درد و دل هاي يك مهاجر

 

كارگر ساختمانم اما به دليل ركود بازار مسكن مجبور به جابجايي اجناس فروشگاه ها به عنوان سرويس رايگان هستم. متاسفانه به دليل اين ركود، شغل اصلي‌ام را از دست داده‌ام.

در تمامي كوچه پس كوچه هاي شهرمان ساختمان هاي نيمه كاره و يا در حال ساخت چهره اي آشناست. همچنين ديدن ساختمان هايي كه ساخته شده اند اما به دليل ركود بازار كسي در آن ساختمانها ساكن نيست.

منظره ديدن كارگران كارگران چشم انتظار بر سر چهارراه ها كه به منظور امرار معاش روزانه اشان به دنبال هر ماشيني مي‌دوند تا شايد روزي‌اشان دست آنها سپرده شده باشد، گاهاً دردناك است …

 

نجيب يكي از اين دست كارگراني است كه در  ضلع شمالي ميدان قدس منتظر مي نشست تا بتواند حرفه اي را كه در ساليان متوالي از استاد خود فرا گرفته بود را بكار ببرد، ولي به علت ركود بازار مسكن و نبود كار مجبور شد براي ادامه ي زندگي و معاش خود، در فروشگاهي عنوان يك كاگر معمولي كه اجناس فروشگاه را به طور رايگان به درب منازل ميبرد، كار كند.

نجيب كه متولد روستاهاي اطراف مشهد است، از سن ۱۵ سالگي درس را رها كرده و در ساختمانهاي نيمه ساخته شروع به كار كرده است. در سن ۲۲ سالگي در حرفه خود استاد شده و شاگرداني را هم در اين رابطه آموزش داده است.

نجيب مي گويد: من ۱۰ سال در حرفه ساختمان سازي كار كرده ام ولي الان براي ادامه زندگي خود بايد به عنوان يك كارگر ساده درب يك فروشگاه كار كنم. رفتار مردم و صاحب فروشگاه براي من قابل تحمل نيست. من استاد كار بود و در زير دست خودم شاگرداني آموزش دادم ولي الان بايد مثل يك كارگر معمولي و صفر كار كنم.

نجيب همچنين گفت: من با تمام مهارتي كه در كار خود داشتم اما بيمه و مزايا نداشتم، چونكه كارفرماي ساختمان‌هايي كه در‌ آنجا كار ميكرديم نه تنها من بلكه ديگر كارگران را هم بيمه نمي‌كرد.  وي در ادامه افزود در حال حاضر من حتي يك روز هم بيمه ندارم و در آينده اگر اتفاقي براي من بافتد، كسي دست مرا نخواهد گرفت و كسي پاسخگو نيست.

منبع: نظام آباد

خبرهای منتخب بانکی دات آی آر :

*=======================*

به اشتراک بگذارید
فریناز مختاری
فریناز مختاری
مقاله‌ها: 35586

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *