چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید (9)

يكشنبه ، 29 ارديبهشت 1392 ، 03:22

برای مشاهده تمام شماره های این سلسله گزارش ها اینجا عضو شوید

کسب و کار شخصی و درآمد مستقل داشتن آرزوی خیلی هاست. بسیاری از مردم در سراسر جهان رویای داشتن شرکتی بزرگ با کارمندان بسیار و ریاست بر آن را در سر می پرورانند اما خبر ندارند که با یک شرکت کوچک و تعداد محدودی کارمند هم می توان موفق شد.

 

از این پس قصد داریم در سلسله گزارش هایی به تبیین اصولی تازه و نو درباره کسب و کار بپردازیم تا کاربران گرامی سایت بانکی بتوانند با دید بازتری درباره کسب و کار خود تصمیم بگیرند.

آنچه در سلسله گزارش های پیش رو می خوانید با آنچه تاکنون درباره راه اندازی و اداره یک کسب و کار شنیده یا خوانده اید تفاوت دارد..

داستان این مجموعه گزارش درباره شرکتی نه چندان بزرگ اما بسیار موفق است که با تکیه بر اصولی که از نظر منطقی چندان درست به نظر نمی رسند به درآمدهای میلیونی رسیده است.

روزهای یک شنبه و پنجشنبه هر هفته منتظر یک قسمت از این گزارش باشید.

پیشنهاد ما به شما این است که خواندن این رشته گزارش ها را از دست ندهید

 

تلفن زدن هم گاهی پیشرفت است

وقتی تصمیم ها را نگیرید، به سادگی روی هم تلنبار می شوند، با عجله و شتاب گرفته می شوند یا اصلا کنار گذاشته می شوند. در نتیجه هر مساله ای که روی یکی دیگر تلنبار میشود، لاینحل باقی می ماند.

هروقت امکانش برایتان وجود داشت، از فکر کردن راجع به چیزی بگذرید تا به تصمیم گرفتن درباره آن برسید. خود را ملزم به تصمیم گیری کنید. لطفا منتظر راه حل و چاره ی بی نقص و عالی نباشید. تصمیم بگیرید و حرکت کنید.

می خواهید درگیر انتخاب و تصمیم گیری شوید. وقتی در مسیر این جریان قرار گرفتید تصمیم ها یکی پس از دیگری می آیند و این یعنی افزایش نیروی حرکتی و در نتیجه تقویت روحیه تان.

تصمیم گیری همان پیشرفت است و هر یک از تصمیم هایی که شما دست دراز می کنید و آن را می گیرید، در واقع یکی از آجرهای بنای شماست. امکان ساختن روی فنداسیون "بعدا درباره اش تصمیم می گیریم" وجود ندارد، اما می توان با خیال راحت آجر روی آجر "تصمیم گیری درباره اش انجام شد" قرار داد.

مشکلات دقیقا از جایی خودشان را تمام قد به ما نشان می دهند که آنها را به عقب می اندازیم، تاخیر درشان ایجاد می کنیم و به امید دست یافتن به پاسخی بی عیب و نقص مدام می گوییم، بعدا درباره اش فکر می کنم. آنقدری که فردا برای یک تماس تلفنی روز خوبی است، امروز هم می تواند باشد.

یک نمونه از دنیای واقعی: مدت ها بود که ما از ساخت یک برنامه وابسته برای محصولاتمان طفره می رفتیم تنها به این دلیل که پیدا کردن یک راه حل "بی عیب و نقص" خیلی پیچیده به نظر می رسید. اما زمانی توانستیم از مانع عبور کنیم که از خود این سوال را پرسیدیم: " چه کار کنیم که به سادگی و به بهترین نحو این کار انجام شود؟!" پاسخ این بود: پرداخت ها را از نقد به اعتباری تبدیل کنیم. همین کار را هم کردیم.

رویکردی که برای خودمان ساخته بودیم باعث شد مدتی درجا بزنیم و گیر کنیم، اما در نهایت روزی که تصمیممان را گرفتیم از آن مانع و مرحله گذشتیم و سیستمی را برای پرداخت ها به اجرا درآوردیم.

اما نکته اصلی اینجاست که نباید تا ابد مرغتان یک پا بیشتر نداشته باشد و سر یک تصمیم خاص بمانید. اگر اشتباه کنید، امید به جبران هست و می شود درستش کرد، اما به شرط اینکه بدترش نکنید. غلط ها را با آنالیز بیش از حد و به تاخیر انداختنشان غلط تر نکنید.

پروژه های طولانی مدت، روحیه را می خورند. هرچه توسعه یک کار بیشتر طول بکشد، احتمال اینکه به مرحله راه اندازی و بهره برداری برسد کمتر می شود. گوشی تلفن را بردارید، تلفنی را که در ذهنتان بوده، بزنید. این خودش یک پیشرفت محسوب می شود. همین حالا دست به کار شوید آنهم با روحیه و انگیزه انجام آن.

موزه دار باشید نه عتیقه

به یاد داشته باشید آنچه یک موزه را می سازد، جمع آوری تمام هنر جهان در یک اتاق نیست چون ذات و اصالت اتاق یک چهاردیواری است. آنچه موزه را درخشان می کند، به دیوار یا روی میز هم نیست، بلکه نوع نگاه و تصمیم گیری های صاحب آن اتاق یا موزه درباره چگونگی رفتن یا ماندن است که آن را در جایگاه رفیعی قرار می دهد.

دائم دنبال حذف کردن، آسان سازی و سهل کردن دست و پا گیرها باشید. بچسبید به آنهایی که واقعا ضروری و واجب هستند. در واقع مهمترین و تاثیرگذارترین بخش ماجرا را پیدا کنید. از حاشیه ها بپرهیزید. ریزبینانه ببنید تا در کمترین زمان ممکن به بیشترین بازده برسید. شاخ و برگ ها را می توانید بعدا به کارتان اضافه کنید.

به عنوان نمونه کسی که می خواهد روغن زیتون بفروشد بیش از هر چیز باید فکر طعم و مزه روغن باشد و این موضوع را در اولویت فکری خود قرار دهد. بسته بندی، بازاریابی و قیمت گذاری حاشیه ها هستند که پس ار حل مشکل اصلی باید مورد توجه باشند. اصل همان طعم و مزه است که مشتری جذب می کند. بقیه شاید مشتری بیاورند، اما پایدار نیستند و اینجاست که حرف از کیفیت به میان می آید. رویکرد و نکته ای که هم من، هم شما و هم هر کس دیگری که می خواهد کسب و کار داشته باشد، باید آویزه گوشش کند.

یا مثلا یک رستوران را در نظر بگیرید. منویی در رستوران موفق است که پیش از اسم های قلمبه و سلمبه، تر و تمیز و شسته رفته باشد. مثلا 10 غذای مشخص و خوش طعم و با کیفیت داشتن خیلی بهتر از 35 غذایی است که فقط در عمل اسمشان با هم تفاوت دارد و طعم خیلی هایشان یکی است.
کیفیت حرف اول را می زند. این شعار نیست، واقعیت است.

برای دیدن سایر قسمت های این گزارش به لینک های زیر بروید:

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (1)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید (2)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (3)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید (4)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید (5)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید (6

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (7)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (8)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید (10)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید (11)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (12)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (13)

چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (14)

► چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید (11)
چگونه کسب و کارتان را دگرگون کنید؟! (8) ◄

مطالب مرتبط
بنر