بانکی دات آی آر: وقتی زندگینامه افراد موفق را میخوانیم میبینیم که یکی از ویژگیهای این افراد پریدن از شاخهای به شاخه دیگر بوده است بیشتر این افراد بارها شغل عوض کردهاند و برخی هم بارها شکست خوردهاند ولی تحقیقات نشان میدهد که اکثر این افراد قبل از حدود سن ۳۵ سالگی تکلیفشان را با خودشان و شغلشان مشخص کردهاند و از تجربیات تغییر شغل و بودن در محیطهای گوناگون برای خود اندوختهاند که توانستهاند از گنج تجربه برای بالا رفتن و پیشرفت در کسب و کار خود بهره بگیرند.
به راحتی میتوانیم نمونههایی را بین اقوام و آشنایان پیدا کنیم که مکرر شغل عوض میکنند و درآمد خود را صرف هزینههای راهاندازی کسب و کار جدید مثل دکوراسیون، اجاره مکان مناسب، تزیینات یا پرداخت هزینههای تعمیرات و… میکنند.
وقتی به آنها اعتراض یا سوال میشود که چرا ثبات ندارید میگویند: آدمهای بزرگ اینگونه بودهاند! درست مثل افراد نامنظمی که وقتی به آنان اعتراض میشود به اشتباه به هم ریختگی اتاق و ظاهر انیشتین را مثال میزنند!
غافل از اینکه به هم ریختگی انیشتین یک نظم در بینظمی بوده است و از شاخه به شاخه پریدن افراد موفق نیز سیر صعودی داشته است. یعنی پریدن از شاخه پایینتر به شاخه بالاتر نه تنها اشکالی ندارد بلکه از ضروریات پیشرفت است. ولی برخی این پریدن را در سقوط و پریدن به شاخههای پایینتر انجام میدهند که بسیار جای سوال دارد.
یقینا یکی از عوامل موفقیت، داشتن ذهن توانمند در مدیریت امور مالیست. گاهی تصور میشود که مدیریت مالی فقط سر و کار داشتن با پول است. ولی مدیریت مالی یعنی تبدیل منابع و داشتههای گوناگون مثل زمان، فرصت، دوستان، رابطهها، مهارتها و… با پول است.
افرادی که دارای شم اقتصادی هستند و به قولی دست به خاک میزنند، طلا میشود یا از هیچ چیزی میسازند، عمدتا افرادی هستند که در انتخاب شغل، مکان، زمان، شریک، دوست و محل زندگی فاکتورهایی را در نظر میگیرند که برای آینده خود و درآمدشان نقش بهسزایی دارد.
جوانی را دیدم که مشغول دامداری بود وقتی از او پرسیدم چطور از موبایلفروشی به فروش لوازم منزل روی آوردی و بعد مصالح فروشی و اکنون مشغول دامداری هستی، در جواب گفت: این کار راحتتر است! وقتی تعجب را در چهره من دید، توضیح داد که همه آدمهای بزرگ اینگونه بودهاند! یادمان باشد تجربههای کاری باید مرتبط و مکمل هم باشند؛ برای مثال کسی که مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترای مرتبطی دارد، شک نکنید که در عرصههای علمی دارای اعتبار بیشتری خواهد شد؛ اگر چه شاید زمانبر باشد. در حرفهها و کسب و کارهای ماندگار بارها شنیدهایم که صاحب کار از دوران نوجوانی و جوانی خود در همین کار به قول خودش پادویی و شاگردی میکرده است و خاطراتی را تعریف میکند و ما بدون توجه به راز این ماندگاری فقط داستان را با علاقه گوش میکنیم.
در حالی که این فرد به این دلیل از پادویی به اینجا رسیده است که اولا در طی سالها با سرمایهای به عنوان آشنایان و صاحبان آن شغل ارتباط برقرار کرده است، دوم اینکه خم و چم آن حرفه را در عمل آموخته است، سوم آن که معتمدین و غیرمعتمدین آن حرفه را شناخته است، چهارم آنکه برای خود ذرهذره اعتبار جمع کرده است و پنجم آنکه با آن داشته و حتی بدون داشتن مبلغ اولیه توانسته است وارد آن حرفه شود و کسب و کاری را برای خود راهاندازی کند.
برای مدیریت مالی موفق در خانواده و زندگی لازم است بدانیم و به فرزندانمان بیاموزیم که فقط با پول نمیتوان در عرصه مالی موفق بود؛ بلکه آنچه در متن بالا گفته شد از ظرافتهای موفقیت در مدیریت مالیست که ما آن را نه تنها جدی نمیگیریم بلکه حتی آنها را نمیدانیم.
باورتان میشود که یک دختر خانم ۱۵ ساله که در سن ۱۱ سالگی با جدیت به کلاس نقاشی رفت و امروز فقط با شاگردی مستمر یک سرمایهدار بزرگ شده است و مانند خیلی از ۱۵ سالههای دیگر سردر گم نیست. وقتی از او خواستم داشتههایش را لیست کند با غرور گفت در طی این ۴ سال که کلاس نقاشی میروم ۱۲ دوست پیدا کردهام که برخی از آنها استاد نقاشی شدهاند و برخی در مسیر استادشدن هستند. ۴ استاد نقاشی میشناسم که به من میگویند میتوانی نزد ما مشغول به کار شوی، ۶۰ تابلوی نقاشی دارم که میخواهم به زودی در مدرسهمان اولین نمایشگاه شخصیام را راهاندازی کنم.
هدفم این است که به زودی یک نمایشگاه بزرگ دایر کنم و قصد دارم وقتی کمی بزرگتر شدم در کشورهای دیگر نیز اقدام به برگزاری نمایشگاه کنم و حتما قصد دارم یک آموزشگاه نقاشی نیز تاسیس کنم و… آنقدر گفت که من گفتم دیگر بس است. حتما شما هم غرق خواستهها، آرزوها و اهداف این نوجوان ۱۵ساله شدهاید. بله، همینطور است. این یک فرد سرمایهدار است که در آینده ثروتمند هم خواهد شد؛ چرا که داشتههای او آنقدر زیادند که حتی میتواند به پول تبدیل شوند و این داشتهها نتیجه برنامهریزی ، هدفگذاری و هزینهکردن برای خود و مدیریت بر خود حتی از دوران کودکی و نوجوانیست که گاهی اوقات این مدیریت از وظایف والدین است.
آیا فکر میکنید این شخص هیچوقت بیکار خواهد ماند؟ راستی ۱۵ سالههای اطراف ما چه دارند؟ ۱۵ سالهها، ۲۰ سالهها، ۳۰ سالهها، اصلا خودمان چه مهارتها، توانمندیها و سرمایههای جنبی داریم که امروز گله میکنیم و شکوه که چرا وضع مالی ما اینگونه است؟ و با اعتراض میگوییم آخر کدام دارایی را مدیریت کنیم؟
و چرا باید مدیریت مالی بدانیم؟
آیا مدیریت مالی فقط مدیریت پول است؟
داشتههای من چیست؟
پس بیاییم :
۱. روی خود سرمایهگذاری کنیم.
۲. پروژه زیبای توانمندسازی را برای خود پیاده کنیم.
۳. سرمایههای غیر پولی خود را افزایش دهیم.
۴. بدانیم که مدیریت مالی یعنی داشتن مدیریت داشتهها و داشتههایمان را طوری مدیریت کنیم که هر روز به آنها اضافه شود و به طور خودکار به پول و ثروت هم تبدیل شود.
منبع: یادداشتی از دکتر علی شاهحسینی در پنجره خلاقیت