بانکی دات آی آر: شاید بارها برایتان پیش آمده باشد که از دست همکاران، دوستان ، شرکاء و دیگر افرادی که در محیط کار با آنان سروکار دارید رنجیده باشید. علت این رنجیدگی چیست؟ علت آن هر چه که باشد، ریشه در غیر حرفه ای بودن روابط دارد. میپرسید چطور از این اتفاقات جلوگیری کنیم؟ به خواندن این مقاله ادامه دهید.
نام من رضا غیابی است و پیشه من فعال کردن فرصتهای زندگی حرفهای سازمانها و افراد است. این فعالیتها گاه نام کارآفرینی، مربیگریو یا مشاوره کسبوکار به خود میگیرد، اما هرچه که باشد، اساس کار من بر این باور بزرگ است که در جهان برای همه، فرصتهای نامحدود وجود دارد. همچنین قسمتی از زندگی حرفهای ام که قرار بود به اوقات فراغت تبدیل شود را صرف برگزاری کنفرانس تداکس تهران میکنم.
پیشه و سرگرمی حرفهای ام، شانس آن را به من داده تا با عده زیادی از پیشوایان کسبوکار، افراد موفق و کسانی کار کنم که روزی دیدن و تحسین آنان درروزنامهها سرگرمیام بود. و البته آنچه از کار کردن با این افراد میآموزم، حرفهای بودن است. حرفهای بودن پاسخ بسیاری از مشکلات و خالق بسیاری از فرصتها در فضای کسب و کار به خصوص در ایران است.
حرفه ای بودن یعنی انجام مجموعه رفتارهایی که از تمرکز بر حاشیهی کار بکاهد و بر تمرکز فرد و گروه بر اصل فعالیتی که به دلیل آن دور هم جمع شدهاند بیفزاید.
به عبارت دیگر، شخصی حرفهای است که دیگران در کنار او به هدف مشترکشان فکر کنند و نه به حاشیههای کار، مثل ترس از دست دادن موقعیت، پول، حسهای منفی و مانند آن.
یکی از اصلیترین علل کار کردن همه ما، نیل به اهدافمان است. اهداف شخصی و اهداف سازمانی. ما برای نیل به اهداف، نیاز به منابع داریم. منابع میتوانند آن چیزهایی باشند که از قدیم با آنها آشنا هستیم: دانش، پول، اعتبار، تسهیلات، فضای فیزیکی، قدرت، شهرت و… و یا میتواند آنچیزهایی باشد که به تازگی جهان مدیریت به اهمیت آنان به عنوان منابع پی برده است: زمان، ایده، ارتباطات، ارزشهای فردی، مهارتها و… به هر حال، برای رسیدن به اهدافمان به منابع نیاز داریم. رویکرد به منابع هم بین افراد و سازمانها متفارت است:
– در نظر عدهای منابع محدود هستند، یعنی مثلا یا آنها پول، دانش، مهارت، ایده و… دارند، یا دیگران. در این رویکرد هرچه «ما» داشته باشیم و «دیگران» نداشته باشند بهتر است. جالب اینجاست که این مدل کار میکند!
– برای عده دیگری منابع نامحدود هستند، یعنی پول، ایده، مهارت و … مکمل هم هستند و هر کس یک یا چند از این منابع را در اختیار دارد. در این رویکرد زمانی که «ما» منابعمان را با «دیگران» به اشتراک میگذاریم، همه بهتر به هدفهامان میرسیم. جالب اینجاست که این مدل هم کار میکند!
بله، هر دو مدل برای صاحب این رویکردها کار میکند، اما اثربخشی رویکرد دوم از رویکرد اول به مراتب بیشتر است. گواه آنکه صاحبان ۵۰۰ شرکت برتر جهان، همواره از دسته دوم هستند که به همافزایی اعتقاد دارند.
بر اساس آنچه در بالا عرض کردم، به نظر میرسد بهترین راه آرامش و سودمندی بلند مدت، این است که یاد بگیریم به صورت حرفهای با دیگران تعامل کنیم تا بتوانیم به طور همافزا از منابع یکدیگر برخوردار شویم بدون اینکه نسبت به هم حتی احساس بد داشته باشیم.
تا اینجا راجع به «چرا؟» گپ زدیم، اما «چطور» میشود حرفهای بود؟
مجموعه صفتهایی هست که اگر در خودمان تقویت کنیم، زندگی کاری راحتتر و به صرفهتری خواهیم داشت. این مجموعه از صفات، از «خود ما» شروع میشوند، به همکاران، دوستان و سپس به سازمان انتقال میکند. هیچکس نمیتواند یک تنه فرهنگ سازمان یا محیط کاری خود را عوض کند، اما میتواند رهبری جنبش حرفهای بودن را در سازمان یا محیط کارش به عهده بگیرد. در این صورت حتی اگر اطرافیانتان در ابتدا مایل به انتشار این رفتارها نباشند، کم کم در اطراف شما این رفتارها را از خود نشان داده و وقتی آرامش کاری را تجربه کردند، ناخودآگاه همکاران، مدیران و یا حتی رقبای بهتری میشوند. اما این رفتارها شامل کدام صفات میشوند؟ این مجموعه رفتارها، جزئیات زیادی دارد، اما وقتی صفات زیر را در خودمان تقویت و در اطرافیانمان تشویق کنیم، کم کم پدیدار میشوند:
شفافیت اولین و شاید از پر ارزشترین رفتار سودآور است. شفافیت یعنی دیگران را در جریان اطلاعاتی بگذاریم که مستحق دانستن آنها هستند. همچنین شفافیت یعنی اطلاعات را جوری به دیگران منتقل کنیم که به خوبی بفهمند. به عنوان مثال «شفافیت در بدست آوردن منابع اجتماعی» ایجاب میکند که اگر میخواهیم با کسی از دوستان دوستانمان آشنا شویم، تا با او موقعیت کاریای را بررسی کنیم، از دوستمان بخواهیم ما را معرفی کند. اگر منابع اجتماعی مثل روابط و… درست مانند پول جزو منابع دیگران هستند، پس برقراری ارتباط حرفهای با دوستان دوستانمان به دور از چشم آنان مانند این است که دست در جیب آنان کردهایم. همچنین «شفافیت در استفاده از ایده» ایجاب میکند که اگر از ایده شخص دیگری برای کاری استفاده کردهایم، از او به طوری که همه ذینفعان بفهمند، تقدیر کرده و به او اعتبار دهیم. این کار هیچچیز از ما کم نکرده، بلکه باعث میشود دیگران هم ایدههاشان را بدون ترس با ما در میان بگذارند.
فروتنی. این صفت هم زمانی که کم استفاده میشود، و هم وقتی از آن سوء استفاده میشود، تولید فساد میکند. کمبود فروتنی میتواند دیگران و مخصوصا افراد برجسته را از ما خسته کند. سوء استفاده از این صفت نیز میتواند باعث شود که اهداف اصلیمان را مخفی کنیم و پشت هدف پسندیدهای از دیگران سوء استفاده کنیم. مثلا هنگامی که به سازمان مردم نهادی ملحق میشویم، توقع میرود که برای هدف و دلیل وجودی آن سازمان فعالیت کنیم، نه برای افزایش روابط، زیبایی رزومه و … به عبارت دیگر، این کار درست و به صرفه بلند مدت نیست که برای هدف زیبایی یک حرکت درست کنیم و از خروجیهای آن حرکت استفادههایی کنیم که حامیان ما در جریان آن نیستند.
موقعیتسنجی. من گاهی ایمیلهایی دریافت میکنم که در آنها پیامهایی با این مضامین وجود دارد: «از آشنایی با شما خیلی خوشوقت شدم، لطفا بفرمایید کارت ویزیتتان را به کجا سفارش داده اید؟» یا «از دیدن شما در فلان همایش خوشحالم، لطفا راهنمایی کنید از کجا میتوانم با اسپانسرهای کنفرانسهای شما تماس بگیرم و از آنها برای فعالیت خودم منابع مالی تهیه کنم؟». اولین فکری که پس از خواندن این پیامها به ذهنم رجوع میکند این است که «اینجا جای این سؤال نیست». برای سؤال اول باید دوستم باشی و برای سؤال دوم همکارم. همچنین در مجامعی که اشخاص بزرگ و موفقی وجود دارند، همیشه سمجترین افراد تمام وقت در حال صحبت با آنان هستند. آیا بهتر نیست کارت ویزیت رد و بدل کنید، توضیح کوچکی بدهید و جلسهای برای موضوع ترتیب دهید؟
در نهایت حرفهای بودن به نفع ماست و باعث تداوم سودآوری برای همه ما و سازمانمان میشود. اگرچه در کنار صفاتی که در این نگارش آمده صدها صفت دیگر وجود دارد که باعث موفقیت بلند مدت ما در محیط کاری میشود، اما آنچه نگارش شد، نقطهای برای شروع است.
منبع: linkedin
رضا غیابی