا كردم گوشه اي از خيابان كنار جدول جوي آبي بنشينيم تا راحت تر صحبت كنيم او نيز فورا تقاضاي من را اجابت كرد.

حالت خوبه؟
بله خدا را شكر

چه كار مي كني؟
مي بيني، پلاستيك و نان خشك جمع مي كنم.

گونيت سنگينه؟
تقريبا

خسته نباشي؟
درمانده نباشي

كارت خيلي سخته؟
دراين دوره زمونه مگر كار راحت هم داريم

چند سالته؟
۱۳سال. دقيقا نمي دونم

اين آشغال هارو كه جمع مي كني چه كارشون مي كني؟
اولا اگر اينها براي تو آشغاله براي من طلاست چون اين ها رو مي فروشم و پول در ميارم.

كي اين ها رو از تو مي خره؟
پلاستيك ها رو يكي و نان خشك ها رو هم يكي ديگه.

درآمدت خوبه؟
اي بد نيست.

نگفتي درآمدت چه قدره؟
تو هم نپرسيدي

خوب. حالا دارم مي پرسم!
مگه مي خواهي بياي توي اين كار؟

مثل اينكه نمي خواي در مورد درآمدت صحبت كني؟
فكر مي كنم درآمد يك نفر مربوط به خودش است.

اهل كجايي؟
شهرستان

كدوم شهرستان؟
سمت غربه

به نظر مياد قصد نداري جواب سوالاي من رو بدي؟ درسته؟
تو به من گفتي مي خواي با من صحبت كني نگفتي كه مي خواي اطلاعات من رو در بياري. حالا تو جواب بده! از طرف شهرداري اومدي؟
نه

مطمئن باشم؟
بله صد درصد.

پس چرا اينقدر سوال مي پرسي؟
همين جوري بگذار روي حس كنجكاوي.

مي تونم اسمت رو بدونم؟
كوچيك شما اسماعيلم اما فاميليم رو نمي گم.

آقا اسماعيل هر روز اين كار رو انجام مي دي؟
بله

بارفيقات بيرون هم مي ري بگردي؟
اي بابا هرروز توي خيابانهاي تهران در حال گردش هستيم.

از ساعت چند شروع مي كني به كار كردن؟
از ساعت ۸ صبح.

تا كي ادامه داره؟
تا ساعت ۱۰-۱۱ شب.

يعني ساعت ۱۰-۱۱ شب بارت را تحويل مي دي و مي ري خونتون؟
بله

خونتون كجاست؟ توشهرستانه؟
نه

پس كجاست؟
توهمين تهران زندگي مي كنم.

كجاي تهران؟
خيابان سيروس.

با كي زندگي مي كني؟
با مادر و خواهرم

خونه مال خودتونه؟
نه مستاجر هستيم.

چه قدر اجاره مي دي؟
۵۰۰ هزار تومان پول پيش داديم ۱۰۰ هزار تومان اجاره مي ديم.

چند متره؟
يك اتاق ۱۲ متري با يك آشپزخانه ۶متري البته حمام و دستشويي هم داره.

پدرت كجاست؟
بچه كه بودم مرده

پس با اين حساب نان آور خانه تويي؟
آره البته كمك خرج مادرم هستم.

خواهرت هم كار مي كنه؟
نه اون فقط درس مي خونه البته اين رو بگم ماشالله درسش خيلي خوبه.

مادرت چه طور؟
اون كارمي كنه

كجا؟
نگهبان سرويس هاي بهداشتي تو يه پاركه

پولايي رو كه در مياري چي كار مي كني؟
گفتم كه كمك خرج مادرم هستم.

پس انداز هم داري؟
نه چيزي براي پس انداز باقي نمي مونه

يعني تو بانك حساب نداري؟
دلت خوشه بانك كدومه

چي شد اومدي توي اين كار؟
پس چه كار بايد انجام مي دادم مي رفتم دزدي مي كردم خوب بود؟!

دوست داشتي خيلي پول دار باشي؟
آره كي از پول بدش مياد.

ببينم به هر نحوي كه شده بود حاضر بودي پول بدست بياري؟ مثلا كلاهبرداري كني يا رشوه خوار باشي؟
نه اگر مي خواستم اين كار ها رو انجام بدم كه زود پولدار مي شدم و اينقدر بدبختي نمي كشيدم! اما مي خواهم يه لقمه نان حلال در بيارم.

گفتي نان، راستي غذا چي مي خوري؟
بالاخره هرچيزي كه گيرم بياد بعضي وقت ها هم شام و ناهار را يكي مي كنم اما نمي گذارم به مادر و خواهرم بد بگذره. از زير سنگ هم كه شده غذا تهيه مي كنم و براي آنها مي برم آخر دوست ندارم آنها كمبودي را حس كنند.

سواد هم داري؟
بله. بلدم بخونم وبنويسم تا كلاس سوم راهنمايي درس خوندم.

ببينم تو خودت به فقرا كمك مي كني؟
آره چرا نكنم بالاخره ما داريم توي يك جا زندگي مي كنيم.

به نظر تو هركي پولداره و يا سرمايه داره از راه حرام تونسته پول دار بشه؟
نه همه اونها؛ اما نمي شه گفت از راه حرام نميشه پولدار شد.

راستي سهام عدالت گرفتي؟
نه. البته خواهرم رفته بود اقدام كنه گفته بودند بايد بريد زير نظر كميته امداد مادرم رفت كميته امداد بهش گفتند چون پسر بزرگ داري و اون مي تونه خرج زندگيتون رو در بياره نمي تونيد عضو كميته امداد شويد.

آقا اسماعيل ميدوني مفسد اقتصادي به كي مي گن؟
به كسي كه خيلي پول داره و حق مردم رو خورده تا پول دار بشه.

اگه يه روز با يه مفسد اقتصادي برخورد كني به اون چي مي گي؟
بهش مي گم ازت نمي گذرم.

چرا؟
چون با پول مردم بدبخت بيچاره پول دار شده.

پس به نظرت هر كي كه مفسد اقتصاديه پولداره؟
آره

چه طور مي شه فهميد يكي مفسد اقتصادي است و يكي نيست؟
از روي رفتارش

چه طور؟
چون عادت كرده هميشه دروغ بگه و با دروغ گفتن تونسته سر مردم كلاه بذاره

می دونستی تو هم یک مفسد اقتصادی هستی؟
من فقط کار می کنم. من مفسد اقتصادی نیستم.

… آرام از جايش بلند شد و لباس خود را تكان داد. با من خداحافظي كرد و كيسه را با زحمت به روي دوشش انداخت و رفت.

به اشتراک بگذارید
فریناز مختاری
فریناز مختاری
مقاله‌ها: 35586

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *