الف. تعريف تكنوكراسي ـ تكنوكرات:
تكنوكراسي «Technocratie» كه از واژه «تكنيك» يا فنّ ميآيد به معني حكومت دانايان فنّ يا «فن سالاري» است و عناصر تشكيل دهنده اين نوع حكومتها را تكنوكرات ميگويند. تكنوكراسي پديده جديدي است كه با پيشرفت علوم و فنون و نقش روزافزون دانش و تخصّص در كار حكومت به وجود آمده و در بسياري از كشورهاي پيشرفته تكنوكراتها يا دانان فنّ؛ بدون توجه به عقاید سياسي و خصوصيات طبقاتي آنها حسّاسترين و مهمترين كارها را به دست خود گرفتهاند.
در واقع با پيشرفت دانش و فنّ، عقاید سياسي اشخاص تحت الشعاع علم و تخصّص آنها قرار ميگيرد و حزب يا احزابي كه با به دست آوردن اكثريت در پارلمان «مجلس» حكومت را به دست ميگيرند، در كار حكومت و اموري كه به تخصّص نياز دارد از افراد غيرحزبي و حتّي اعضاي متخصّص حزب مخالف استفاده ميكنند.
اين تعريف جامعترين تعريفي بود كه در مورد تكنوكراسي و تكنوكراتها وجود داشت و روان و منطقي به نظر ميرسيد. اما براي اينكه تعريف كامل و دقيقتري از اين واژه را، براي شما دوست عزيز توضيح داده باشم، نظر شما را به تعريف كامل از ديدگاه دو محقق خارجي به نامهاي: اوليور استُلي برس و آلن بولك جلب ميكنم تا اين تعريف مشخصتر بيان گردد، ضمن اينكه ما را در ادامة بحث ياري ميدهد:
اين اصطلاح را در سال ۱۹۱۹ م مطابق با ۱۲۹۸ شمسي مهندسي به نام ويليام هنري اسمايت در كاليفرنيا به پيشنهاد «حكومت صاحبان فنّ» ساخته است و شخصي ديگر به نام هاوارد اسكات آن را پذيرفت و رواج داد و فن سالاري به صورت يك جنبش اجتماعي چند صباحي در نخستين سالهاي دوره ركود در ايالات متحده آمريكا رواج يافت. این اصطلاح در دهة 1960 م در فرانسه رواج پيدا كرد و در آنجا آن را با نظريههاي سَن سيمون «كه تشكيل جامعهاي تحت حاكميت دانشمندان و مهندسان را پيشبيني كرده بود» يكي دانستند و آن را نويسندگاني چون ژان منو به كار بردند تا استدلال كنند كه قدرت واقعي از نمايندگان برگزيده به كارشناسان رسيده است و اكنون «نوع جديدي از حكومت آغاز ميشود كه نه مردمسالاري يا دموكراسي است و نه ديوان سالاري بلكه فن سالاري است».
قدرت فنّ سالاران را با پيدايش برنامهريزي اقتصادي، تفكر استراتژيكي در مسائل دفاعي و گسترش علم و تحقيق يكسان دانستهاند. بيشتر تحليلگران اجتماعي ميپذيرند كه در جامعة پيشرفتة صنعتي نقش متخصصان گسترش يافته است ولي ترديد دارند كه حكومت صاحبان فن بتواند جانشين نظم سياسي شود.
با اين حساب بايد مشخّص شده باشد كه تكنوكراسي چه معنائي دارد و تكنوكرات به چه كساني اطلاق ميشود. به طور كلّ و خلاصه بايد گفت تكنوكراتها كساني هستند كه فنّ و تكنولوژي را برتر از هر چيزي حتّي مذهب ميدانند و فنّ سالاري را برتر از هر اصولي ميشمارند و معتقدند صنعت و تكنولوژي بالاتر و مهمتر از هر اصلي است و فنّ سالاران مستحق حكومتند.
ب. مراحل سير آن در جوامع فرهنگي و سياسي
براي تبيين اين مطلب بايد اختصاراً گفت، فرهنگها را اصولاً ميتوان به سه نوع متمايز از يكديگر تقسيم كرد: فرهنگ ابزارها، فرهنگ تكنوكراسي و فرهنگ انحصار تكنولوژي.
در حال حاضر نمونههائي از هر كدام از اين سه نوع يافت ميشود، هر چند فرهنگ نخست «ابزارها» رو به افول گذارده است. با سير و سفر به نقاط دورافتاده از جهان ميتوان مظاهر فرهنگ ابزار را مشاهده كرد. لازم به ذكر است كه در هر جامعهاي وجوه مختلف اين فرهنگ و مظاهر آن بسته به آن كه چه نوع ابزاري موجود بود و در اختيار انسانهاي آن جامعه قرار داشت، ديده ميشد. جوامعي فقط نيزه و ابزار پخت و پز در اختيار داشتند، جامعة ديگري داراي آسياب آبي بود و غيره كه همة اينها ميبايست نيازهاي مشخّص و اساسي زندگي مادي انسانها را برآورده ميكردند. به زبان ديگر فرهنگ ابزار ميتوانست در تسهيل مشكلات مادي زندگي انساني كارساز و مفيد باشد. علاوه بر آن بايد در خدمت مظاهر و سمبلهاي عقيدتي و مسائل ديني به كار ميرفتند، مثل بناي كليساها و معابد مذهبي و…. با اين حال بايد گفت ابزار و آلات اختراع شده دخالت و نفوذي در مباني فرهنگي آن جامعه نداشتند و عقاید و سنن را دگرگون نميكردند.
ولي آنها كه قائل به برتري تكنولوژي هستند ميگويند ابزار و آلات ميتوانند حتي به درون سيستم اعتقادي و فرهنگي يك جامعه بسته نيز نفوذ كند. قدرت مذهب و متافيزيك بالاخره حدّ و مرزي دارد و تكنيك ميتواند جرياناتي را باعث شود كه گاه زمام را از دست انسان خارج سازد، به عنوان مثال اختراع ساعت كه در قرن 14 م به منظور تنظيم اوقات اجراي فرائض مذهبي طراحي و ساخته شد ولي به عنوان وسيلهاي بسيار سودمند در امور بازرگاني و تجاري، رشد و تحوّل زمينههاي ديگر را سبب شد و يا مثالهاي ديگر كه به علت عدم اطالة كلام از ذكر آن خودداري ميشود؛ همة اينها نشان ميدهد چگونه كاربرد تكنولوژي مشكلاتي را در زندگي معنوي اروپاي قرون وسطي ايجاد كرد.
با اين حساب بايد گفت در يك جامعه تكنوكراسي يا فن سالاري ابزار وآلات نقش كليدي را در جهان انديشههاي فرهنگي آن جامعه برعهده دارند. در اين جامعه، ابزار و تكنيك در اجتماع و فرهنگ هضم نميشود، بلكه به آن هجوم ميبرد و خود بر آن است كه به فرهنگ تبديل گردد. در اينجاست كه بايد سنن و آداب، افسانهها و عقاید و سياست و مقررات و حتّي مذهب براي بقاي خود وارد نزاع شود و دست به مقاومت بزند. در حقيقت بايد گفت كه ريشه نهال تكنوكراسی مدرن مغرب زمين، در قرون وسطاي اروپا نهفته است كه سه اختراع بزرگ آن را آبياري كرده است: اختراع ساعت كه با آن برداشت جديدي از زمان حاصل شد، صنعت چاپ كه ورقهاي مكتوب آن به عصر نقلهاي شفاهي و سينه به سينه پايان داد و اختراع دوربين نجومي كه اساس و پايههاي اعتقادي و جهان بيني يهوديت و مسيحيت را از اعتبار انداخت. در هر صورت در اواخر قرن 18 م، تكنوكراسي گام خود را براي حركت به پيش و گسترش سيطره خود برداشت، به ويژه آن كه شخصي بنام «آرك رايت» كه به عنوان اولين نمونه سرمايهداري تكنوكرات قلمداد ميشود، در كارگاهي صنعتي طرحي را ارائه داد كه موجب شكوفائي روش سرمايهداري صاحب خصلت تكنوكراسي شد. اين طرح عبارت بود از: چگونگي هماهنگي نظم و سرعت كارِ خود با كار ماشينها.
در هر حال، در قرون بعدي تكنوكراسي وسعت يافت تا جائي كه شاهد ظهور پديدهاي به نام: تكنوپولي يا همان انحصارگري تكنولوژي هستيم. تكنوپولي در حقيقت، تكنوكراسي غلبه يافته مستبد و بلامنازع است، اين امپراطور، همان تكنوكراتي است كه اينك حاكم تمام عيار است. در حال حاضر اولين امپراطور تكنوكراسي آمريكا است و به همين علت است كه ديده نگران آمريكا متوجه ژاپن و معدودي از كشورهاي اروپائي است كه در مرحلة انتقال به تكنوپولي و كسب عنوان آن هستند.