خانواده بانکی (قسمت سوم)

يكشنبه ، 25 خرداد 1399 ، 15:23
با مصیبت بزرگی روبرو هستیم. شایان، پسر دایی وسطی هم سر به طغیان گذاشته و اعلام کرده در هیچ کدام از رشته های مرتبط با بانکداری تحصیل نخواهد کرد. حال دایی بسیار بد است حال پدربزرگ بدتر. خود شایان شخصا طی تماسی تلفنی پدربزرگ را شخصی دیکتاتور و متعصب خطاب کرده. حالا حرف راست را که باید از بچه شنید و من هم موافقم ولی می توانست در انتخاب کلمات بهتر عمل کند.

مثلن همین آقای پراکنده، همکارم که پشت باجه چهار می نشیند در انتخاب کلمات نظیر ندارد. آرزو به دلم ماند که یکبار موقع خوردن کلوچه گردویی که من عاشقش هستم خیلی بااحساس بگوید بفرمایید میل کنید در عوضش همیشه در حالی که نصف کلوچه را توی حلقش فروکرده با دست اشاره می کند می خوری؟


بگذارید یک موضوع مهم را روشن کنم این پسرهایی که با کت و شلوار پشت باجه نشسته اند فقط از پشت شیشه شبیه مرد زندگی و مشتاق ازدواج بنظر میایند به محض این که ساعت کاریشان تمام می شود در چشم بهم زدنی به جای کت و شلوار یک سوئیشرت زرد کانگورویی می پوشند و در حال بپر بپر از شعبه دور می شوند مثل همین آقای پراکنده که از قضا موهایش هم مثل اسمش پیچ و تاب خوران در هوا پراکنده اند .

با چنین وضعی خانم مقدم هربار از کنار من رد می شود طوری با چشم و ابرو اشاره می کند انگار میشود از چنین پراکنده ای مرد زندگی بیرون کشید و من کوتاهی میکنم. اصلا فکر میکنم حق با شایان باشد و من هم باید بزودی دست به انقلاب بزنم اما حواسم هست در انتخاب کلمات دقت کنم. مثلن بجای دیکتاتور بگویم شما خیلی غیردموکراتیک و خودرای هستید. راستی فراموش کردم بگویم آقای پراکنده هم خیلی غیرمعاشرتی و جمع نشونده و ارتباط نگیرنده هستند. خیلی زیاد.


نویسنده: سپیده ارطایفه


...این داستان ادامه دارد

قسمت دوم خانواده بانکی رو اینجا بخونید

قسمت اول خانواده بانکی رو اینجا بخونید



► ​نسخه جدید نرم‌افزار تولید رمز یکبار مصرف (ریما) بانک صادرات ایران رونمایی شد
بانک مرکزی: قسط ندهید؛ بانک‌ها: قسط با جریمه بدهید! ◄

مطالب مرتبط
بنر