در زمان اشغال ایران طی سالهای جنگ جهانی اول و دوم، با توجه به اسناد تاریخی موجود، در سال 1321 موادغذایی را آنقدر از ایران خارج کردند که قحطی اتفاق افتاد؛ به زنان ایرانی تجاوز میشد؛ کشتار تعداد زیادی از کارگرهای ایرانی صورت گرفت؛ در سال 1322، چرچیل، روزولت و استالین بدون اجازه وارد خاک ایران شدند و طی کنفرانسی اعلام کردند که ایران پل پیروزی ماست و مقرر شد که پس از اتمام جنگ، ظرف شش ماه ایران را ترک کنند که اینکار را نکردند؛ آمریکاییها با عنوان اصلاحات افراد ناباب را به کشورمان آوردند؛ اشغالگران بدون اجازه ایران، یک خط لوله زیرزمینی به عراق کشیدند و نفت ایران را از این طریق خارج کردند و هزاران جنایت دیگر.
به گزارش بانکی دات آی آر دکتر احمدی نژاد در سال جاری و در سومین سفر استانیاش به استان فارس، در سخنرانی خود، نکتهای جدید را مطرح کرد که اظهارنظرها و واکنشهایی در پی داشت. وی در سخنرانی خود اظهار داشت که : وقتی جنگ جهانی اول تمام شد، انگلیس در ایران ماند و به اشغال خود ادامه داد و جنایتهایی در ایران مرتکب شد که در تاریخ بینظیر است. سپس در جنگ جهانی دوم، سه قدرت خبیث در ایران جمع شدند و کنفرانسی برگزار کردند و گفتند ایران پل پیروزی ماست. ایران پل پیروزی آنها شد ولی خسارت جنگ و حق وتو را آنها گرفتند.
در پی مطرح شدن این خسارات، رئیس جمهور بیان کرد که ما با اسناد و مدارک تاریخی، تا آخرین ذره مطالباتمان را از حلقوم استکبارگران بیرون خواهیم کشید. ایران استدلال خود را بر پایه یک اصل استوار حقوقی بنا کرده است که تعهدات یک کشور هیچگاه از بین نمیروند و اگر در جنگ جهانی به خاک ایران تجاوز صورت گرفته باشد، ضمانت آنها نسبت به خساراتی که وارد کردهاند هنوز باید پابرجا باشد. اما این مطالبه از کجا نشات گرفته و آیا مطالبهای امکان پذیر هست یا نه؟ خسرو معتضد، روزنامهنگار با سابقه و تاریخدان، به سؤالهای ما در این مورد پاسخ داد که این سخنان به درستی ماهیت این مطالبه را مشخص میکند.
با هم مصاحبه ی روزنامه جوان با خسرو معتضد را می خوانیم:
در آغاز بحث به این قضیه میپردازیم که جریان اشغال ایران از چه قرار بود و چطور این اتفاق افتاد؟
شوروی و آلمان طبق قرارداد عدم تعرض با هم رابطه خوبی داشتند. تا اینکه در سال ۱۹۳۹ لهستان را گرفتند و بین تقسیم اروپای شرقی و مرکزی دعوایشان شد و در تیرماه ۱۳۲۰(۱۹۴۱) دولت آلمان نازی به شوروی حمله میکند و همه معادلات به هم میخورد و اینها تبدیل به دشمنان یکدیگر میشوند.
سر استاپ فورد کلیپس، از رجال بزرگ انگلستان، به مسکو برای دیدار با استالین میرود و در آن تاریخ این دو کشور با هم متحد میشوند و از تاریخ اتحاد آنها تا اشغال ایران فاصله کمی به مدت 2 ماه طول کشید. آنها به خاطر اینکه ایران بهترین راه برای رساندن خواربار و مواد جنگی به روسیه بود تصمیم به اشغال ایران گرفتند. محاسباتشان نشان میداد که از بندر ترکمن و جادههای ایران این محصولات را به شوروی برسانند.
طبق آمار در آن زمان چهار هزار کارمند انگلیسی در شرکت نفت ایران و انگلیس و بانک شاهنشاهی کار میکردند و علاوه بر آن 600 کارمند آلمانی با خانوادههایشان نیز در ایران مستقر بودند.
انگلیس به خاطر اخراج کارمندهای آلمانی از ایران، به رضاشاه نامهای نوشت، یک ماه بعد دومین اخطاریهاش را فرستاد اما ایران به این دلیل که افکار عمومی آن زمان آلمان را منجی و حامی خود میدانستند – و این در صورتی بود که آلمانها هیچ اهمیتی به ایران نمیدادند و فون ریبن تروف از قول هیتلر اعلام کرده بود که ایران اصلا برای ما مهم نیست- توجهی نشان نداد. یک ماه پس از دومین اخطار، انگلیس بدون اعلام قبلی به ایران حمله کرد و ایران را مورد تجاوز وحشتناکی قرار داد، درصورتی که ایران تمام شرایط بی طرفی را رعایت کرده بود.
حال این سؤال مطرح میشود که موضوع مطالبه خسارت در حال حاضر در جهان چه جایگاهی دارد و آیا تا به حال این اتفاق افتاده است؟
بله. این خواستهای بسیار بجاست. در حال حاضر ارامنه به خاطر کشتار ارامنه توسط ترکیه در پی مذاکرهای طلب خسارت کردند. رومانیها به دلیل کشتارهای جنگ جهانی دوم از آلمان فدرال خسارت میگیرند. اسراییل میلیونها دلار از سازمان ملل غرامت میگیرد. اگر ما وکلای معقول و منطقی داشته باشیم، امید هست که به نتیجه برسیم.
این مسأله که واقعاً ایران بیطرف بوده است یا نه باید به وضوح روشن شود. ایران با توجه به مطالبه خسارت دو جنگ جهانی، ابتدا باید بیطرفیاش در جنگ را ثابت کند. آیا اعلام بیطرفی ایران که مستلزم عدم دخالتش در جنگ بوده است، به معنای بیحقیاش در تجاوزی است که صورت گرفته است؟
ایران کاری برخلاف بیطرف بودنش نکرد. به بیطرفی ایران تجاوز شد. در جنگ جهانی اول بیطرفی ما نقض شد و برای دولتهای زورمند مهم نیست که شما اعلام بیطرفی کنید. انگلیس و فرانسه برای اینکه میخواستند به روسیه کمک کنند، بیطرفی ما را نقض کردند. در جنگ جهانی دوم جامعه اتفاق ملل تشکیل شد ولی ارکان آن به هم خورده بود و در آن زمان خیلی قوی نبود. در آن زمان کشورهای زیادی بیطرف بودند. آنها باید از راه مذاکره وارد میشدند و مسائل را حل میکردند، نه جنگ!
اگر ایران قصد مطالبه خسارت داشت، چرا طی این همه سال اعتراضی نکرد و آیا چنین سکوتی به معنای چشمپوشی ایران از خسارات احتمالیاش نیست؟
علت تأخیر در مطالبه غرامت این بود که دولت ایران به خاطر اینکه از سال۱۳۲۵ تا ۱۳۵۷ مستعمرهشان بود، امکانپذیر نبود و بعد از انقلاب هم که جریان جنگ با عراق پیش آمد و … که ما را مدتی از این قضیه مغفول کرد. آقای احمدینژاد اعلام کرده است که عمده خسارتهای وارده در جنگ جهانی اول به ما ناشی از قحطی عظیمی است که در سالهای 1296 تا 1298 به وجود آمد به خاطر اینکه ارتش انگلیس مواد غذایی را به چند برابر میزان نیاز خود از بازار برده بود، حدود هشت تا 10 میلیون ایرانی را از بین برده است. آیا این واقعه تاریخی صحت دارد؟ چون در اینصورت جنایت علیه بشریت شمرده خواهد شد.
این آماری است که محمد قلی مجد داده و آمار غلطی است. در اوایل قرن بیستم جمعیت ایران ۹میلیون و۸۰۰ هزار نفر بود و حداکثر باید ۵/۱ میلیون نفر مرده باشند. در سال ۱۳۱۸، تازه جمعیت ایران به ۱۶ میلیون نفر رسیده بوده و این محال است که با وجود ۹ میلیون جمعیت، ۱۰ میلیون تلفات داده باشیم! اینها ارقام اغراقآمیزی است که باعث دردسر میشود.
آیا چنین کاری در شرایط فعلی به صلاح مملکت است؟ به عنوان مثال وسط کشیدن پای روسیه به عنوان جانشین شوروی سابق.
ایران باید دعوی سیاسی داشته باشد و این فکر بسیار خوب و منطقی است. درست است که روسیه در آن زمان جزو متفقین بوده است اما روسها در آن زمان به ایران اعلام کردند که پس از پایان جنگ، به عنوان خسارت 11تن طلا به ما میدهند که با تأخیر و در سال 1334 این کار را کردند و ما با روسها بیحساب هستیم اما انگلیس که قرار بود 5/8 میلیون دلار به ما بدهد، فقط پنج میلیون دلار آن را داد و آمریکا علاوه بر اینکه به ما چیزی نداد، یك میلیون دلار بابت راهآهن از ما گرفت و هر چه ریل و واگن قدیمی بود، به ایران داد! چند سال بعد از اینکه آمریکا پول ایران را نداد، 12 میلیارد به کره کمک کرد!
اگر بنا شود این مسأله در شورای امنیت مورد رسیدگی قرار گیرد و تجاوز متفقین به ایران در جنگ جهانی دوم تایید شود، رای مثبت یا ممتنع هر کدام از کشورهای انگلیس، روسیه و آمریکا ضروری نیست؟
این جریان در شورای امنیت بررسی نمیشود و از طریق دیوان دادگستری لاهه پیگیری میشود. اگر ما به دنبال قوانین و نتایج عجیب و بد نباشیم، این مطالبه به نتیجه خواهد رسید، اگر هم نتیجه نگیریم تأثیر خوبی بر سیاست خارجی ما دارد. این یك دعوی حقوقی است و نیازی به شورای امنیت ندارد.
آیا این قضیه واقعاً مطالبه خسارت است یا در راستای سیاست خارجی سالهای گذشته، حملهای به ساختار ناعادلانه سازمان ملل متحد است؟
سازمان ملل برای مقابله با آلمان نازی که خطری برای دنیا محسوب میشد، تشکیل شد. زمانی که ایران اشغال شد، ما به آنجا پناه بردیم. اینها آذربایجان را نجات دادند و در جلسه همه به نفع ایران و به ضرر شوروی رأی دادند و آمریکا هم به شوروی اولتیماتوم داد که اگر ایران را رها نکنی، به کشورت حمله میکنیم اما از سال 1357 که ایران از مستعمره بودن آمریکا خارج شد آمریکا با ما دشمن شد و ما دستمان از این موضوع كوتاه ماند.
به نظر شما چقدر محتمل است که این جریان به نفع ما صورت پذیرد و ما بتوانیم حق خود را ازآنها بگیریم؟
اگر ما زرنگ باشیم، به جای مطرح کردن اینکه باید جای سازمان ملل عوض شود یا قضیه هولوکاست، وکلای باسابقه و باتجربهمان را برای گرفتن حقمان بفرستیم. آمریکا در هفته گذشته چهار مسجد ایرانی واقع در آمریکا را با این عنوان که متعلق به بنیاد علوی هستند، مصادره کرد، ساختمان 36 طبقه ایران در خیابان پنج نیویورک که چندین میلیارد دلار ارزش دارد را مصادره کردند، از بانكهای ملت، صادرات و ملی سه میلیارد دلار گرفت و…
ما باید لابی داشته باشیم چون در حال حاضر افکار عمومی دنیا را علیه خود برافکندهایم، کارمان در گرفتن مطالبات بسیار سخت میشود. اولین راه این است که مطالباتمان را قانونی کنیم.