۲ درس استخدامی/ فرق کارمند و کارکن ؟!

 

لفظ کارمند در ادبیات رایج کاری در ایران به صورت عمومی به کارکنان بخش دولتی اطلاق می‌شود و شامل کسانی است که در استخدام دولت هستند. کارمند در معنای لغوی، از ترکیب کار و مند تشکیل شده است که مند به عنوان یک پسوند، به معنای صاحب، این لغت را این گونه معنا می‌کند: کسی که کار دارد! مفهوم غالب در واژه کارمند، کسی است که استخدام می‌شود که کاری داشته باشد. جالب است که اگر از کارمندان در مورد محل کارشان پرسیده شود، پاسخ آن‌ها هم جالب است، در بیشتر مواقع پاسخ این است: اداره! یعنی جایی که اداره می‌شود و ما هم در آن‌جا به کار گمارده شده‌ایم.

در مقابل واژه کارمند یا کارمندان، واژه دیگری وجود دارد به نام کارکنان که جمع کلمه کارکن است. کارکن کسی است که استخدام می‌شود تا کاری را انجام دهد و اگر از کارکنان پرسیده شود که کجا کار می‌کنند، در اغلب موارد پاسخ این است: شرکت. هر چند شاید کارکنان دقیقا ندانند شرکت چیست و چه مفهومی را دنبال می‌کنند اما شرکت در ذات خود در دنیای امروز به دنبال تامین منافع ذینفعان است. ذینفعانی که در شرکت نقش دارند و عملکرد کارکنان در آینده سازمان موثر است.

کلمات در فضای کسب و کار، هر چند کوچک و کوتاه، حامل بارهای معنایی هستند که توصیف کننده پارادایم‌های موجود در فضای ذهنی کارکنان و مدیران است و به عبارتی بیان کننده روابط بین کارکنان و سازمان است.

بین کارمند و کارکن تفاوت بسیار است.

شهرام کریمی

بیل کارکنان

یکی از دوستان خاطره جالبی از روزهای کارآموزی خود برایم تعریف می کرد با این مضمون که وقتی کارآموزی می‌رفته، یک روز خودکار نداشته است و از کارفرمای خود طلب خودکار می‌کند و کارفرما در پاسخ می‌گوید: “عمله هر جا می‌ره باید با بیلش بره” و خلاصه حالی می‌کند که خودکار یکی از ملزومات یک مهندس یا یک کارمند است.

این کنایه مرا یاد کارکنانی می‌اندازد که در انجام کارهای خود به ابزارها مسلط نیستند یا دانش کافی برای انجام کارهای خود ندارند و حتی حاضر نیستند که کتابی را مطالعه کنند تا خود را به روز کنند. چندین بار کارکنانی از بخش مالی را دیده‌ام که چون اکسل بلد نیستند، کاری را که در ده دقیقه قابل انجام است، در دو یا سه روز کاری انجام می‌دهند و وقتی هم که انجام می‌دهند احساس افتخار می‌کنند در حالی که واقعا نمی‌دانند چه افتضاحی به بار آورده‌اند و چگونه یک کار کوچک را با اتلاف چندین برابر زمان، به سرانجام رسانده‌اند. این کار را می‌توان این طور تشبیه کرد که اگر قرار است کسی چاله‌ای را حفر کند به جای کندن با بیل، با دست شروع به کندن کند و به جای این که چاه را یک هفته‌ای حفر کند، سه ماهه چاه را حفر کند و پس از پایان کار هم انتظار تشویق داشته باشد تا خستگی را بتواند از تن به در کند و در این سه ماه هم کار را به خستگی و فرسودگی فراوان به پایان رسانده‌ است در حالی که اگر با بیل این کار را کرده بود، حداقل این اندازه خسته نمی‌‌شد و سریعتر کار را انجام داده بود.

حال سوال این است با کارکنانی که بیل در دست ندارند و مهارت‌های لازم را برای انجام کارهایشان ندارند چه کنیم؟ آیا با آموزش می‌توان بیل دست کارکنان داد تا کارشان را بهتر انجام دهند؟ نقش مدیر در این میان چیست؟ نقش واحد منابع انسانی در این میان چیست؟ این سوال‌ها را نوشتم تا نشان دهم بیل دادن دست کارکنان کار ساده‌ای نیست!
شهرام کریمی

اخبار منتخب بانکی دات آی آر:

================

 

به اشتراک بگذارید
فریناز مختاری
فریناز مختاری
مقاله‌ها: 35586

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *