هفتهی پیش ، جلسهای با مدیر روابط عمومی یکی از بانکهای کشور داشتم ، در آن جلسه پیشنهاد دادم به جای درج بنرهای تبلیغاتی بزرگ در خیابانها و سایتهای پربازدید که اغلب هزینههای چندده میلیونی به بانک تحمیل میکند ، به سراغ صفحهی سوم ( موبایلهای مردم ) بروند.
بعد از این جلسه چند روزی در تاکسی که مینشینم دقت میکنم مردم چقدر به بیلبوردهای بزرگ سطح شهر توجه دارند و آنرا میبینند و چقدر موبایل خود را چک میکنند.
نتیجهی بررسیهای من جالب بود ، در یک تاکسی 5 نفر حضور دارند که از بین این 5 نفر ، 3 نفرشان قابل بررسی هستند ( راننده و خودم را حساب نکردم ! ) نتیجهی ریز و دقیق بررسی را در مقالهی بعدی اضافه خواهم کرد ، بررسی را اینگونه شروع کردم :
- زمانی که مسافر در ماشین حضور دارد را به چهار بخش تقسیم کردم.
- با توجه به مورد فوق ، 12 بخش زمانی داریم که بررسی کردم چند بخش به گوشی تلفن همراه معطوف است و چند بخش به خیابان و احتمالا – توجه کنید که احتمالا – به بیلبوردهای بانکی – .
جالب است بدانید در بررسی من که نتایج آن را به زودی روی سایت قرار خواهم داد ، تقریبا 9 بخش زمانی ( به طور دقیق 8.7 ) معطوف به گوشی تلفن همراه بود و در 3 بخش دیگر مسافران مشغول به دیدن خیابان و احتمالا بیلبوردها بودند.
البته در این تحقیق افرادی که مشغول مطالعه بودند را به عنوان فرد بیطرف ! حذف کردم ، یعنی نه جزو گروه موبایلیها بودند و نه گروه بینندگان بیلبورد.
واقعا جای تعمق و بررسی دقیق دارد ، این تحقیق ، خیلی پیچیده نیست و هر کسی میتواند از همین امروز این مسئله را خودش بررسی کند ، باید قبول کنیم نقش تبلیغات بیلبوردی و گرانقیمت روز به روز کمرنگتر میشود.
با همان هزینهای که برای بیلبوردی میدهیم که شاید کمتر از یک سوم مردم ( البته با ارفاق ) آن را ببینند ، میتوان محتواهای جذابی تولید کرد که تا سالهای سال در فضای مجازی بماند ، آن سه چهارم جمعیت در معرض آن قرار بگیرند و سایت بانک را از دید موتورهای جستجویی مانند گوگل ، ارزشمندتر جلوه دهد.
بهتر است زودتر بپذیریم که باید مدل تبلیغاتیمان را عوض کنیم ، مردم آنقدر اینفوگرافیکها و عکسهای جذاب و مقالههای آموزشی کاربردی در اینترنت و شبکههایی مانند تلگرام میخوانند که روز به روز توجهشان به پیام تبلیغاتی مستقیم ما کمتر و کمتر میشود. آنها ترجیح میدهند بیشتر مشغول گوشی و شبکههای اجتماعی موبایلیشان باشند ، تا بیلبورد ما را در خیابانها و بزرگراهها ببینند.
من 4 برهان قاطع دارم که مطمئنم با این 4 برهان شما هم قانع میشوید که وقت آن رسیده تجدید نظر جدی در تبلیغات داشته باشیم و بخشی از هزینهی ماهانه بیلبوردهای خیابانی را به تولید و انتشار محتوای دیجیتال اختصاص دهیم.
- محتوای دیجیتال ( مقاله ، اینفوگرافیک ، عکس ، موشن گرافی و … ) با یکبار هزینه کردن تولید میشود ولی در فضای اینترنت همیشه وجود خواهد داشت.
- مردم بسیار بیشتر در معرض محتوای دیجیتال قرار دارند تا بیلبوردهای خیابانی
- امکان به اشتراکگذاری در محتوای دیجیتال وجود دارد ، بنابراین ممکن است پیام شما به صورت رایگان و توسط مردم بارها منتشر شود ، در حالی که در تبلیغات خیابانی و بنری اینطور نیست.
- محتوای دیجیتال باعث بهبود سئو و ارزشمندتر شدن سایت بانک از سوی موتورهای جستجو میشود در حالی که بیلبود چنین اثری ندارد.
یک مثال جالب :
سه سال پیش بود که متوجه شدم ، کاربران سایت بانکی مسئلهی جدی در مورد حوالههای ساتنا و پایا دارند ، آنها دقیقا تفاوت این 2 نوع حواله را نمیدانستند و البته جستجوهای مردم در گوگل هم همین را نشان میداد ( در سیستم Adwords گوگل شما میتوانید کلیدواژههای مهم جستجو شده و تعداد آن در هر ماه را ببینید ) ، یک عبارت پرجستجوی بانکی که هنوز هم جزو واژههای پر جستجو است “فرق ساتنا و پایا” بود.
ما یک محتوای دیجیتال به صورت مقالهی آموزشی تولید کردیم که از آن سال تا همین الان ، نتیجه اول گوگل در جستجوی “فرق ساتنا و پایا” است.
مهمتر از آن ، سایت ما و خود ما از نظر کسانی که این مقالهی آموزشی را میخوانند ، بسیار با ارزش و مفید هستیم و توانستهایم برای سایر بخشهای سایت هم اعتماد کاربران را جلب کنیم ( 80 هزار کاربر عضو کانال تلگرام بانکی و 700 هزار عضو سایت و بازدید روزانه 50 هزار کاربر نشاندهندهی این اعتماد و ارزش است.)
زمان و بودجه و محتوا به اندازهی کافی در اختیار شما هست ، پس همین روزها تولید وانتشار محتوا برای خدمات بانک و مشتریانتان را شروع کنید.