یادداشت/ این نیز بگذرد!

یه نویسنده خوش ذوق جایی نوشته بود" غم و شادی دو همسایه دیوار به دیوارند پس وقتی شاد هستی آنقدر بلند نخند که غم ها بیدار شوند." البته این نوشته در عین زببایی یه جور تخریب روحیه هم هست. من معتقدم اتفاقا این جمله برعکس باید نوشته میشد. غم و شادی همسایه های دیوار به دیوارند پس وقتی ناراحتی مطمئن باش به زودی شادی خواهد آمد.

در زندگی هر یک از ما اتفاق می افتد که کل جهان به اندازه ارزن و جویی می شود و دنیا برایمان آنقدر کوچک و محدود می شود که حتی بدنمان هم برایمان مصیبت بار و محدود کننده می شود.

مشکل از هر کجا که باشد از خودمان ، اطرافیان، شرایط زندگی ،تقدیر! و.... بعضی وقت ها غصه خوردن و مصیبت نامه گفتن هیچ فایده ای ندارد و تنها و تنها بار غممان را بیشتر می کند.

بعضی وقت ها غصه خوردن از جنس پشیمانی است که می تواند جبران و درس گرفتن را به همراه بیاورد که آنوقت نه تنها بد نیست بلکه لازم و ضروری هم هست اما اگر نه جایی برای جبران باشد و نه درسی برای گرفتن باید بی خیال شد.

بی خیال شوید!

یک بار از سر خیرخواهی به دوستی گفتم بی خیال شو! مثل یک آتشفشان به جوش و خروش آمد که چطور بی خیال شم باید تسویه حساب کنم تا لا اقل دلم خنک شود، آبروشو میریزم، از اینجا تا اون سر دنیا می دوانمش! و....

گفتم کاری از دستت بر می آید یا داری لاف می زنی؟ یک نگاه به سان عاقل اندر سفیه انداخت و بد انگار که آب سرد بر رویش ریخته باشند وا رفت و گفت:"نه" . حرف قبلم را تکرار کردم، بی خیال شو.

انگار ایندفعه ضربه کاری تر بود مثل اسپند روی آتش بالا و پایین می پرید و به زمین و زمان فحش می داد.

گفتم: دلت خنک شد. پاسخ منفی داد. گفتم: احساس بهتر شدن می کنی؟ به علامت مخالفت سرش را تکان داد. گفتم: کسی به دادت رسید؟ گفت:نه گفتم: به طرف مقابل زیانی وارد کردی؟ گفت: نه.

گفتم: پس بی خیال شو!!!

این دفعه کمتر مقاومت کرد و گفت: چطوری؟

گفتم به راحتی بگذر و بگذار جهان طبیعت و عدالت الهی کارش را انجام دهد فقط کافیست دلت را از کینه و حسرت خالی کنی، همین.

اگر به حال و احوال اطرافیانمان و حتی خودمان یک نگاه عمیق و دقیق تر بیاندازیم خواهید دید که زندگی امروز بسیاریشان عاقبت کارهایی است که دیروز انجام داده اند.

مهم نیست به انرژی مثبت و بازگشت اعمالمان به خودمان اعتقاد داشته باشید یا به عدل الهی و یا حتی تاثیر کائنات، مهم این است که بیشتر مکاتب و صد البته قلب خودمان به این اعتقاد دارند که هیچ چیزی بی علت نیست و هر امری هم بازخورد مخصوص به خودش را دارد.

پس بی خیال شو و به اصطلاح عرفا بگذر. شاید در ابتدا سخت باشد اما روزی نتیجه اش را خواهی دید.

در زندگی کوتاه خودم چه بسیار انسان های خود خواه و ظالم را دیدم که روزی حتی تحمل دیدن چهره خود در آینه را هم نداشتند و چه بسیار حکایت ها و داستان ها از تاریخ در این خصوص خوانده ایم.

اما موقع سختی و مصیبت که می رسد انقدر افسرده، خشمگین و ناراحتیم که فراموشمان می شود فردایی هم هست.

یک شعر زیبا:

سروده زیر یکی از زیباترین و عبرت انگیز ترین شعرهای زبان فارسی است که هرچند سراینده، آن را خطاب به مغولان ستمگر وخون ریز سروده اما پیامی جاودانه است خطاب به همه ستمکاران تاریخ بشریت تا بدانند ظلم وستم هیچگاه پایدار نیست.

این نیز بگذرد

سیف فرغانی

هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد                                           هم رونق زمان شما نیز بگذرد

وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب                                    بر دولت آشیان شما نیز بگذرد

باد خزان نکبت ایام ناگهان                                                  بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد

آب اجل که هست گلو گیر خاص و عام                                     بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد

ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز                                           این تیزی سنان شما نیز بگذرد

چون داد عادلان به جهان در، بقا نکرد                                          بیداد ظالمان شما نیز بگذرد

در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت                               این عو عو سگان شما نیز بگذرد

آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست گرد سم خران شما نیز بگذرد

بادی که در زمانه بسی شمع‌ها بکشت هم بر چراغدان شما نیز بگذرد

زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت ناچار کاروان شما نیز بگذرد

ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن                                              تاثیر اختران شما نیز بگذرد

این نوبت ، از کسان به شما ناکسان رسید                                    نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد

پیش از دو روز بود از آن دگر کسان                                        بعد از دو روز ازان شما نیز بگذرد

بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم                                               تا سختی کمان شما نیز بگذرد

در باغ دولت دگران بود مدتی این گل زگلستان شما نیز بگذرد

آبی‌ست ایستاده در این خانه مال و جاه                                       این آب ناروان شما نیز بگذرد

ای تو رمه سپرده به چوپان گرگ طیع                                        این گرگی شبان شما نیز بگذرد

پیل فنا که شاه بقا مات حکم اوست                                           هم بر پیادگان شما نیز بگذرد

ای دوستان خواهم که به نیکی دعای سیف                                 یک روز بر زبان شما نیز بگذرد

شهرزاد کیافر