یادداشت اختصاصی/دادگاه فساد مالی و وجدانی که خریدار ندارد!

حتما این روزها این جمله را خیلی شنیده اید، وقتی از یک جوان در مورد حرفه و شغلش می پرسی بعد ازکلی سرخ و سفید شدن می گوید:” کو کار”. بسیاری از جوانان این روزها برای اثبات خود و رهایی از فشارهای متعدد روحی و روانی به دنبال کارمی گردند تا شاید با تثبیت شغلی کمی از بار فشارهای روانی که جامعه بر آنها وارد می کند بکاهند.

در این مسیر اگر شانس با شما یار باشد و بعد از کلی نذر و نیاز و دعا کاری پیدا کنید مساله دشوار تر می شود و نه تنها مشکلات جوانان کم نمی شود بلکه فشار های روحی شان چند برابرمی شود و برای حفظ کارشان ناچار به انجام هر کاری می شوند.

در واقع ترس از دست دادن کارشان آنها را به انجام کارهایی وا می دارد که نه تنها مورد تاییدشان نیست بلکه ممکن است با آن مخالف باشند.

اگر نگاهی هرچند کوتاه و گذرا به پرونده فساد مالی اخیر بکنید، می بینید بخش عمده ای از متهمان افرادی هستند که برای حفظ کارشان به اطاعت از مدیرانشان پرداخته اند و این امر موجبات گرفتاری شان را فراهم آورده است.

 

 

دادگاه فساد مالی و یک علامت سوال بزرگ

برخی از متهمين دادگاه فساد مالی خود را بيگناه دانسته و مدعی شده اند تنها اجرا کننده دستورات رئيسشان بودند و هيچ نقشي در اصل ماجرا نداشته اند. حتي وکيل مدافع يکي از متهمين در دفاع از موکلش ابراز داشت که موکل وي بي گناه بوده و تنها براي کسب روزي حلال مجبور بوده دستورات مافوقش را اجرا کند. در مقابل، دادستان معتقد بود که اين افراد مطلع بوده اند که اقداماتشان خلاف قانون بوده و اختيار داشته اند تا مراجع قانوني را از اقدامات اين شرکت ها مطلع سازند.

بیایید خودمان را جای این افراد بگذاریم. آنها در زندان به سر می برند اگر چه برخی مدیرانشان دستگیر شده اند اما بخش اعظم مدیرانشان این روزها یا هنوز بر سر کارند! و یا اینکه در یک نقطه خوش آب و هوا روزگار می گذرانند. اما این کارکنان دون پایه به سبب اطاعت از رئیسشان به اصطلاح آب خنک نوش جان می کنند!

ریشه یابی مساله

بیایید ریشه ای تر به این ماجرا فکر کنیم:

در حال حاضر بسیاری از شرکت ها و موسسات هستند که به اصطلاح از طریق دور زدن قانون و با کمک گرفتن از حفره های موجود در قانون روزگار می گذرانند و به درآمد های خوبی هم دست پیدا می کنند.

کارکنان این مجموعه ها از سه حال خارج نیستند:

در خوشبینانه ترین حالت کارکنان به هیچ عنوان از آنچه در مجموعه شان به وقوع می پیوندد مطلع نیستند و تنها به دستورات عمل می کنند. که البته این احتمال بسیار ضعیف است. مگر می شود در جایی برای چند سال متمادی کار کرد و از نحوه عملکرد آن مطلع نبود!

نقطه مقابل این دیدگاه زمانی است که کارکنان یک مجموعه دقیقا مطلع هستند در محل کارشان چه می گذرد و به چه نحوی قانون دور زده می شود و تخلف صورت می گیرد اما این افراد هیچ مشکلی با این مساله ندارند و از فواید مالی آن هم بهره مند می شوند.

اما آنچه بیشتر به ذهن نزدیک است و معمولا برای بخش عظیمی از کارکنان شرکت ها و موسسات روی می دهد آن است که آنها از انجام امور خلاف قانون در مجموعه شان مطلع اند و با آن موافق نیستند اما از ترس از دست ندادن کارشان به همکاری با مدیرانشان ادامه می دهند.

این افراد از این بیم دارند که اگر اعتراضی بکنند با برخورد شدید مدیرشان مواجه شوند و کارشان را که با هزار زحمت بدست آورده اند از دست بدهند، پس در نتیجه سکوت می کنند.

آنها معتقدند اعتراض  و مخالفت یک کارمند دون پایه در شان و شخصیت مدیرشان هیچ تاثیری نخواهد داشت و تنها جایگاه ایشان را تضعیف خواهد کرد و شاید هم بیکار شدند، به همین روی سکوت می کنند.

راهکار

در شرایطی که تنها قانون حامی کارمندان و کارگران قانون ناقص و بسیار قدیمی کار است که عملا در بسیاری از جاها نادیده انگاشته می شود چطور می توان از یک کارمند ساده انتظار داشت مقابل فساد بایستد و قد علم کند؟

در شرایطی که حتی یک اتحادیه رسمی یا سندیکای کارگری مستقل که به حمایت از این افراد بپردازد وجود ندارد چطور می توان در شرایط سخت اقتصادی حال حاضر از ایشان انتظار حمایت و پشتیبانی ازقانون را داشت؟

اگرچه وجدان آسوده آرامش خاطر و فراغت بال می آورد اما هیچ شکم گرسنه ای را سیر نمی کند و هیچ عریانی را صاحب لباس مارک دار نمی کند. پس با وجدان ترین کارکنان هم ناچار به سکوت خواهند شد.

اگر چه همیشه بوده و هستند افرادی که منافع جامعه را بر خود ارجح می دانند اما آیا تعداد این افراد آنقدر هست که از توجه به حقوق کارمندان و کارگران غافل شویم.

تا این شرایط ادامه داشته باشد مسلما اگرتحولی هم صورت پذیرد و یک فساد و تخلف سنگین مالی و اقتصادی هم کشف شود، تنها کارکنان رتبه پایین و کسانی که تنها مجری دستورات مدیرانشان هستند دستگیر می شوند و به جزای اعمالشان می رسند و مدیران به جزایر کارائیب می روند از آنجا به ملت دهن کجی می کنند و در نهایت به ریش ملت می خندند و برخی مسئولان هم برای پیشگیری از آبرو ریزی های بیشتر سکوت پیشه می کنند.

تا زمانی که سندیکا ها، اتحادیه ها و نهاد های خصوصی و ان جی او های کارگری و کارمندی شکل مناسب خود را پیدا نکنند نمی توان انتظار داشت که موفقیتی حاصل شود.

اگرچه ادامه این روند به ظاهر به سود برخی هاست اما در واقع به صورت معکوس در حال قطع کردن ریشه های عدالت و برابری است و در درازمدت باید میوه های نارس و نامطبوع آن که همانا فساد نظام اداری و بی عدالتی و نابودی کار و سرمایه ایرانی است را به تماشا نشست.

این گفتار به شدت تلخ و رعب آور است اما واقعیتی است که اگر جدی گرفته نشود تبعات جبران ناپذیری را برایمان به ارمغان خواهد آورد.

شهرزاد کیافر

اخبار منتخب بانکی دات آی آر:

================

به اشتراک بگذارید
فریناز مختاری
فریناز مختاری
مقاله‌ها: 35586

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *