اقتصاد به زبان ساده: ناهار مجاني

سه شنبه ، 8 بهمن 1387 ، 11:26

آيا راجع به «كارما» شنيده‌ايد؟ براساس آن، اعمال خوب و بد ما، در آينده به‌خودمان بازمي‌گردند يا به قول بعضي انعكاس مي‌يابند.

 اين نوشته راجع به كارما نيست! شايد بعضي قسمت‌هاي آن بسيار واضح و بديهي به‌نظر برسد و شايد در بعضي موارد عجيب بنمايد  اما توجه داشته باشيد كه هدف ما در اينجا، هيچ موضوع ماورائي يا اخلاقي نيست و صرفاً براي اهداف مادي اين را بخوانيد!

يك ضرب المثل مشهور اقتصادي مي‌گويد: چيزي شبيه ناهار مجاني وجود ندارد. در واقع اين بيان ساده‌اي از قانون آربيتراژ است. گذشته از بيان رياضي اين قانون، به يك مثال ابتدايي از كاربرد آن مي‌پردازيم. در فروشگاه‌هاي بزرگ داراي چند در خروجي (مثل فروشگاه شهروند)، طول صف‌ها تقريباً با هم برابرند و شما نمي‌توانيد تشخيص بدهيد كه در كدام صف زودتر نوبت‌تان خواهد رسيد (چرا؟). همين حالت در مورد صف‌هاي بنزين يا گيت‌هاي كنترل پاسپورت در فرودگاه صادق است. اين از آنجا ناشي مي‌شود كه تمام تصميم‌گيرندگان به‌دنبال بيشينه كردن منافع و كمينه كردن هزينه‌ها هستند و در اين راستا از تمام فرصت‌هاي برتر استفاده خواهد شد.

حال بر مي‌گرديم به مسئله اصلي: ناهار مجاني! تصور كنيد كه يك سرويس يا كالا مجاني باشد. تقاضا براي آن آنقدر زياد مي‌شود كه يا به سرعت عرضه آن صفر خواهد شد يا فرايند استفاده از آن به قدري پيچيده و پر هزينه مي‌شود كه  هزينه با قيمت بازار متعادل مي‌شود. يك مثال ملموس آن، وام‌هاي با بهره پايين بانك‌هاست. از آنجا كه اين بهره از بهره تعادلي بازار كمتر است قسمتي از وام، مجاني (بدون بهره) خواهد بود. در نتيجه همانطور كه مي‌بينيم عموماً هزينه‌هاي جانبي دسترسي به اين وام‌ها، قيمت واقعي آنها را قابل رقابت با بهره بازار آزاد پولي مي‌كند.

بياييد ابتدا به يك مثال ملموس‌تر بپردازيم؛ بسياري از شركت‌ها طي مراحل استخدام و جذب نيرو، از تعداد زيادي متقاضي براي مصاحبه دعوت به عمل مي‌آورند، در حالي‌كه   در چند جمله اول مصاحبه مشخص مي‌شود  كه اكثر آنها مناسب شغل مورد نظر نيستند كه البته آن چند جمله مي‌توانست پشت تلفن يا اي‌ميل باشد.

 معمولاً شركت به اتلاف وقت و هزينه اين دعوت شدگان اهميتي نمي‌دهد، زيرا ظاهراً شركت هزينه‌اي متحمل نشده و اين يك ناهار مجاني است! اما اگر به دقت بررسي كنيم متوجه مي‌شويم كه تعدادي از دعوت شدگان، به مصاحبه نيامده و حاضر نمي‌شوند كه اين ريسك را بپذيرند كه وقتشان براي مصاحبه‌اي نامعلوم هدر رود.

جالب اينجاست كه معمولاً مناسب‌ترين افراد، در بين همين‌ها هستند (چرا؟). در واقع شركت براي جمع‌آوري رزومه‌ها و دعوت عده زيادي هزينه كرده است، اما هيچ تلاشي براي جلب اعتماد دعوت شدگان نكرده تا در مصاحبه حضور يابند. به‌اصطلاح، در اين مرحله از بازي، نوبت شركت بوده كه براي قانع ساختن مصاحبه‌شونده (به قبول ريسك) تلاش كند. پس بايد هزينه‌هاي دعوت‌شونده را نيز لحاظ مي‌كرد. براي روشن شدن مطلب به يك  مثال روزمره توجه كنيد:

 اگر شما اعتقاد داريد بايد دوست‌تان هر روز به شما زنگ بزند، دوستان زيادي نخواهيد داشت(مگر آنها كه هر روز برايشان كادو مي‌خريد!) و اگر اعتقاد داريد لباس ظاهر، نشان چيزي نيست، لطفا پهلوي من ننشينيد!

همان طور كه مي‌بينيد مهم‌ترين و بيشترين هزينه‌هاي پنهان، هزينه‌هاي فرصت و هزينه‌هاي اعتقاد هستند. حال خودتان سعي كنيد چند ناهار مجاني پيدا كنيد و سپس هزينه‌هاي لحاظ نشده‌اش را بيابيد. شايد كارما در همين دنياي ساده اقتصادي وجود داشته باشد و براي اثبات آن، نيازي به متافيزيك نباشد.

منبع: همشهری آنلاین

► از اقتصاد جزیره‌اي طرفداری نکنید!
احمدی نژاد لایحه بودجه را تقدیم مجلس کرد ◄

مطالب مرتبط
بنر