تحريم هاي اقتصادي، سياسي و به كارگيري اهرم هاي فشار عليه جمهوري اسلامي ايران، تازگي ندارد بلكه از نخستين روزهاي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي تاكنون به طور بي وقفه و در مقياس گسترده با آن روبرو بوده ايم اما به گواهي آنچه پشت سر نهاده ايم، تحريم هاي گسترده و فشارهاي بي وقفه و پيوسته نه فقط ايران اسلامي را وادار به تسليم در مقابل باج خواهي آمريكا و متحدانش نكرده است بلكه دستاوردهاي عظيم و فراوان علمي و تكنولوژيك را نيز در پي داشته است كه فناوري هسته اي، نانوتكنولوژي، ورود به باشگاه فضايي، دستاوردهاي بزرگ در عرصه توليد تجهيزات پيشرفته نظامي و… تنها بخشي از نمونه هاي مثال زدني و آشكار آن است. بنابراين به نوشته روزنامه آمريكايي «يو.اس.اي تودي»، گزارش سالانه «آمريكن اينترپرايز» و اعتراف بي پرده – بخوانيد دردمندانه- مركز مطالعات امنيت ملي اسرائيل- INSS- و دهها نمونه مشابه ديگر كه شرح آن به درازا مي كشد، «تهديدي كه پيوست عملياتي نداشته باشد و يا طرف مقابل- ايران- قادر به مقابله با آن باشد، نه فقط «تهديد» نيست، بلكه براي جمهوري اسلامي ايران يك «فرصت» تلقي مي شود.»
«اوباما و تيم اقتصادي او با استناد به نظرات كارشناسي اقتصاددانان برجسته آمريكايي با امضاي مصوبه مجلس نمايندگان آمريكا براي تحريم بانك مركزي ايران به شدت مخالف بودند و رئيس جمهور آمريكا بعد از فشارهاي پي در پي لابي صهيونيست ها -آيپك- نهايتا قول داد كه تصميم نهايي درباره امضاي اين مصوبه را بعد از پايان تعطيلات سال نو مسيحي اتخاذ خواهد كرد ولي ناگهان در آخرين ساعات سال ۲۰۱۱ و قبل از شروع تعطيلات و در حالي كه مشغول گذران تعطيلات در جزاير هاوايي بود، طرح ياد شده را امضاء كرد. پرسش اين است كه در اين فاصله چه اتفاقي افتاده بود كه اوباما را با عجله به امضاي مصوبه تحريم بانك مركزي ايران كشاند؟! نفرمائيد كه فشار نئومحافظه كاران، رقباي انتخاباتي و آيپك، علت عجله اوباما و امضاي ناگهاني طرح مورد اشاره بوده است! چرا كه اين فشارها پيش از آن نيز وجود داشت. پس علت عجله اوباما را كجا مي توان جستجو كرد؟! به نظر مي رسد كه آمريكا به اقدامي از درون ايران چشم اميد دوخته بود ولي در اين فاصله، اتفاقي افتاده است كه چشم طمع دشمن را كور كرده است. اين اتفاق كه از اقتدار و هوشياري مثال زدني ايران اسلامي حكايت مي كند چه بوده است؟! و كدام آرزوي دشمن را دود كرده و به هوا فرستاده است؟!»
برخي از ساده انگاران در پي توهم پراكني شماري از اطرافيان خويش، شرايط كنوني كشور را با دوران «شعب ابيطالب» مقايسه كرده و راه برون رفت از آن را، گشودن باب مذاكره با آمريكا دانسته بودند! بي آن كه بدانند و قادر به درك اين نكته بديهي باشند كه درگيري جمهوري اسلامي ايران با آمريكا از ماهيت طرفين درگير ريشه مي گيرد. با اين توضيح كه تاكيد ايران به اسلام ظلم ستيز، استقلال طلب و آزادي خواه در تقابل با ماهيت مستكبر، خون ريز و غارتگر آمريكاست و آمريكا كه از تقابل و تخاصم سي و چند ساله خود با ايران اسلامي طرفي نبسته است و امروزه از الگو شدن انقلاب اسلامي براي ملت هاي مسلمان منطقه به شدت آسيب ديده است، مذاكره را فقط براي مذاكره مي خواهد و در پي آن است كه بلافاصله بعد از آغاز مذاكره، اين رخداد را براي ملت هاي مسلمان منطقه فاكتور كرده و خطاب به آنان در شيپورهاي تبليغاتي خود بدمد كه اگر ايران اسلامي را به عنوان «الگو» برگزيده ايد و نسخه انقلاب اسلامي را پيش روي خود داريد، جمهوري اسلامي ايران نيز بعد از سي و چند سال مقاومت، چاره اي جز رويكرد به آمريكا نداشته است!
گفتني است «درخواست مذاكره»، محور اصلي- بخوانيد اصلي ترين محور- در پيام شفاهي اخير اوباما به مسئولان بلندپايه جمهوري اسلامي ايران بود و انصراف ايران از بستن تنگه هرمز، محور ديگري از آن پيام بود كه نشاندهنده «پاشنه آشيل» آمريكا و متحدان اروپايي آن و صلابت باور شده ايران اسلامي است.
اكنون به آساني مي توان حدس زد آمريكا و متحدانش بعد از ناكامي در پروژه ياد شده كه شكستن الگوي ايران اسلامي و حذف آن از ميدان ديد و عمل ملت هاي مسلمان منطقه، اصلي ترين هدف آن بوده است، چه راه كاري را پيش روي داشته اند؟
تحريم نفتي ايران؟! اين پروژه كه به اعتراف صريح آمريكايي ها و اروپايي ها ناممكن است و در صورت عملياتي شدن، بيشترين و جدي ترين آسيب آن متوجه آمريكا و اتحاديه اروپا خواهد شد. كشورهاي دوسوي اقيانوس اطلس كه به گفته برژينسكي در شوراي راهبردي آتلانتيك- ۱۲ دسامبر ۲۰۱۱ در واشنگتن- بيرون از ضريب ايستادگي و آستانه تحمل آمريكا و اروپاي بحران زده است.
همين جا پرسشي در ميان است و آن، اين كه چرا اتحاديه اروپا در مصوبه اخير خود، زمان اجرا و عملياتي شدن تحريم نفتي ايران را به ۶ ماه بعد- ژوئيه ۲۰۱۲- موكول كرده است؟! چرا؟! پاسخ را از مجموعه آنچه مقامات و رسانه هاي آمريكايي و اروپايي طي چند روز گذشته بر زبان و قلم آورده اند بشنويد؛
اول:تحريم نفتي ايران، شوك بزرگي در پي دارد و اروپاي بحران زده با شرايط سخت مالي و اقتصادي خود تحمل پذيرش اين شوك بزرگ را ندارد.
دوم: تحريم نفتي ايران، قيمت نفت را به گونه اي تصاعدي و جهشي افزايش خواهد داد و اين افزايش قيمت منحصر به نفت ايران نخواهد بود. جهش قيمت نفت براي اقتصاد بحراني اروپا يك كابوس وحشتناك و پديده اي شكننده است.
سوم: اگرچه عربستان تعهد كرده است با افزايش صادرات نفتي خود، پي آمد تحريم نفتي ايران را پر كند ولي اين اعلام آمادگي در حد و اندازه يك بلوف قابل ارزيابي است.
چهارم: تنها ۱۷ تا ۱۸ درصد از نفت ايران به اروپا و عمدتا ۴ كشور اسپانيا، يونان، فرانسه و ايتاليا صادر مي شود و اين ۴ كشور در شرايط اقتصادي شكننده اي قرار دارند. يونان با ۱۰۰۰ ميليارد يورو بدهي، ايتاليا با ۱۴۰۰ ميليارد بدهي، فرانسه با مشكل بزرگ طلب هاي غيرقابل وصول از يونان و اسپانيا با اقتصاد ورشكسته، كسري بودجه كلان و… روبرو هستند و از سوي ديگر، ساير كشورهاي اروپايي نيز، در بحران شديد مالي به سر مي برند و قادر به جبران خسارات فراواني كه در صورت تحريم نفتي ايران به۴كشور ياد شده وارد مي شود، نخواهند بود.
پنجم: پالايشگاههاي ۴ كشور اسپانيا، فرانسه، يونان و ايتاليا، براي تبديل نفت وارداتي به فرآورده هاي نفتي، نظير بنزين، گازوئيل و… متناسب با «نفت ايران» ساخته شده است و جايگزين نفت ايران، مستلزم تغيير اساسي در ساختار پالايشگاهها است كه در بحران مالي كنوني كشورهاي ياد شده اگر ناممكن نباشد، با صرف هزينه هاي كلان همراه است.
ششم: تحريم نفتي ايران مي تواند بستن تنگه هرمز را در پي داشته باشد. گفتني است كه مطابق كنوانسيون هاي ۱۹۵۸ ژنو و ۱۹۸۲ جامائيكا، بستن تنگه هرمز، حق مسلم جمهوري اسلامي ايران است و حتي انجام ايست و بازرسي كشتي هاي عبوري مي تواند، افزايش جهشي قيمت نفت، نرخ بيمه، اخلال در ارسال اسلحه و مهمات به كشورهاي همپيمان آمريكا در منطقه و… را در پي داشته باشد.
هفتم: يكي از اهداف اصلي تحريم نفتي ايران، آنگونه كه خانم اشتون، روز يكشنبه هفته جاري اعتراف كرد، كشاندن جمهوري اسلامي ايران به پاي ميز مذاكره است و اين اقدام مي تواند مذاكرات هسته اي را متوقف كند و توقف مذاكرات در حالي كه ايران به پيشبرد برنامه هاي هسته اي خود ادامه مي دهد، امتياز ديگري است كه به الگوي ايران اسلامي براي ملت هاي منطقه افزوده مي شود.
هشتم: آمريكا و متحدانش مي دانند كه عملياتي كردن تحريم نفتي براي ايران اسلامي، آسيب جدي در پي نخواهد داشت ولي با تعويق اجراي آن به ۶ ماه بعد در پي آنند كه به خيال خود از اين «مشت بسته» به عنوان يك اهرم براي حمايت از عوامل خود در انتخابات مجلس نهم استفاده كرده و جمهوري اسلامي ايران را به تائيد صلاحيت وطن فروشان مدعي اصلاحات ترغيب كنند! و…
تمامي اين شواهد و نمونه ها حكايت از آن دارند كه تحريم نفتي ايران در عمل ناممكن است و جمهوري اسلامي دهها اهرم قدرتمند براي مقابله با آن را در اختيار دارد.
از آنچه گذشت مي توانيم به اين نتيجه منطقي برسيم كه اولا؛ تحريم نفتي ايران ناممكن و يا دستكم، بسيار كم اثر است. ثانيا؛ پي آمدهاي آسيب رسان آن براي تحريم كنندگان به مراتب بيشتر از آسيب هاي احتمالي براي ايران است. ثالثا؛ آمريكا و متحدانش به تهديد نياز دارند و رابعا؛ اين تهديدها زمينه اي براي پذيرش از سوي ايران ندارند.
حالا اين پرسش را مطرح مي كنيم كه آيا تنها راه پيش روي آمريكا و متحدانش براي موثرنشان دادن تحريم ها، اين نيست كه در داخل كشور به ايجاد يك «فضاي كاذب» از افزايش قيمت ها دست بزنند و سپس ادعا كنند اين افزايش جهشي قيمت ها پي آمد تحريم هاست؟!
آيا افزايش غيرطبيعي و پرشتاب بهاي سكه و دلار كه افزايش قيمت ساير كالاها و خدمات را از چند هفته قبل و مخصوصا طي چند روز گذشته در پي داشته است، ماموريت نيست؟ اگر هست – كه هست- اين ماموريت را چه كساني و يا كدام جريانات برعهده گرفته و عملياتي كرده اند؟! پاسخ اين سوال چندان دشوار نيست. چه كساني شرايط كنوني كشور را با دوران شعب ابيطالب مقايسه مي كردند؟ و راه برون رفت را در گشودن باب مذاكره با آمريكا مي دانستند؟! كه با خروش مقتدرانه مقام معظم رهبری روبرو شدند. چه كساني از يكسو به افزايش مصنوعي قيمت سكه و دلار دامن مي زدند و از سوي ديگر به گونه اي حساب شده، اين افزايش قيمت را به حساب ايستادگي مردم و نظام در مقابل زورگويي ها و باج خواهي هاي آمريكا و متحدانش معرفي مي كردند و مثلا اينكه اگر سپاه از بستن تنگه هرمز سخن به ميان نياورده بود يا اگر دانشجويان انقلابي خشم مقدس خود را عليه آمريكا و انگليس مهار كرده بودند و يا… قيمت سكه و دلار افزايش نمي يافت؟!
و بگذريم از مراكز اطلاعاتي و امنيتي كشور كه جاي خالي آنها در اين ماجرا محسوس است!
و بالاخره؛ حالا كه قرار است تحريم نفتي ايران از ۶ ماه ديگر عملياتي شود. چرا از هم اكنون؛ صدور نفت به كشورهاي اروپايي را متوقف نكرده و مشتريان پاي كار و فراوان ديگري را كه آماده خريد هستند جايگزين نكنيم؟ چرا نبايد از همين امروز با استناد به مواد ۱۴ تا ۲۳ كنوانسيون ۱۹۵۸ ژنو و مواد ۱۷ تا ۳۷ كنوانسيون جامائيكا، ابتدا ايست و بازرسي كشتي هاي عبوري تنگه هرمز را كه از سال ۱۹۹۱ داوطلبانه متوقف كرده بوديم، از سر نگيريم؟ و در مرحله بعد، از حق مسلم خود براي بستن تنگه هرمز به روي كشتي هاي متعلق به كشورهاي تحريم كننده نفت ايران استفاده نكنيم؟
حسین شریعتمداری