زنگ انشا/ دلالی به چه معناست؟

بچه ها درعین سادگی به دلیل اینکه هیچ گونه پیش زمینه فکری در خصوص مسائل مختلف ندارند دیدگاه های منحصربه فرد و گاهی عمیقی نسبت به برخی موضوعات دارند از این به بعد قرار است از طریق زنگ انشا  با دیدگاهی کودکانه به مباحث نگاه کنیم:

 

 

زنگ انشاهای قبلی:

رابطه رختخواب های پشت دربانک و قیمت سکه

اولین سیلی را چه کسی زد؟

بین التعطیلین خود را چگونه می گذرانید؟

قلم در دست می گیرم و با یاد خدا انشای خود را در خصوص مفهوم دلالی، آغاز می کنم.

ماتا دلتان بخواهد دلال داریم، اما هیچ وقت در مورد اینکه اینها از کجا آمده اند تحقیقات مفصلی انجام نگرفته. به عقیده اینجانب واژه دلالی نخستین بار زمانی به وجود آمد که دو لال (منظور انسان ناشنواست) می خواستند معامله ای انجام دهند, در خصوص نوع کالا و زمان این حادثه اطلاع زیادی در دسترس نیست. به هر روی این دو نفر تلاش کرده اند معامله ای انجام دهند، اما از آنجا که قادر به برقراری ارتباط با هم نبودن نزد نفر سومی مراجعه کرده اند که در ازای دریافت درصدی معامله را جوش می دهد. به این ترتیب دولالی یا دلالی امروز ظهور کرده است.

به این ترتیب هرجا که خریدار و فروشنده به هردلیلی لال باشند یا به عبارتی به همدیگر دسترسی نداشته باشند، جنابان دلال وارد می شوند.
دلال اقسام گوناگون دارد. دلال ارز ,سکه ,میوه ,آثار هنری ,کلیه ,شکر ,فوتبالیست ,مسکن ,محبت و…. از انواع دلال هاست.

هرجا که به آقایان دلال سود برسد دلال ها وارد می شوند و به خدمت رسانی به مردم می پردازند! پدر ناصر اینا لیسانس صنایع داشت اما بیکار بود؛ یعنی هرجا می رفت سرکار اخراج می شد. آنها وضع مالی خوبی نداشتند، اما از وقتی بابای ناصر وارد دلالی شده اوضاعشان خیلی تغییر کرده است.

مادر ناصر می گوید آقاشان درکار میزینس است.

من خودم فهمیدم که هرجا بوی پول به مشام برسد دلال ها آنجا هستند. اما خیلی ها وجودشان را انکار می کنند تا منافعشان از دست نرود و شاید هم می ترسند. مثلا همین مامان ناصراینا می گوید آقاشون کارش با دلالی خیلی فرق دارد.

دلالی هنری است که از عهده هر کسی برنمی آید باید بلت باشی وجدانت را بکشی و دروغ گفتن هم از واجبات این حرفه است. این را یکی که یادم نیس کی بود، می گفت.

این روزها فعالین عرصه ارز سرشان خیلی شلوخ شده این را بابای ناصر می گوید. او این شب ها اغلب دیر به خانه می آید و یه وقتهایی هم نمی آید. ناصر به من پز می دهد وقتی بابا بیاید قول داده یه ماشین بازی گنده که بتواند سوارش بشود برایش می خرد.

حیف که من می خواهم در آینده خلبان شوم وگرنه شاید دلالی را انتخاب می کردم.

شین کاف

اخبار منتخب بانکی دات آی آر:

=================

به اشتراک بگذارید
فریناز مختاری
فریناز مختاری
مقاله‌ها: 35586

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *