آیا دوست دارید روابطتان را با دیگران بهتر کنید و هوشمندانهتر به گفتگو با دیگران بپردازید؟ شاید هم علاقهمند باشید که از قدرت گفتارتان برای تاثیر گذاشتن بر دیگران، انگیزه دادن و همچنین رسیدن به ایدههای خلاقانه استفاده کنید.
برنامهریزی عصبی کلامی یا NLP، میتواند شما را به این مرحله برساند. حتی میتواند شما را از این هم فراتر ببرد. این مقاله شما را اندکی با NLP آشنا کرده و در چند مثال، نشان میدهد که چگونه میتوانید از آن استفاده کنید.
برنامهریزی عصبی کلامی یا NLP چیست؟
NLP مجموعهای است از مهارتهای ارتباطی پیشرفته. این مهارتها با مطالعه روی افرادی شناسایی شدهاند که در برقراری ارتباط مهارت زیادی داشتند. در این رویکرد، اعتقاد غالب این است که اگر نوع تفکر و الگوی رفتاری این افراد را درک کرده و آن را تقلید کنید، میتوانید همان نتایج مثبتی را به دست آورید که آنها بدست آوردهاند.
ابزارها، تکنیکها و استراتژیهایی که از این مطالعات بدست آمده است، به شما کمک میکند تا هم خودتان و هم دیگران را بشناسید. NLP کمک میکند متوجه شوید که کنش و واکنشتان در دنیا به چه شکل است، با دیگران چگونه ارتباط برقرار میکنید، و چگونه میتوانید به سادگی تفاهمی دو جانبه با دیگران شکل دهید و نتایج مثبت بیافرینید.
برای اینکه بهتر متوجه شوید که NLP چیست، سعی کنید زمانی را یادتان بیاورید که پس از اینکه پروژهی خیلی سختی را به پایان رساندید، رئیستان شما را به اتاقش فرا خواند. یا آن احساسی را به خاطر بیاورید که وقتی روی صحنهای قدم گذاشتید یا وقتی سخنرانی میکردید، به شما دست داده بود. به کودکی فکر کنید که با تن صدای خشمناک و آزرده پدر و مادرش مواجه شده است؛ چه واکنشی به این موقعیت نشان خواهد داد؟
در چنین موقعیتهایی، بیشتر اوقات عکسالعملهای ما بطور اتوماتیک و بدون اینکه آگاهانه در موردشان فکر کنیم، اتفاق میافتند. شاید این واکنشهای غریزی اثر مثبتی داشته و مفید باشند، اما ممکن هم هست که بیفایده بوده و تاثیر منفی بگذارند. به کمک NLP، شما از واکنشهایتان آگاهی بیشتری پیدا میکنید و یاد میگیرید که چگونه هم واکنشها و هم حرفهایی که میزنید را به طور مفیدی تغییر داده و اثرشان را مثبت کنید.
یادداشت:
پدران رویکرد NLP، جان گریندر (John Grinder) و ریچارد بندلر (Richard Bandler)، در نامگذاری مدلشان از کلمهی «عصب» استفاده کردند چون الگوهایی که کشف کرده بودند در سطح فرآیندهای عصبی بودند. کلمه «کلامی» انتخاب شد تا نشان دهد که چگونه فرآیندهای عصبی ما در نوع حرف زدنمان بازتاب دارد. و بلاخره «برنامهسازی» نیز به این معناست که ما میتوانیم از چنگال رفتار برنامهریزی شدهمان رهایی بیابیم و خودمان انتخاب کنیم که چگونه افکار و اعمالمان را سازمان ببخشیم.
کاربردهای NLP
از NLP میتوانید برای بالا بردن تواناییهایتان در رفتار مثبت و سازنده استفاده کنید. تکنیکهای برنامهریزی عصبی کلامی به شما کمک میکنند تا هنگام برقراری ارتباط با افراد، تفاهمی دوطرفه با آنان پیدا کرده و طوری صحبت کنید که فهمیده شوید و دیگران را نیز بفهمید. در مدل NLP، از الگوها و مهارتهای زبانی بهره میگیرید تا در گفتگوهایتان سوالات قدرتمند و تاثیرگذارتری بپرسید و نتایج مثبتی بگیرید.
NLP به شما یاد میدهد تا بفهمید از یک موقعیت خاص چه نتیجهای میخواهید و بعد ببینید که آیا دارید به طرف آن نتیجه حرکت میکنید یا در حال دور شدن از آنید. این رویکرد به شما یاد میدهد که چگونه در زمینه عوض کردن رفتارتان انعطافپذیر باشید و در آخر، نتایج دلخواهتان را به دست بیاورید. مثلا فرض کنید میخواهید مذاکرهی موفقی در باب یک قرارداد کاری داشته باشید. با استفاده از برنامهریزی عصبی کلامی، میتوانید از آنچه که میگویید و مدل گفتنتان آگاهی بیشتری پیدا کنید و بفهمید آیا طرف مقابل به سخنرانی شما جذب شده یا نه. وقتی که این آگاهی را کسب کردید، میتوانید رفتار و گفتارتان را اگر لازم بود تغییر دهید و به این ترتیب با موفقیت به هدفتان برسید.
بگذارید مثال دیگری بزنم. در میانهی یک بحث جدالبرانگیز، NLP میتواند به کمک شما بیاید تا درکتان از موقعیت را عوض کرده و خودتان را به جای طرف مقابلتان بگذارید. این کار به شما کمک میکند تا آنها را بهتر متوجه شوید و انگیزهها و دلیل حرفهاشان را بهتر بفهمید. همچنین وقتی که قصد جمعبندی بحث را دارید، میتوانید به جای اینکه فوری با نتیجه نهایی موافقت کرده و یا سراغ جزئیات بروید، از NLP کمک بگیرید تا نگاهی از بالا به کل قضیه داشته و درکی از کلیت بحث به دست آورید.
NLP میتواند اعتمادبهنفستان را برای سخنرانی در جمع هم بالا ببرد. اگر زمانی که اعتماد به نفس کافی دارید، حالتهای درونیتان را بکاوید و از آنها آگاه شوید، میتوانید بین این تصاویر و هیجانات و موقعیتهایی که در آنها زیاد به خودتان اطمینان ندارید، تداعی ایجاد کنید. ذهن به طور ناخودآگاه این تغییرات جزئی را درک کرده و اعتمادبهنفستان را بالا میبرد.
ایجاد تفاهم دوجانبه برای رسیدن به نتایج عالی
با وجود اینکه اکثر ما در ارتباط با دیگران و ایجاد تفاهم دو جانبه با آنها ید طولایی داریم، اما باز هم زمانهایی هست که کارها آن طور که میخواهیم پیش نمیروند. مثل جلسات طاقتفرسایی که با مشتریان ناراضی داریم یا بحثهای دشواری که با رئیس سر بالا بردن حقوق پیدا میکنیم. به کمک NLP میتوانیم تفاهم دوجانبه موفقی با طرف مقابل ایجاد کنیم و به این ترتیب بحث را کمی روانتر پیش برده و احتمال گرفتن نتیجه مثبت از آن را افزایش دهیم.
تقلید کردن از تن صدا، زبان بدن و حتی سرعت حرف زدن طرف مقابلتان میتواند رابطهی شما با او را بهتر کند. در این حالت ذهن همصحبتتان ناخودآگاه به این نتیجه میرسد که شما شبیه او هستید، و همه ما کسانی که شبیهمان هستند را دوست داریم. با حرف زدن به زبان دیگران نیز میتوانید با آنها ارتباط بگیرید. ما وقایع را به کمک چشم، گوش، هیجانات و حتی حس بویایی و چشاییمان درک میکنیم. گفتار ما زبان حسی مورد ترجیحمان در موقعیتهای گوناگون را لو میدهد.
تا حالا شنیدهاید که کسی بگوید: «میدونم چی میگی»، «میتونم تصورش کنم»، «یه حسی در موردش دارم» یا «باهاش در تماسم». مهارت پیدا کردن در تشخیص این زبان حسی، کمکتان میکند تا در وقت لزوم از کلمات متناسب با زبان حسی مخاطبتان استفاده نمایید. علاوه بر این، با رشد دادن آگاهیتان از تغییرات نامحسوس زبان بدن، میتوانید در مورد اینکه در ذهن طرف مقابل چه میگذرد بینشی کسب کنید. از تغییر در نوع ایستادن (صاف یا قوز کرده) فرد مقابلتان چه چیزهایی میتوانید بفهمید؟ آیا کسی را میشناسید که وقتی عصبانی است قرمزی صورتش او را لو بدهد؟ آیا دوستی دارید که وقتی اخبار ناراحتکنندهای میشنود رنگ صورتش مث گچ سفید شود؟
با تعمق در مکانیسمهای زبان و نحوه برقراری ارتباط، میتوانید الگوهایی در آنها شناسایی کنید که به شما در درک رفتار انسانها کمک کنند. مثلا دربارهی طرف مقابلتان، از خود میپرسید آیا میخواهند مطلبی را تحریف یا حذف کنند؟ آیا زیاد تعمیم میدهند؟ آیا دوست دارند گزینههای متعددی برای انتخاب نحوهی انجام کار داشته باشند یا ترجیح میدهند طبق یک دستورالعمل مشخص و ثابت کارها را پیش ببرند؟ وقتی پاسخ سوالات خود را یافتید و فهمیدید چه چیزی به افراد انگیزه میدهد، بهتر میتوانید با آنها سر و کله بزنید.
سوء برداشتهای رایج
گاهی افراد فکر میکنند NLP روشی برای گول زدن است تا با این روش درست همان کاری را بکنند که ما میخواهیم. مثلا بازاریاب سمجی که شما را به خریدن چیزی که واقعا نمیخواستید راضی میکند. بله، NLP میتواند تا حدی به این شکل هم استفاده شود. با این وجود، این خود ابزار نیست که باعث فریبکاری و گول زدن میشود، بلکه نحوهی استفاده از آن است. اگر از این ابزار به ضرر کس دیگری استفاده کنیم، اسمش میشود فریبکاری. اما اگر از آن به نفع دیگران استفاده کنیم، در آن صورت استفادهی مثبتی از آن کردهایم.
یک سوء برداشت رایج دیگر این است که از NLP برای تشخیص دروغ به کمک حرکات چشم استفاده میشود. بخشی از روند پرورش بینش حسی در مورد تشخیص حرکات نامحسوس چشم و درک معنای متفاوت هر حرکت است. اما از آنجایی که معنای حرکات چشم هرکسی فقط مختص خود اوست، قبل از استفاده از NLP برای پیدا کردن دروغهای دیگران، اول باید بفهمید معنای هر حرکت آن شخص خاص چیست.. پس اینطور هم نیست که NLP یک دروغسنج پیشرفته باشد که سریع و راحت دروغهای مردم را برای شما شکار کند.
هشدار:
برنامهریزی عصبی کلامی در دههی ۱۹۸۰ میلادی محبوبیت بسیاری در دنیای روانشناسی داشت و از این رو تحقیقات علمی بسیاری در مورد آن انجام شد. اما نتیجهی اکثر این پژوهشها این بود که NLP چندان کارایی ندارد و در آزمایشهای کنترلشده، نتایجی که ادعا میکند را به دست نیاورده است. امروزه NLP یک شبهعلم تلقی میشود و از نظر علمی اعتبار چندانی برای آن قائل نیستند. از جمله دلایل بیاعتبار شمرده شدن NLP این است که شواهد آن از تجارب شخصی و روایات شفاهی گرفته شده، نه آزمایش به روش علمی. همچنین گفته شده که برنامهریزی عصبی کلامی نه ارتباطی با علم عصبشناسی و نه پیوندی با زبانشناسی و برنامهنویسی دارد؛ در حالی که نام آن چنین میرساند که گویی برگرفته از این حیطههاست. برخی عقیده دارند که بنیانگذاران NLP صرفا از این کلمات علمی استفاده کردهاند تا در چشم عامه، روش خود را علمی جلوه دهند. با وجود همهی اینها، هنوز هم در سمینارهای موفقیت و مهارت در برقراری ارتباط از این تکنیک نام برده میشود و به همین دلیل هم تصمیم گرفتیم مطلبی درباره آن داشته باشیم.