این روزها بحث سرمایه گذاری در بورس بر سر زبان ها افتاده و هر کس درصدد است تا به هر طریقی وارد این بازار جذاب و پر فراز و نشیب شود؛ از مردم عادی گرفته که از سودهای بانکی خسته شدهاند تا کسبوکاهای کوچک و بزرگ و حتی دولت برای درآمدزایی از زیرساخته ای خود. در این بین برخی از استارتاپهای شناخته شده کشور هم از این قافله جا نمانده و تصمیم به ورود به این بازار قدیمی گرفتهاند. این تصمیم دارای جوانب زیادیست که ادامه به آن میپردازیم.
استاندارد ارزش گذاری استارتاپ ها
یکی از کارهایی که در برخی موارد انجام می شود، مقایسه با نمونه های خارجی است. در صورتی که پس از بررسیهای کامل، اگر استارتاپی سودده مشخص شود، ارزش آن با نمونههای دیگر خود در جهان برابر میشود. با این حال در ایران، برای ورود استارتاپ ها به بورس، لزوما این استاندارد کاربردی نیست.
به عنوان مثال اگر تپسی مشخص شود که سودآور است نمی توان قطعی گفت در بازار جهانی ارزش برابری با استارتاپ اوبر دارد. در حالت استاندارد، سود و زیان و ضریب مشخص شده برای اوبر را با تپسی مقایسه میکنند و با همان معیار ارزش تپسی مشخص میشود. در ادامه نیز مورد دیگری که بررسی میشود سلامت کسبوکار است. به عنوان مثال تپسی اگر ارائه کد تخفیف را به مشتریان خود قطع کند، چند درصد از مشتریان او باقی میمانند؟ اگر از سطح سفرهای آن کم نشد به این معناست که شرکت سالم است و درآمد آن حبابی نیست.
در ایران به دلیل وضعیت اقتصاد، نواسانات اقتصاد ایران و ارزش پول از نگاه سرمایه گزاران عمده بورس که عموما سنتی هستند، این کار تا حد زیادی نبوده و بهتر است از روشهای سنتی برای ارزشگذاری استارتاپها استفاده شود. به صورت سنتی و استاندارد، برای کسبوکاری که سودآور است، ضریبی برای فروش و یا سود خالص تخمین زده میشود. تمام کسبوکارها چه آنلاین و چه سنتی برای خود یک ضریب مشخص دارند. یک سری نواسانات دیگر هم وجود دارد که بر اساس زمان در اقتصاد جهانی تغییر میکند. در بورس p/e معیار اولیه قیمت گذاریست، اما معیارهایی مانند مقبولیت شرکت، سوددهی و موارد دیگر تعیین کننده میباشند.
حال برای استارتاپها این ضریب براساس رشد و فروش شرکت مشخص میشود. در استارتاپها اول مقدار سوددهی و زیان دهی، مقدار فروش و سرمایه آن مورد بررسی قرار میگیرد. بورس به دنبال شرکت زیان ده نیست. اما مانند هر اثر هنری که جنبههای مختلف و تفاسیر متعددی دارد، میتوان با استفاده از توجیهات و معیارهای حسابداری و محاسباتی این آمار را به شکلی تغییر داد. به صورت کلی استارتاپ ها با این قبیل ترفندها میتوان پیش از ورود به بورس، برخی از قوانین بورس را تیک زد اما با بررسی کامل و استفاده از کارشناسان حرفه ای میتوان وضعیت شرکت ها را مشخص کرد.
ورود استارتاپ های ایرانی به بورس
اقتصاد ایران با ورود کسبوکارهای نوپا توانسته است بهینه سازی هایی که تا قبل آن شرکتهای سنتی حاضر به انجام آن نبودند را انجام دهد. از طرفی استارتاپها برای رشد سریع نیاز به سرمایه گذاری از جنس خطرپذیر دارند و سرمایه گذاران خطرپذیر در ایران دارای محدودیت های مالی هستند همچنین سرمایه گذاران سنتی هم به علت ریسک بالا و عدم شناخت درباره این نوع کسبوکارها خیلی سخت راضی به سرمایه گذاری میشوند.
استارتاپ ها برای گسترش بازار و رشد خود نیاز به سرمایه های زیادی دارند که آنها با عرضه سهام های خود در بازاری مانند بورس میتوانند سرمایه مورد نیاز خود را از سرمایه گذاران خرد تامین کنند و این سرمایه گذاران با نقدینگی خوابیده در دست آنان نیز میتوانند نقشی در رشد و بهبود اقتصاد ایران داشته باشند همچنین این شرکتها سود و زیانی که از این سرمایه گذاری به دست آوردهاند را به مردم باز میگردانند. بنابراین می توان گفت به نظر میرسد این یک بازی برد- برد است.
اما آیا استارتاپهایی مانند تپسی و شیپور میتوانند این روند زیبا را حفظ کنند یا فقط به دنبال جذب سرمایه و جبران کبود ذخایر مالی خود هستند؟
ماهیت این نوع شرکتها به گونه این است که کل شرکت یا بخشی از سهام خود را به سازمانی بزرگتر فروخته و همه سهامداران به منفعت مالی خود میرسند، اما این کار زمان زیادی را نیاز دارد.
بازار بورس ایران با ورود سرمایه گذاران خرد و ناآگاه، عرضه سهام های دولتی و هلدینگ های بزرگی مانند شستا، در نوسانات زیادی قرار دارد و این اوضاع خیلی از شرکتها را وا میدارد که برای جبران ضررهای مالی و کبود ذخایر مالی خود به بورس ورود کرده و به قول قدیمیها از آب گل آلود این روزهای بورس ماهیهایی را صید کنند.
مشکل دیگر این شرکتها بهینه نبودن رشد درآمدزایی آنهاست. همانطور که گفته شد اگر شرکتی مانند تپسی ارائه کد تخفیف را قطع کند آیا میتواند همه مشتریان خود را حفظ کند؟ این نوع رشد نیاز به هزینه زیاد دارد و جذب سرمایه در بورس میتواند برای مقطعی چاره ساز باشد اما اگر این شرکتها مانند ایران خودرو جایگاه و زیرساخت محکمی نداشته باشند، هر لحظه امکان فروپاشی و ورشکستی آنها وجود دارد و این امر برای سرمایه گذار خرد در بورس میتواند یک فاجعه باشد.
در کل استارتاپها و کسبوکارهای مبتنی بر تکنولوژی باعث تحول در اقتصاد هر کشوری میشوند و ورود آنها به بورس میتواند نقش مثبتی در اقتصاد و مدیریت نقدینگی اقتصاد ایفا کند اما این اتفاق خوب اگر درست مدیریت نشود و سازمان های ذیربط مراقبت و کنترل نکنند، میتواند هم چهره بورس و هم استارتاپها را چرکین کند.