چه اتفاقی میفتد اگر 30 روز اخبار را چک نکنید؟

شنبه ، 10 تیر 1396 ، 10:12

اگر یک درخت در جنگل به زمین بیفتد و اطرافیانش متوجه این فاجعه نشوند، چه اتفاقی می افتد؟
پرسشگری های فلسفی در قرن هجدهم موجب ظهور دیدگاه های جالبی درمورد حقیقت تعامل ما با اتفاقات پیرامونمان شد. اما بدون تردید شاید تنها بخشی از معما این است که شاید در واقعیت فقط این به نظر برسد که فقط یک درخت سقوط کرده اما چیزی که در جهان اتفاق میفتد بسیار استرس زا و ناراحت کننده تر از سقوط یک درخت خواهد بود. چیزی که به هیچ عنوان قابل چشم پوشی نیست.
سقوط یک درخت چیزی است که هرکسی در اطراف شما خبرش را شنیده اما شما از آن بی اطلاعید. شما در کنار جنگل ایستاده اید و از دور دست ها به آن نگاه می کنید و در مقابل شنیدن اخبار مقاومت می کنید. اما زمانی که برمی گردید، به شدت از این حادثه شرمسار خواهید شد. در آن شرایط یک درخت می تواند زبان جنگل باشد، چقدر می توانید اتفاقات پیرامونتان را نادیده بگیرید؟ به این ترتیب چه چیزهایی را از دست می دهید؟
این اتفاق ها همیشه در اطراف ما در حال رخ دادنند و ما هر لحظه از کنار آنها می گذریم. اگر می خواهید خودتان را گول بزنید و نسبت به اخبار بی اطلاع باشید و یا فقط خبرهایی که دوست دارید را دنبال کنید، بدانید که  این نوع تحریم رسانه و اخبار، کار خاصی را پیش نمی برد و غالبا توسط افراد مختلف صورت می گیرد اما روش های گوناگونی دارد. اگر شما هنوز ذهنتان را به سیاست، حوادث، بلایای طبیعی و غم انگیز آلوده نکرده اید، چشم انداز درخشانی در آینده نخواهید داشت. به خصوص این برای افرادی مثل من که دیگر عادت کرده ایم وقایع جهان را بنویسیم، کمی وحشتناک است که مثل کبک سرمان را زیر برف فرو کنیم.
همانگونه که مشخص است ما در مقابل بعضی چیزها مسئولیم. البته ما باید نسبت به آن اخبار پریشان شویم که این احساس همان چیزی ست که ما را به سمت پیگیری آن دسته از خبرها سوق می دهد. به همین خاطر است که بسیاری از مردم هنگام دنبال کردن اخبار، سرشار از استرس و اضطراب هستند.
طبق گزارش ها، وارن بوفت، هرروز پیش از انجام هرکاری شش روزنامه مطالعه می کند. طبیعتا همان ساعت هایی که من مشغول آماده کردن صبحانه، مسواک زدن و یا غذا دادن به گربه هستم، کمتر بر روی حوادث اطرافم تمرکز می کنم.
برگ بر روی شاخه های درخت داخل باغچه روییده است.
آخرین باری که آن را بین انگشتانم حسشان کردم چه زمانی بوده است؟
گربه واقعا چاق شده است!
شما درمورد چه چیزی می توانید به خوبی صحبت کنید؟
آیا کسانی که در زمان مدرسه، درمورد مبارزه با مواد مخدر برایتان صحبت می کردند را به خاطر  دارید؟ آنهایی که می گفتند« اعتیاد در مغز شما رخ می دهد». خب پس اجازه بدهید چند ثانیه درمورد واکنش مغز شما به اخبار صحبت کنیم.
خبرها معمولا موضوعات واقعی را مورد بحث قرار می دهند و پیامد آنها هرچه که باشد تلخ است. دو شخص در دو سوی جهان می توانند دوسوی یک خبر باشند.
چگونگی تاثیری که ما از اخبار و حواشی پیرامونمان می گیریم، می تواند نشات گرفته از یک نقص و یا کمبود باشد. مخصوصا اگر تاثیری که دیگران دریافت می کنند با ما متفاوت باشد. این تاثیرات می توانند سلامت ما را نیز تحت شعاع قرار دهند و به ما نشان دهند تا چه میزان به مسائل اطرافمان بدبین و یا خوش بین هستیم. این  تفاوت و احساس، همان فرق میان انسان و ربات است. ما ممکن است در طول روز بارها با اخبار و طرز فکرهای مختلف روبرو شویم که تمام این طرز فکر ها هم به نحوی معقول باشند.
همانطور که همه می دانند، هرچقدر هم که تو مغزت را از اخبار دور نگه داری، باز هم او فکر کردن را بلد است. روزی داشتم در توییتر می چرخیدم، و در حالی که از اخبار جدید مثل بازی تاج و تخت گریزان بودم به گروهی از ببرهای سیبری برخوردم که بازیگوشانه به دنبال یک دوربین افتاده بودند. نمی خواستم مزاحم سردبیر شوم، پس شخصا تصمیم گرفتم که این خبر یک خبر محسوب نمی شود.
این به این معنی نیست که پس از 10 دقیقه بررسی و مطالعه، فیلمی شبیه به فیلم ترور رییس جمهور آمریکا، جان اف کندی، شود. این ویدئوها معطوف به احساسات و عواطف ما هستند: ببرها خیلی شیرین تر از شیر ها هستند اما ما نباید این را بگوییم، بلکه باید پرسش های دیگری مطرح کنیم. والدین این توله ببرها کجا هستند؟ چه چیز این ببرهای چینی قابل
ستایش هستند؟
ذهن من نیز نسبت به اتفاقات پیرامونم بی تفاوت بود اما گاهی برداشت هایی نسبت به آنها داشت.
وقتی که تقریبا یک ماه پیش توسط دوست خبرنگارم به نوشیدن یک فنجان قهوه دعوت شدم. من قاطعانه گفتم که چیزی از سیاست یا اتفاقات روز نمی دانم و نمی توانم در این زمینه ها با کسی گفتگو کنم. این حرف من منجر به سکوتی میان ما شد. وقتی حرفی برای گفتن نداشته باشید چه می کنید؟
تقریبا یک هفته بعد از آن، من به طور ناخودآگاه شروع کردم به اهمیت دادن به اخبار. زیرا احساس می کردم از جامعه طرد شده ام. این شد که من وادار به خرید کتاب هنری دیوید درو شدم. والدن، داستان شخصی بود که دو سال از تمدن به دور ماند و خودش را در یک کابین حبس کرد. من خودم را جای شخصیت اصلی داستان گذاشتم تا ثابت کنم خارج از این حلقه ای که به دور خودم تنیده ام، اتفاقات خوبی درحال رخ دادن، هستند. من روزهای دیگر هم به خواندن کتاب دیگری از هنری دیوید درو پرداختم.
درو می گوید: «من مطمئن هستم که هرگز هیچ خبری از روزنامه را به خاطر نخواهم سپرد.» خبرها یک چرخه ی تکراری دارند که مدام تکرار می شوند و این موضوع همواره ادامه دارد. او در ادامه این سوال را مطرح کرد که: «اگر شما قاعده ی کلی را می دانید، پس چرا نگران نمونه های دیگر می شوید؟»
این مفهومی ست که از ذهن عظیم یک آمریکایی سرچشمه گرفته است. اما بار دیگر، درو ساعت های بسیاری از روزش را صرف کاشت لوبیا در باغچه ی خانه اش کرد، این کار به خاطر نیاز او به لوبیا نبود، بلکه به خاطر علاقه ی وصف نشدنی اش به این سرگرمی بود. بنابراین ما با یک سری تفاوت های فلسفی مواجه شدیم. علاوه بر این، من خجالتی بودم و فکر نمی کنم بتوانم به درستی از پس تمرینات برآیم.
اتفاقات جاری در داستان والدن، بین سال های 1845 تا 1874 رخ داده اند، مدت ها قبل از آن بود که طرح «24 ساعته» مطرح شد. اما چطور ممکن است شخصی در قرن بیست و یکم، به سطحی از انگیزه های فکری برسد که اتفاقات زمان خودش را به فراموشی بسپارد؟  اوایل فکر می کردم که اصلا امکان ندارد چنین چیزی پیش بیاید. اما یک عنصر کلیدی که من را برای این توانایی متقاعد می کرد این بود که ما بدون حضور چیزی که به آن وابسته شده ایم نمی توانیم زندگی کنیم و من آهسته آهسته به تهیه ی خبر وابسته شده بودم.
حالا من نمی توانم لحظه ای را بدون تهیه ی خبر تصور کنم. این فقط یک هفته و یا شاید هم کمتر زمان برد تا من را وادار به اقرار کند. این زمانی اتفاق افتاد که هنوز یک ماه هم از ملاقات من با نویل نگذشته بود. او یک نویسنده بود و بیشتر در مورد تکنولوژی و ورزش می نوشت.
او اجازه داد به من که توضیحات سخت و احساساتی ام را درمورد تجربیاتی که قبل از این به طور تصادفی بدست آورده بودم، تمام کنم. او به مدت دو سال از اخبار پیرامونش دوری کرد و فقط به طور خلاصه اخبار مربوط به انتخابات 2016 را دنبال می کرد. او حتی نگران وضع آب و هوا نیز نبود و مدعی بود که بی جهت انرژی شان را صرف برنامه هایی همچون پیش بینی وضع هوا می کنند.
چیزی که من را شوکه کرد، بی تفاوتی نویل نسبت به اتفاقات پیرامونش نبود بلکه این بود که من پیش از آن هم با او چند ملاقات داشته ام اما متوجه چنین مسئله ای نشده بودم. به هرحال، من در طول این یک ماه متوجه شدم که در مکالمات ما هیچ صحبتی از اتفاقات سیاسی رد و بدل نشده است. من کاملا متوجه شدم که آنجا حرف های زیادی وجود داشت که به اخبار بی ربط بودند. درصورتی که ما دائما در حال دریافت و پردازش اطلاعات از دنیای اطرافمان بودیم، حتی اگر نیازی به انتشار آنها نداشتیم.
یک عنصر کلیدی برای اینکه خودمان را نسبت به توانایی هایمان متقاعد کنیم این است که ما نمی توانیم بدون چیزهایی که به آنها وابسته ایم زندگی مان را ادامه دهیم و من هم به تهیه ی خبر وابسته شده بودم.

بعد از ملاقات با نویل بود که من به گذشته ام برگشتم. به روزهایی که خودم هم شبیه او از اتفاقات پیرامونم بی اطلاع بودم.  آنجا بود که راه من تغییر کرد بدون اینکه خودم حتی ذره ای به آن پی ببریم.
پیاده روی بیست دقیقه ای که آن روز در مسیر کافی شاپ تا خانه انجام دادم باعث شد من بیشتر روی حرف ها و نتایج حاصل از آنها فکر کنم.
در پایان ماه، برخلاف میل نویل، من تصمیم گرفتم که اخبار را دنبال کنم. اما اجازه ندادم که زندگی ام را تحت تاثیر قرار دهد. می خواستم همه چیز با تعادل پیش برود.
مسئولیت اجتماعی تنها یکی از بهانه هایی بود که باعث شد من به شنیدن اخبار رو بیاورم. به عنوان مثال، درو در سکوت زندگی می کرد، یک زندگی در سکوت مطلق که هیچگاه درگیر چرخه ی اتفاقات و اخبار نمی شد. اما تاریخ ثابت کرد که او با انگشتانش می تواند اثری خلق کند که در برابر بی عدالتی قرار بگیرد.
درو یکی از شخصیت های برجسته ی فعال در زمینه ی حمایت از نقض قانون برده داری بود. او بیش از اینکه شنونده ی اخبار باشد، فعال و خبر ساز بود.
من بهترین دوران زندگی ام را به شنیدن اخبار گذراندم، چرا که چنان به اخبار اعتیاد پیدا کرده بودم که لحظه ای را بدون آن نمی توانستم تصور کنم. درواقع من دریافته بودم که شنیدن اخبار نیز همچون شنیدن پیش بینی اوضاع آب و هوا، چیزی است که نمی توان از شنیدن آن اجتناب کرد. بعضی از اخبار به طور مستقیم بر زندگی ما تاثیر می گذارند. البته باید گفت که هر صبح، می تواند شروع یک روز با ارزش و خبرساز باشد.

► بازار پول چیست؟
بازاریابی موبایلی چیست و چگونه می‌توان یک استراتژی مناسب آن طراحی کرد؟ ◄

مطالب مرتبط
بنر