کارکنان مخرب هر شرکتی را بشناسید

يكشنبه ، 2 اسفند 1394 ، 15:05

بانکی دات آی آر: کارکنان یک سازمان همواره در حکم لبه یک چاقوی تیز هستند، آنها می‌توانند بزرگترین موهبت در کار و کسب یا در نقطه مقابل عاملی مخرب باشند. بنابراین بسیاری از تصمیماتی که یک کارآفرین با آن سر و کار دارد حول محور استخدام نیرو و چگونگی حفظ و نگهداری از نیروها است. شناسایی سندرم‌های مخرب قبل از فرآیند استخدام، می‌تواند بسیاری از مسایل را قبل از وقوع مرتفع کند. در ادامه به سه مورد از سندرم‌های مبتلا به کارکنان ناکارآمد و چرایی استخدام نکردن این افراد بیان می‌شود.

 

1- سندرم این وظیفه من نیست!

این جمله‌ای آشنا برای تمام ما است و احتمالا خودمان نیز بارها آن را بکار برده ایم. همه ما با کارکنانی سر و کله زده ایم که به قدری خودرای هستند که از انجام کوچکترین کاری خارج از چارچوب شرح وظایفشان سر باز می‌زنند و زمانی که دلیل اشتباهات فاجعه بارشان را جویا می‌شویم با جمله «وظیفه من نیست» از زیر بار مسیولیت شانه خالی می‌کنند. وضعیتی را تصور کنید‌ که تمام کارکنان مثل یک ربات هیچ کاری جز وظایف محوله در شرح وظایف خود را انجام ندهند، در چنین وضعیتی چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ کافی است که یکی از کارکنان به دلیل بیماری و یا مسافرت در محل کار حاضر نشود، آنگاه ممکن است کل زنجیره شرکت به دلیل عدم حضور او از کار بیفتد. یا زمانی که حجم کاری فراتر از انتظار بوده و با وضعیتی بحرانی روبرو می‌شویم را در نظر بگیرید، در این مواقع نیز وجود چنین کارمندانی موجب سردرگمی و عدم پیشرفت کار خواهد بود. در صورتی که سازمان‌های امروزی به افرادی نیاز دارند که در مواقع مورد نیاز در نقش یک آچار فرانسه بتوانند مسئولیت‌های متعدد را عهده دار شوند.

 

 

 

2- سندرم دستت را بکش، این وظیفه من است

گاهی این سندرم را با مسئولیت‌پذیری اشتباه می‌گیریم، حال آنکه مسئولیت‌پذیری خصوصیتی قابل ستایش است. زمانی که افراد با نگاهی مالکانه مسئولیت کاری را عهده دار شوند،با بن بست مواجه خواهیم شد. چرا که این نوع نگاه موجب می‌شود دیگر اعضای سازمان در نتایج کارهایی که به یک شخص تعلق دارد، مشارکت نکنند. در واقع مبتلایان به این سندرم، اعتقاد دارند که دیگر همکارانشان هیچ کاری را مطابق با استانداردهای آنها انجام نمی‌دهند. می‌توان گفت که هدف چنین نیروهایی نه تعالی سازمانی، بلکه تخریب دستاوردهای سایرین و تمام کردن موفقیت‌ها به نام خودشان است. این افراد مانع توسعه و رشد دیگران هستند و سازمان را دچار رشد سرطان گونه و ناموزون می‌کنند. بعلاوه زمانی که سازمان نیازمند پشتیبانی بوده و یا دچار ضعف شود، این اشخاص نمیتوانند از عهده انجام کار بر بیایند. حتی ممکن است بعنوان مدیر و یا کارآفرین متوجه شویم که تا چه اندازه به این افراد وابسته هستیم و آنها چه میزان اطلاعات ذی قیمت در اختیار دارند که هیچ کدام را به دیگران منتقل نکرده‌اند. در این موارد از وابستگی‌های خودتان صرف نظر و مقابل رفتارهای این قبیل کارکنان ایستادگی کنید.

 

 

 

3- سندرم شوالیه سفید

«خدای من، این وضعیت بحرانی است اما جای نگرانی نیست چرا که شما من را دارید که اوضاع را روبراه کنم!»، این یک دیالوگ آشنا از جانب کارمندانی است که درگیر سندرم شوالیه سفید هستند. کارکنانی که به ظاهر ابرقهرمان و ناجی سازمان‌ها هستند و همواره در فهرست کسانی هستند که باید مورد تقدیر قرار گیرند چرا که هر چالشی که باشد، آنها یکی از راه‌حل‌ها خواهند بود. اما اندکی دقت و موشکافی نشان خواهد داد که در بسیاری از موارد، آنها خود آتش بیار معرکه بوده و به دلیل اعتیاد به مرد بحران بودن، خودشان جرقه آتش را می‌زنند. این رفتار آنها ممکن است به شکل دامن زدن بر شایعات و یا تخریب و رفتارهای آنارشیستی تجلی یابد.  هزینه استخدام چنین کارکنانی روشن است، هرچند آنها ممکن است به ظاهر در لباس ناجی باشند، اما افزایش تنش‌ها و کاهش بهره‌وری کوچک‌ترین نتیجه حضور ایشان در سازمان است.

 

 

به یاد داشته باشیم که رفتارهای ناشی از این سندرم‌های کاری به ندرت بصورت اگاهانه بوده و احتمالا با هدف دشمنی صورت نمی‌گیرند. بلکه این رفتارها ناشی از عدم بلوغ عاطفی و یا ذهنیت به شدت ناامن هستند  که می‌توان دلیل آنها راشناسایی و رفتار فرد را اصلاح کرد.

 

منبع: درگی

 

► معرفی شغل عکاسی تبلیغاتی
از کجا مشتری پیدا کنیم؟! ◄

مطالب مرتبط
بنر