چقدر از پشت صحنه خبر، خبر داریم؟!

دوشنبه ، 29 تیر 1394 ، 14:00

بانکی دات آی آر: آدم هایی که در معدن کار می کنند و عملیات انفجار را در معدن اجرا می کنند، آدم هایی که در کوره ها کار می کنند و مسئول تخلیه و حمل مواد مذاب اند ، آدم هایی که زباله های شهری را هر روز حمل کرده و در جایی دورتر از شهر دفن می کنند، ادم هایی که مستمر در طویله یا اصطبل یا سالنهای پرورش طیور کار می کنند ، ادم هایی که همیشه کارشان روی دکل و داربست است، آدم هایی که آسفالت می پزند یا قیر می پاشند و ... آدم هایی که خبر می نویسند. ادم هایی که خبر نگارند.

چقدر از پشت صحنه خبر، خبر داریم؟!

این آدم ها آدم های سختی هستند. سخت کار می کنند و سخت زندگی می کنند. اما سختی کار در نظر افکار عمومی شاید به شرایط فیزیکی کار مثل گرمای بالای کوره یا اکسیژن پایین معدن یا بوی بد طویله یا صدای زیاد انفجار گره خورده باشد. شاید هنوز آنها که خبر را روی دکه می خوانند، فکر می کنند خبرنگاری کار روشنفکرانه و شیک و با کلاسی است. اما واقعیت عرفی و قانونی این است که خبرنگاران هم آدم های سختی هستند و سخت کار می کنند.

از آنجایی که سالها تجربه تحریره و تهیه گزارش و خبر را در روزنامه های مختلف کشو ر داشته ام دیگر فهمیده ام چرا خبرنگاری از مشاغل سخت و زیان اور است.

شاید خبرنگاران زیادی باشند که ترجیح بدهند تلفنی یادداشت بگیرند، تلفنی مصاحبه بگیرند، تلفنی گزارش بگیرند، تلفنی خبر بگیرند و در آخر کار هم آب ببندند به صفحه و سر و ته صفحه را هم بیاورند.

اما «زندگی، مرگ و دیگر هیچ» را که می خوانی می توانی امیدوار باشی که همه خبرنگاران متخصص آب بندی نیستند و هستند خبرنگارانی که معنای سخت خبرنگاری را به واقعیت می کشانند و زنده می کنند. همه ادم های خبرنگار قرار نیست اوریانا فالاچی شوند اما تنش، اظطراب و خطرات روانی و بعضا فیزیکی تهیه یک خبر چند خطی یا یک گزارش یک صفحه ایی می تواند از خدمت سربازی در مناطق جنگی هم بیشتر باشد. هر روز خبر بد و خبر خوب. هر روز مرگ و زندگی. هر روز شکست و پیروزی. هر روز اشک و لبخند.

سراغ معتادها رفتنن، سراغ کودکان خیابانی رفتن، سراغ زنان روسپی رفتن، سراغ کارگران رفتن، سراغ بی سرپستان و سراغ خیلی از آدم های رنج کشیده رفتن و نشستن پای قصه هایشان و زندگی با قصه های آنها.

خواندن گزارشی یک صفحه ایی از خودسوزی زنان در روزنامه شاید حس تاسف را در آدم زنده کند اما تهیه آن می تواند روزها روان یک خبرنگارا به هم بریزد. و این همان پشت صحنه سخت خبرنگاری است.



چقدر از بازنشستگیِ عملی خبر نگاران خبر داریم؟!

آنچه رسانه های عمومی از بازنشسته در ذهن ما کاشته اند، شاید آدم های خسته ایی هستند که در پارک ها مشغول حل کردن جدول اند یا اگر خیلی سر حال باشند و رانندگی بلد باشند می روند برای تعیین معیشتشان در آژانس کار می کنند یا مثلا اول صبح می روند در پارک ها آرام آرام می دوند یا آخر هفته ها می شود این آدم ها را در کوه های اطراف شهر دید که نگرانی سلامتیشان هستند و مشغول ورزش هستند. این نگاه شاید خیلی سالم نباشد و شاید بازنشستگان زیادی را بشناسیم که هنوز نیروی کار محسوب می شوند و هنوز به کار عشق دارند و سالها برای بازنشستگی سال شماری نکرده اند ، اما درباره خبرنگاران و بازنشستگی عملی آنها قصه کاملا فرق دارد.

شاید نشنیده باشیم فلان خبرنگار بازنشسته شد یا نمی بینیم یک خبرنگار حرفه ای که بیست سال یا بیست و پنج سال هر روز خبر تهیه کرده است و نوشته است و خوانده است دست از کار خبر بردارد. خبرنگار انگار نمی تواند تحریریه اش را ترک کند. خبرنگار از آن دست آدم هایی است که سخت کار می کند، زود تر بازنشسته می شود، سخت کار می کند.

► الزامات اصلاح نظام بانکی
لغو تحریم های ایران تا ساعاتی دیگر ◄

مطالب مرتبط
بنر