بسمه تعالي
همانطور كه مستحضريد به لطف خداوند متعال پس از انقلاب اسلامي با تعيين استراتژي هاي راهبردي بر اساس مكتب اسلام، و شعار استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي و با رهبري بنيانگذار انقلاب اسلامي(ره) و جانشين خلف ايشان مقام معظم رهبري، كشور عزيزمان با همت مردم به سوي توسعه و تعالي همه جانبه گام نهاد.
دراين راه با موانع و مشكلات بسياري مواجه بوده و هستيم ولي به ياري خداوند جل جلاله همچنان به سمت رشد و تعالي پيش مي رويم. و اين تبلوري است از همان شعار اصولي سياست ما عين ديانت ماست. آري مكتب اسلام راهبردهاي زندگي و سعادت بشر را به عنوان آخرين دين كامل آسماني در تمام زمينه هاي اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي، سياسي و ... ، به صورت بالقوه تعيين كرده است و به نظر اينجانب كلمه عينيت در اين شعار نقش مهمي را ايفا مي نمايد، در واقع سياست هم زيرمجموعه اي از مكتب اسلام است. اگر ما مسلمانان مشكلي داريم از مسلماني ماست نه از اسلام.
وقتي در راه آهن بودم و به لحاظ كارهاي تحقيقاتي، راه آهن كشورهاي ديگر را بررسي مي كرديم، مي ديديم تمام كشورهايي كه راهآهن پيشرفته دارند و بازدهيشان بالاست، از خطوط آهن (شبكه ريلي) گسترده اي در كشورشان برخوردارند. در واقع سرويس دهي راه آهن ( بار و مسافر) در كل مساحت كشور توزيع شده است. در حاليكه راه آهن ما هنوز چوب سراسري بودن آن و اهداف اوليه نظامي در جنگ جهاني دوم و آلمان ها را مي خورد. هر چند پيش نياز اوليه يك شبكه ريلي يا مترو يا شوسه، ايجاد خطوط اصلي و سراسري است اما بايد توسعه پيدا كند و مانند مويرگها در همه بدن پخش شود. و اين موضوع مرا به فكر وامي داشت كه چرا دنبالش نيستيم.
ميگويند خمس و زكات بركت مي آورد و خداوند متعال چندين برابرش را به ما ميدهد. و زكات علم هم نشر آن است. اين موضوع دو طرفه است.
اما دغدغه هاي اينجانب:
1- رهبر معظم انقلاب و هم بنيانگذار فقيد آن (ره)، به كلمه ما مي توانيم تأكيد زيادي داشتند، ولي آنطوري كه بايد دنبالش نمي رويم. حتي بسياري از نويسندگان و انديشمنداني چون جلال آل احمد و دكتر شريعتي و انديشمندان فعلي ما همچون دكتر رحيم پور ازغدي و سايرين از اين بابت مي نالند ولي ما آن همت بايسته را نداريم.
2- حدود 27 سال از پايه گذاري بانكداري بدون ربا مي گذرد و ما هنوز مشكلات فراواني در اجراي آن داريم و گاهاً انگيزه به جلو رفتن و انطباق بيشتر خودمان با آن را نداريم.
3- هنوز بعضي از خود ما بانكي ها، اعتقاد زيادي به اجراي بانكداري اسلامي نداريم و نمي دانم با آيات قرآن كريم كه صريحاً ربا را تحريم كرده اند چه مي كنيم. به هيچ عنوان قصد اين را ندارم كه بگويم بانكداري ما ربوي است. بلكه منظور اين است كه همه ما به اين موضوع معترفيم كه در سيستم بانكي هنوز مشكلات زيادي در اجراي عقود اسلامي داريم.
4- بعضي از عوام و حتي خواص جامعه، بانكداري اسلامي را با قرض الحسنه اشتباه مي گيرند. در حاليكه ما عقودي داريم كه مبنايشان بر سوددهي مشاركتي و حتي فراتر از اين عقودي با سود ثابت و از پيش تعيين شده داريم. (عقود معاملاتي)
5- نرخ سود بالا در يك عقد مبادلاتي را با ربا اشتباه مي گيرند بلكه چنين نيست، گرانفروشي و بي انصافي كه خود مذموم است با ربا فرق دارد. دو كار بد هستند كه ماهيتشان به كلي باهم فرق دارد. (مثلاً مي گويند در ژاپن نرخ سود تسهيلات نزديك صفر است ولي در ايران اسلامي ما 12% است و اين چه بانكداري اسلامي است؟ در حاليكه اين موضوع به ربوي بودن ربطي ندارد.)
6- ظواهر عقود را در تنظيم قراردادها تا حدود 90% رعايت مي كنيم ولي در اجراي واقعي آنها در عقود مشاركتي شايد 20% و در عقود معاملاتي كه راحت تر هستيم شايد 60% عمل مي كنيم. كه فعلاً به ذكر جزئيات آنها
نمي پردازم.
7- هنوز نتوانسته ايم حركت هايي نو منطبق با اصول اسلامي در بحث هاي اقتصادي و علوم انساني از قبيل مديريت مالي و اقتصاد داشته باشيم. در حاليكه مي دانيم مكتب اسلام فراگير است و مي توانيم.
8- استاد بانكداري در كلاس، براي توضيح يك اعتبار اسنادي و يا حل تمرين، يك L/C وارداتي را مثال ميزند، حق هم دارند چون تفكر اقتصادي ما بر مبناي واردات شكل گرفته بود و شايد هنوز هم ادامه دارد.
9- چرا بايد درصد زيادي از پايان نامه ها و كارهاي علمي ما در حوزه هاي مختلف، كپي برداري و تكرار مكررات باشد؟
10- بعضاً، كارشناسان محترم ما تراز تجاري مثبت را مطلقاً رد مي كنند و ميگويند باعث تورم مي شود در حاليكه با ايجاد درآمدهاي ارزي صادراتي (منشاً خارجي) و البته از نوع صادرات بهينه (واردات محصولا بالا دستي و صادرات محصولات پائين دستي) و نه صادرات نفت خام، و با استفاده درست از ذخاير ارزي بوجود آمده مي توانيم از آنها در جهت واردات درست، كارآفريني، اشتغال، توليد و صادرات مجدد استفاده كنيم و تورمي هم اضافه نشود. بلكه درآمد سرانه ملي را بالا ببريم. تورم با تزريق نقدينگي بي برنامه ايجاد مي شود. (درآمد ارزي حاصل از صادرات كه ارز منشاً خارجي است و از خارج مملكت به ما رسيده اگر بدون برنامه تزريق شود تورم زاست.) اينكه مي گويم ارز منشا خارجي نه به اين معنا كه راحت به دست ما رسيده، به هر حال اين درآمدها از محل فروش كالا يا خدماتي كه از اين مرز و بوم خارج شده اند، ايجاد شده (با در نظر گرفتن سود آن) است. ولي ارزش افزوده آن كه باعث اشتغال،كارآفريني و هزار ارزش مثبت ديگر مي شود كه همه آن با ارز منشاء خارجي به خودمان برمي گردد، بسيار سودمند است.
مي توان اين موضوع را دقيقاً با عملكرد مالي يك شركت تجاري مقايسه كرد كه در پايان سال مالي از سود انباشته شده خود در جهت ارتقاء و پيشرفت شركت استفاده مي كند.
يك طنزي در بين مردم وجود دارد كه آنرا بيان مي كنم. مي گويند 5 نفر رفتند با هم يك تاكسي خريدند ولي خودشان 5 تايي در تاكسي مي نشستند و مسافركشي مي كردند و كرايه به همديگر مي دادند. اين طنز خارج از شوخي بودن آن خيلي پرمعناست، آيا اگر درآمدهاي ما در درون خودمان جابجا شود و از اين جيب به آن جيب شود و هيچ ارزش افزوده اي از بيرون تاكسي به ما نرسد خوب است يا اينكه از مسافران بيروني غير از اين 5 نفر بايد درآمد كسب كنيم.
به نظر ميرسد همين طنز بطور كامل محاسن صادرات محور بودن يك كشور را بيان مي كند.
با تشكر- ميرباقري بانك توسعه صادرات ايران